آرامش پیشوایان
آدمی همواره در معرض برخوردها، پیشآمدها و سختیهاست. هرکس به گونهای با این رخدادها روبهرو میشود و واکنش نشان میدهد. نوع برخورد فرد با این مسائل، نشان دهنده تجربه، درایت و مبانی اعتقادی و اخلاقی اوست. یکی از نشانههای بزرگواری، خودساختگی و بلند طبعی انسان، حفظ آرامش و اطمینان واعتدال در برابر اینگونه رخدادهاست. آرامش، همراه با تحمّل و بردباری قهرمانانه از اصول برجسته اخلاق اسلامی است که سرلوحه شیوههای رفتاریِ پیشوایان ما بوده است. در بررسی سیره عملی پیشوایان معصوم، به نمونههای جالبی از این ویژگی اخلاقی برمیخوریم که حکایات زیر، از آن جملهاند.
آرامش در برابر خدا
هنگامی که حضرت امیر(ع) مشغول نماز میشد، با همه وجود، متوجّه خدا بود و از دنیا و آنچه در اوست بریده میشد؛ به گونهای که فقط در این هنگام میشد تیر و تیغ بر جای مانده از جنگ را از بدنش خارج کرد. روزی به پای آن حضرت، تیری اصابت کرد و پارهای از آن در پای ایشان مانْد که درآوردنش مشکل بود. در این باره، حضرت زهرا (س) فرمودند: «هنگام نماز، آن را از پایش بیرون آورید؛ چون در آن حالت، متوجّه آنچه بر او میگذرد نیست». آنها نیز چنین کردند.
آرامش در برابر خشونت
حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در بازار خرمافروشان قدم میزد. کنیزی را دید که گریه میکند. از او علتش را پرسید. کنیز گفت: «اربابم پولی داد تا خرمایی بخرم. حال که خریدم، میگوید مرغوب نیست و میخواهد که آن را به فروشنده باز گردانم. فروشنده هم آن را پس نمیگیرد».
امام علی(ع) همراه کنیز نزد فروشنده رفت و فرمود: «ای بنده خدا، این زن خادم است و هیچ اختیاری ندارد. پولش را بده و خرما را بگیر». فروشنده مشتی بر سینه حضرت کوبید. امام، مشت آن مرد را تحمّل کرد و چیزی نگفت. در این هنگام همسایگان به او گفتند که این شخص، امیرالمؤمنین است. ناگهان نفس فروشنده در سینهاش حبس شد. خرما را از کنیز گرفت و پولش را برگرداند. آن گاه از امام عذرخواهی کرد و گفت: «از من راضی باش و بگذر!». امام(ع) فرمود: «از چه چیز تو بگذرم، وقتی که اشتباهت را اصلاح کردی؟».
آرامش در برابر گستاخی
پیرمردی امام حسن(ع) را سوار بر مرکب دید و آنچه توانست از آن حضرت بدگویی کرد. سپس امام پیش آمد و سلام کرد و در حالی که لبخند بر چهره داشت به او فرمود: «ای پیرمرد! گمانم غریب هستی؟ گویا در بعضی امور به اشتباه افتادهای. اگر از ما رضایتطلبی، از تو خشنود میشویم. اگر چیزی از ما بخواهی، به تو عطا میکنیم. اگر از ما راهنمایی بخواهی، تو را راهنمایی میکنیم. اگر برای برداشتن باری کمک بخواهی، بار تو را برمیداریم. اگر گرسنه باشی، تو را سیر مینماییم. اگر برهنه باشی، تو را میپوشانیم. اگر نیازمند باشی، تو را بینیاز میکنیم. اگر گریخته باشی، به تو پناه میدهیم. اگر حاجتی داری، آن را برآورده میکنیم. اگر به خانه ما بیایی، تا هر وقت بخواهی مهمان ما خواهی بود...».
هنگامی که پیرمرد، این سخنان مهرانگیز را از امام حسن(ع) شنید، دگرگون شد و گریه کرد و گفت: «گواهی میدهم که تو خلیفه خدا در زمینش هستی. خداوند آگاهتر است که مقام رسالت خود را در وجود چه کسی قرار دهد. تو و پدرت مبغوضترین افراد نزد من بودید؛ ولی اینک تو محبوبترین انسان نزد من هستی».
سپس او مهمان امام شد و پس از مدّتی، در حالی که محبّت خاندان نبوت در قلبش جا گرفته بود، از محضر آن امام، مرخّص شد.
یکی از بستگان امام صادق(ع)، به خاطر موضوعی، در غیاب آن حضرت، نزد مردم از آن بزرگوار، بدگویی میکرد. امام(ع) همین که توسط شخصی، از بدگویی او با خبر شد، بدون عکسالعمل شدید و با آرامش خاصّی برخاست، وضو گرفت و به نماز ایستاد. یکی از حاضران میگوید: گمان کردم که حضرت میخواهد آن شخص را نفرین کند؛ ولی دیدم ایشان بعد از نماز، چنین دعا فرمود:
«خدایا! من حقّم را به او بخشیدم، تو از من بزرگوارتر و بخشندهتری، او را به من ببخش و کیفرش نکن».
آن شخص در ادامه میگوید: از آن پس میدیدم که آن حضرت همچنان وی را دعا مینمود و من از آنهمه بزرگمنشی و مدارای امام، شگفتزده شدم.
آرامش در جنگ
حضرت امیر(ع) در جنگ جمل، پرچم را به پسرش محمّد بن حنفیه سپرد و او را در جلوی لشکر قرار داد. امام حسن(ع) را در سمت راست و امام حسین(ع) را نیز در سمت چپ لشکر گماشت و خودش پشت پرچم، بر مرکب رسول خدا(ص) ایستاد. محمّد بن حنفیه میگوید: «پس از مدّتی دشمن به ما نزدیک شد و یکی از لشکریان ما را به شهادت رساند. من متوجّه امیرالمؤمنین(ع) شدم ودیدم که به خواب سنگینی فرو رفته است. به او گفتم: «ای امیر مؤمنان، در چنین وضعیتی میخوابی! دشمن با نیزه به ما حمله برد و یکی از یاران ما را کشت». سپس امیرالمؤمنین فرمود: «میبینم مانند دوشیزگان ناله میکنی. این پرچم، پرچم رسول خداست». سپس پرچم را از من گرفت و در حالی که جهت باد به سوی ما بود، آن را تکان داد. ناگهان جهت باد به طرف دشمن عوض شد. پس از آن، آستینهایش را بالا زد و به سوی دشمن حمله کرد و آنچنان بر آنان سخت گرفت که شمشیر آن حضرت خم شد».
در موقعیت حسّاس جنگ جمل، در حالی که امام علی(ع) لشکر دشمن را شکافته بود و به سختی میجنگید، به عقب برگشت و فرمود: «آب، آب!». مردی با مشک کوچکی از عسل آمد و به امام گفت: «آب در این وضعیت برای شما مناسب نیست؛ امّا از این عسل به شما میدهم». امام، مقداری از آن چشید، سپس فرمود: «عسل تو از نوع طائفی است». آن مرد گفت: «به خدا قسم کار شما عجیب است ای امیر مؤمنان! در چنین روزی که جانها به لب رسیده، شما عسل طائف را از غیر آن میشناسید». علی(ع) فرمود: «به خدا قسم، تاکنون چیزی در دلم دلهره نیفکنده و هیچ چیز مرا به وحشت نینداخته است».
در هنگام ظهر عاشورا که جنگ به جای حساس خود رسیده بود، یکی از یاران به امام حسین(ع) گفت: «جانم فدایت! میبینم دشمنان به شما نزدیک میشوند. به خدا قسم کشته نخواهی شد مگر آن که پیش از شما کشته شوم! دوست دارم هنگامی که به ملاقات خدا میروم، نماز ظهر را خوانده باشم». امام(ع) به آسمان نگاه کرد تا ببیند آیا وقت نماز شده است یا نه. سپس فرمود: «یاد نماز کردی. خداوند، تو را از نمازگزاران و ذاکران قرار دهد. آری، اکنون اوّل وقت نماز است». سپس فرمود: «از دشمن بخواهید برای برگزاری نماز، دست از جنگ بکشد». سپاه دشمن، پذیرفت؛ امّا حصین (از فرماندهان دشمن) گفت: «نماز شما پذیرفته نیست». حبیب بن مظاهر در پاسخ وی گفت: «گمان کردی نماز خاندان رسول خدا پذیرفته نیست؛ ولی نماز تو مورد قبول است؟!».
سپس نماز ظهر را با امام حسین به جماعت برگزار کردند. هنگامی که سعید بن عبدالله حنفی دید که دشمن به امام نزدیک میشود، جلوی امام ایستاد تا ایشان را از اصابت تیرها در امان بدارد. تیرها به سعید اصابت میکرد تا این که جراحات وی شدید شد و بر زمین افتاد.
آرامش برای هدایت
در جنگ جمل، مردی از بادیهنشینان عرب، نزد امیرالمؤمنین علی(ع) آمد و گفت: «شما میگویی که خدا یکی است؟». اطرافیان به او اعتراض کردند و گفتند: «ای اعرابی، آیا نمیبینی امیرالمؤمنین گرفتار است و دل مشغولیهای بسیار دارد». امام فرمود: «رهایش کنید تا سؤالش را بپرسد. آنچه این اعرابی میخواهد، همان است که ما از دشمن میخواهیم (یعنی بههمین دلیل با آنها میجنگیم)». سپس با حوصله و آرامش، پاسخ مفصّل و کاملی به وی داد.
ارزانترین داروی مبارزه با نگرانی
وقتی کارمی کنیم احساس آرامش و رضایت می کنیم وکمتر فرصت داریم که غصه بخوریم ،یکی از مهمترین قوانینی که علم روانشناسی کشف کرده این است که کار (مشغولیت) موثرترین داروی آرام بخش شناخته شده برای اعصاب وروان است. ما زمان هائی را که غرق در کار هستیم ازنظر روحی شاداب تریم، اما اوقات بعد از کار که باید از زندگی و از باهم بودن لذت ببریم و خوش بخت تر از اوقات دیگر باشیم شیاطین و حشتناک ترس بر ما هجوم می آورند، اگرسرگرمی داشته باشیم دیگر ترس، اضطراب، نفرت، حسادت، کینه و بخل به ماروی نمی آورند. بهترین راه مبارزه بانگرانی ها و ترس، انجام یک کار مثبت می باشد، دانشمندی می گوید باید خود را با سرگرمی های مختلف آرام سازیم تا همیشه امیدوار باشیم، راستی وقتی نگران هستیم بهتر است به خاطر بیاوریم که می توانیم از کار به عنوان یک عامل موثر و شفابخش استفاده کنیم، وقتی به کاری مشغول هستیم خون سریعتر در رگها جریان می یابد و ذهنمان بازتر می شود و احساس مثبتی نسبت به زندگی پیدا می کنیم و آن وقت است که تمام نگرانیها از ما دور خواهندشد. به خاطر داشته باشیم که وفتی نگران هستیم ارزانترین داروئی که در دنیا وجوددارد وجزء بهترین داروها است کار است. وقتی کارمی کنیم غول نا امیدی را درهم می شکنیم، پیامبراعظم (ص) می فرماید: هرکس که بیکار بگردد و سنگینی بارش را بر دوش دیگران بیندازد از رحمت خدابه دوراست. حضرت علی علیه السلام نیزمی فرماید: کار صیقل آدمی است و در اسلام کار یا شغل وسیله ای است برای کسب روزی حلال ،خدمت به خلق ،جلب رضایت پروردگار و نزدیک شدن به خدا.
عیبهای خود را نشناسیم، نمیتوانیم از دستاین خود و خودخواهی رها شویم
بخش عمده سلامت از جان و روان ما سرچشمه میگیرد واین جسم، آسودگی و آرامش خود را زمانی مییابد که اندیشهای آرام و ذهنی دور از اضطراب داشته باشد و دچار دغدغه سود و زیان و ارزشهای اعتباری خود ساخته جامعه نباشد
آمارها از افسردگی بیش از حد مردم میگویند. چرا افسردهایم؟ چرا مضطربیم؟ چگونه زندگی میکنیم که آنقدر در فشاریم؟ با چه کسی و با چه چیز خود را مقایسه میکنیم؟ آیا هیچ فکر کردهاید که زیرکی، مرد رندی، فرصت طلبی، نان به نرخ روز خوردن و اینگونه زیرکیها است که دراین آشوبیکه به اسم زندگی روزهای ما را پر میکند و ما را از خودمان غافل میکند نمیگذارند ما نیکبختی را حس کنیم؟ نمیگذارند که ما آسوده باشیم، آرامش داشته باشیم و نکته مهماینکه همیشه فکر میکنیم این دیگراناند که راه را به آسایش و راحت ما میبندند. در تقابل بودن، مقایسه کردن و سبقت گرفتن است که راه ما را به آرامش میبندد. در جایی که انسان در برابر و تقابل با انسان دیگر نیست، جاهطلبی، زد و بند و تن به خفت و حقارت دادن هم نیست...
دانکه آنکو نیکبخت و محرم است
زیرکی ز ابلیس و عشق از آدم است
ما در رویارویی با دیگران است که به حسادت، حقارت و خفت، فزون خواهی و سبقت مبتلا میشویم؛ بیماریهایی که ما را بیصدا و از درون هر لحظه هزار بار میخورند و فرسودهمان میکنند و حتی زهر کینه و نفرت را در وجود ما میکارند.
زندگی برای قهرمانی یا آسودن؟
راستی، ما برای قهرمان شدن زندگی میکنیم یا برای آسودن و مهر ورزیدن.
پس تو را هر غم که پیش آید ز درد
بر کسی تهمت منه، بر خویش گرد
آیا در عرصه حیات هیچ جاندار دیگری آنقدر که ما انسانها با هم دشمنی میکنیم و به هم نفرت میورزیم، وجود دارد. چرا راه را به هم میبندیم، بدگویی میکنیم، حسادت میورزیم، چرا به وجود خودمان رحم نمیکنیم؟ مگر نمیدانیم این تنشها و این خصلتهای منفی به جسم و روان ما چه فشاری وارد میکند و چگونه ما را اسیر بیماریهای مختلف میکند و شاید اگر به خلقت و طبیعت نگاهی دقیق بیندازیم، درک کنیم شعر سهراب را که میگوید:
من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن/ من ندیدم بیدی سایهاش را بفروشد به زمین/ رایگان میبخشد نارون شاخه خود را به کلاغ.
آنچه آرامش ما را میرباید
آنچه آرامش ما را میگیرد چیست؟ چرا همیشه میدویم که به شاخههای بزرگتر آویزان شویم و بالاتر برویم، به چه بهایی؟ چرااین درون گرسنه سیراب نمیشود؟ چرا اقیانوسها هم تشنگی ما را فرو نمینشاند؟ چرا از خود نمیپرسیم که چرا نا آرامیم؟ چرا ناآرامی را زندگی میپنداریم؟ تا کی دویدن؟ برای چه؟ به چه میدهیم عمرمان را و چه حاصل میشود؟ آیا هرگز به این فکر کردهایم که یک بار زندگی مان را مرور کنیم و با دقت به انگیزههامان فکر کنیم.
کدام گنج؟
به دنبال چه گنجی هستیم. گنج واقعی چیست؟ آیا ما گنج گرانبهای عمرمان را فدای گنجهای کاذبیکه جامعه، خانواده،آداب و رسوم،فرهنگ،سنتهای بیمنطق و چشم و هم چشمیهای خود ساخته به ما تحمیل کرده است نمیکنیم. لحظههای عمرمان را صرف چه میکنیم؟ چه میدهیم و در مقابلش چه میگیریم؟
آنچه تو گنجش توّهم میکنی
زان توّهم گنج را گم میکنی
همهمان انگار با چشمان بسته در رقابتی دردآور بیخبر از آنچه داریم از دست میدهیم، به دنبال ظواهری هستیم که آنرا گنج میپنداریم. دراین راه چه عزیزانی را که نمیرنجانیم، حتی گاهی کودکانمان را نمیبینیم، شاهد بزرگ شدن آنها نیستیم، با هم از زندگی لذت نمیبریم. گاهی همسر، خانواده و دوستیها را فدا میکنیم. وقتی با مشقت فراوان آنرا بهدست میآوریم، باز راضی نیستیم، خوشنود نیستیم و باز میدویم چون به دویدنی بدون تفکر عادت کردهایم.
گنج واقعی
گنج واقعی که آنرا بیخبر از دست میدهیم، سلامت و آرامش ماست. ما با ارزشترین چیزهای زندگیمان را میدهیم و سراب میخریم و به همین دلیل تشنه میمانیم. افسرده میشویم و رنج میکشیم.
راستی چگونه میتوانیم شاد باشیم. از دلهرهها و اضطراب رها باشیم؟ تا خود نخواهیم، تا زندگیمان را صادقانه مرور نکنیم، تا نسبت به خودمان و جسم و جانمان مهربان نباشیم، تا بهاین خود آگاهی نرسیم که هر بخشی از وجود ما معجزهای است که رایگان در خدمت ماست، تا درخت و گل و باران را به عنوان پدیدههای حیرتآور خلقت حس نکنیم، تا در جریان روحی خاصی قرار نگیریم که به هر سو نگاه میکنیم، معجزهای حیرتآور را ببینیم که در حال نو شدن و زایش است و تا برکت همیشه در حال رویش را در طبیعت با جان و روان حس نکنیم، شاید نتوانیم خودمان را، کارها و تلاشهایمان را مثل یک قاضی منصف، مثل کسی که از بیرون ما دارد ما را به قضاوت مینشیند مورد بررسی آگاهانه قرار دهیم.
هر که درد خویش را دید و شناخت
اندر استکمال خود ده اسبه تاخت
نقطه شروع
اول باید مشکل و درد خودمان را ببینیم و آنرا حلاجی کنیم و ریشههای آنرا دریابیم. اگر بهاین مرحله برسیم، تلاشی نو در ما برای ساختن خودمان برای تغییر در باورهامان، برای تغییر در نگرشهامان آغاز میشود. هر چه در این زمینه پیشتر برویم، آسودهتر خواهیم شد. اگر به تن و روان خود مهربان شدیم، دیگران را نیز مانند خودمان دوست خواهیم داشت. به دیگران به عنوان رقیب، دشمن، نادان و یا غریبه نگاه نخواهیم کرد. دراین حال دیگران مانند خودمان قابل احترام و دوستداشتنی خواهند بود. انسان پیچیدهترین و بارز ترین معجزه خلقت است. اگر خدا را ستایش میکنیم چگونه به آنچه او آفریده است، بیحرمتی و دشمنی روا میداریم! و یا کینه میورزیم.
آنگاه زمین، محیطی که در آن و زندگی میکنیم، درخت، گل، رود، جنگل و آسمان همه قابل احترام و دوستداشتنی میشوند. آنگاه خود را در حفظ آنها مسوول میدانیم که عاشق شویم، نوبت عاشقی همه پدیدههای شگرف طبیعت.
نوبت عاشقی
عاشقی، زندگی بدون اضطراب است. زندگی با مهر ورزیدن و دوست داشتن است. دوست داشتن جانی که ودیعهای کوتاه مدت است، مراقبت ازاین جان که کدر نشود، چرک آلود نشود. عاشقی، حرمت به حیات است. هرگونه دشمنی و کینه که در دل بماند، بار سنگینی است که روح و روان مارا میآزارد و مسبب بیماریهای جسمی ناشناختهای میشود که علم امروز به آنها بیماریهای روانتنی میگوید. محققان جهان بخش عمده بیماریهای قرن حاضر انسان را ناشی از روان مضطرب، مشوش و در حال تضاد میدانند، بیماریهایی که تا کنون حتی درمانی برای آن نداریم. بیایید خود را با نگرشی جدید نگاه کنیم. افکار خود را، برخوردهای خود را با خود با خانواده و با دیگران نقادانه تفسیر کنیم. بیایید صادقانه خودمان را بشناسیم، به بیماریها، تنشها و دغدغههامان فکر کنیم. تا عیبهای خود را نشناسیم، نمیتوانیم از دستاین خود و خودخواهی رها شویم.
بیایید خود را دریابیم.
چهل نکته برای آسودگی خاطر
قصد داریم چهل نکته را جهت رسیدن به آسودگی خاطر عنوان کنیم. امید است با بکار بستن آنها به آرامش لازم برسید .
توصیه می شود این نوشته را همراه خود داشته باشید و هر وقتی که فرصت کردید و وقت آزاد داشتید یا حتی زمانی که به آرامش نیازمند و بدنبال راهکار هستید آن را بخوانید و بدان عمل کنید . اما هرگز توصیه نمی شود همه مطالب را مثل کتابهای داستان به یکباره بخوانید و آن را به کناری بیاندازید بلکه راهکارهایی که ارایه شده است برای همیشه می تواند برای شما راهگشا باشد . البته با توجه به تفاوتهای فردی تأثیر هریک از این راهکارها در افراد متفاوت خواهد بود .
1- اسیر نَفَسهای خود باشید
وقتی به صدای تنفس خود فکر می کنید ، وقتی صدای آمد و رفت آن را می شنوید آرامش می یابید .
2- دوست خوب انتخاب کنید
دوستی با افرادی که هیجانی هستند بسیار سخت است و گاهی باعث ایجاد فشار عصبی در شما می شود . از سوی دیگر دوستی با افراد آرام ، اگر حتی برای کوتاهترین لحظات هم باشد ، شما را آرام خواهد کرد .
3- همیشه ده دقیقه زودتر حرکت کنید
به هر جایی که می خواهید بروید ، ده دقیقه زودتر حرکت کنید . با این کار ، نه مجبورید عجله کنید و نه دچار فشار عصبی می شوید ، به علاوه اگر همه چیز خوب پیش برود ، با ده دقیقه زودتر رسیدن فرصت خوبی برای استراحت قبل از شروع کار بعدی خواهید داشت . (از طرفی دیگر مناعت طبع خود را حفظ کرده عذر خواهی از کسی نمی کنید . همچنین به خوش قولی در بین دیگران مشهور می شوید . ن)
4- شکل ظرف میوه
هرچه بیشتر میوه بخورید ، احساس آرامش بیشتری خواهید کرد . این احساس به اندازه خوردن میوه شیرین است . اگر در انتخاب میوه و ظرفی که می خواهید میوه ها را در آن بچینید و محیطی که می خواهید میوه در آنجا بخورید زیباتر باشد ، احتمال استفاده تان از میوه بیشتر می شود و کیفیت ذخیره غذایی تان بالاتر می رود .
5- به وقتش نگران شوید
نگرانی بسیاری از آدمها از اتفاقاتی است که در آینده قرار است بیافتد . مخصوصا ً چیزهایی که کمتر اتفاق می افتد . سعی کنید به حال بیاندیشید ، آینده را کسی ندیده است .
6- به مسایل کوچک توجه نکنید
یکی از مهمترین مهارتها در آرام بودن ، فکر نکردن به مسایل کوچک است . دومین مهارت ، کوچک شمردن تمام مسایل است .
7- چای نعناع بنوشید
اگر بتوانید چای نعناع را جایگزین نوشیدنیهای تحریک کننده ای مثل قهوه و چای کنید ، قدرت آرام ماندن شما چند برابر خواهد شد .
8- آرامش را بپذیرید
اگر می خواهید ضمیر ناخودآگاه خود را برای ایجاد حس آرامش فریب دهید، این جمله
را بارها تکرار کنید : «من هر لحظه احساس آرامش بیشتری می کنم . »
9- برس بزنید
از فرصت استفاده کنید و موهای کسی را برس بزنید . و یا حتی بهتر از آن ، موهای خود را برس بزنید و یا از کسی بخواهید که درست ، آرام و عمیق این کار را انجام دهد . این عمل به چندین نقطه آرامش در بدن پیغام می فرستد و تکرار آن باعث آرامش می شود .
10- کفش مناسب بپوشید
بازتاب شناسان عقیده دارند که آرامش واقعی از پاها شروع می شود . طبیعی است اگر پا در کفش راحت باشد ، مثل این است که اصلاً کفش نپوشیده ایم و پا کاملاً راحت است و همین مسئله باعث آرامش می شود .
11- در همه چیز به دنبال بهترین باشید
تمرین کنید که در وجود مردم و در شرایط گوناگون به دنبال بهترین باشید . با این کار متوجه می شوید که این راه ساده و مثبت بودن ، مثبت بینی را تقویت می کند و هر دو آنها به آرامش منجر خواهد شد .
12- شما یک انسان هستید
کامل بودن را برای دیگری بگذارید . از همان که هستید راضی باشید . در نتیجه احساس آرامش بیشتری خواهید کرد
13-به آهنگهای آرام گوش کنید
احتمالاً قرنها طول کشیده است تا معلوم شود که آهنگهای ملایم و لالاییها آرام کننده هستند . برای همیشه از این آهنگها در لحظات سکوت خود استفاده کنید .
14- در هر چیزی لذتی نهفته است
اگر به هر چیز با دقت و با تمرکز نزدیک شوید ، متوجه می شوید که در آن لذت و پیچیدگی خاصی نهفته است . خوشه انگور ، لیوان آب ، زمین چمن و یا آسمانی ابری و ... همه اینها در وجود خود زیبایی خاصی دارند که از دیدن آنها لذت می بریم و می توانند ما را به آرامش برسانند . (نقل است روزی حضرت عیسی (ع)از کنار لاشه بد بوی سگی عبور می کردند ، قبل از وی هر کس دیگری که عبور می کرد . پیف پیف کنان و با عجله گذر می کرد اما ایشان به آرامی گذر کرده و می فرمودند «به ، به» ، عجب دندانهای سفیدی خدا خلق کرده است ! پس در لاشه متعفن سگ هم می شود نقطه مثبتی را پیدا کرد . ن )
15- گذشته را دور بریزید
در پشیمان شدن از حقایق و وقایع گذشته ، دلایل منطقی وجود ندارد ، زیرا گذشته رفته و دیگر وجود ندارد و تنها خاطره آن به جا مانده است . وقتی به این باور رسیدید ، می توانید به آرامش برسید .
16- از کودکان درس بگیرید
آرامش را از کودکان بیاموزید ؛ ببینید چگونه آنها درست در همان لحظه ای که هستند زندگی می کنند و لذت می برند . وانمود کنید ، شما هم می توانید مثل آنها باشید .
17- آرام فکر کنید
افکار آرامی داشته باشید . مناظر آرامی را نقاشی کنید . صداهای آرامی را به یاد آورید و بعد ببینید چه احساسی پیدا می کنید .
18- ریخت و پاشها را مرتب کنید
بی نظمیهای فیزیکی ، تنشهای موجود در زندگی را افزایش می دهد . ریخت و پاشها را مرتب کنید تا به آرامش برسید .
19- هیجان عمدی ایجاد کنید
زمان تحریک پذیری و زمان آرامش را در خود تشخیص بدهید . هرگز خود را فریب ندهید که یک محرک می تواند آرامبخش باشد . چون این مسئله بر خلاف خاصیت محرکهاست .
20- از یک حیوان نگهداری کنید
سعی کنید پرنده یا یک حیوان دیگری را نگهداری کنید و با آن مهربان باشید . این حیوان به شما کمک می کند تا زودتر به آرامش برسید .
21- سی ثانیه وقت آزاد کنید
وقتی نگران کسی یا چیزی هستید به جای خلوتی بروید – حتی حمام هم مناسب است – و سی ثانیه افکار خود را متمرکز کنید و فکر کنید که چطور می توانید آرام شوید . این سی ثانیه می تواند ، مفیدترین ثانیه های یک روزتان باشد .
22- خطوط ریز را نخوانید
نوشته های ریز برای اهداف خاصی چاپ می شوند . مطالعه آنها باعث خستگی زیاد می شود . اگر می خواهید آرامش خود را از دست ندهید ، این طور نوشته ها را نخوانید یا از کسی بخواهید آنها را بخواند و برای شما توضیح دهد .
23- همان لحظه ببخشید
منتقل کردن یک احساس بد به یک نفر دیگر ، برای شخص فرستنده زیانبارتر است تا گیرنده . به خاطر خودتان هرچه زودتر ، حتی در همان لحظه گناهکار را ببخشید .
24- در را ببندید
گاهی زمانی می رسد که احساس می کنید باید از همه مزاحمتها دور باشید و به نیازها و مسئولیتهای خود فکر کنید . دست کم روزی یک ساعت ، تنها به اتاقی بروید و در را به روی خود ببندید .
25- بلند شوید
صافتر و کشیده تر از حد معمول بایستید . اصلاً فکر کنید طنابی به سر شما وصل است و شما را چند میلیمتر از سطح زمین بلند کرده است . هر چه احساس کنید بلندتر از سطح زمین هستید ، به همان اندازه احساس آرامش بیشتری خواهید کرد .
26- دیگران را لمس کنید
تماس انسانی با انسان دیگر ، یکی از مطمئن ترین راهها برای رهایی از فشار روانی است ؛ مثل وقتی که والدین ، کودک غمگینی را در آغوش می گیرند و او ناراحتی را فراموش می کند و یا وقتی که یک بوسه و دست دادن ، به یک نزاع پایان می دهد . دیگران را لمس کنید و یا بگذارید که آنها شما را لمس کنند .
27- شهرتان را سبز کنید
گیاهان از یک طرف اکسیژن تولید می کنند و از طرف دیگر دی اکسید کربن و آلودگیهای محیط را جذب می کنند . در محل کار و زندگی خود گیاهی نگه دارید تا اکسیژن بیشتری دریافت کنید .هر چه اکسیژن بیشتری به شما برسد ، آرامتر خواهید شد .
28- لذت را در آرامش بجویید
برای پرورش عضلات ، تلاش مداوم و همراه با فشار لازم است ، اما روشهای ایجاد آرامش زمانی بهتر عملی می شوند که هیچ درد یا فشاری بر شخص وارد نشود . در حقیقت آرام بودن به نوعی به خودی خود ، یکی از بزرگترین لذتهای زندگی به حساب می آید .
29- به سکوت گوش کنید
سکوت عصاره آرامش است . باید بدانید که با زور نمی توان آن را ایجاد کرد . می توانید زمانی که فرا رسید ، آن را بپذیرید . اما اگر به سکوت گوش دهید ، یعنی به راستی گوش دهید ، آن را در جاهایی می یابید که انتظارش را ندارید . به تنها چیزی که نیاز دارید ، کمی تمرکز است .
30- توقع کمتری از خود داشته باشید
یکی از بزرگترین محدودیتهای زندگی ، معیارهایی است که ما در زندگی برای خود تعیین کرده ایم . سعی کنید گاه گاهی این معیارهای دست و پا گیر را فراموش کنید .
31- ساعت مچی دستتان نکنید
آیا تا کنون متوجه شده اید که وقتی ساعت مچی را از دستتان باز می کنید ، چقدر احساس آرامش می کنید ؟ هر چند وقت یک بار ساعتتان را باز کنید و خود را از فشار زمان نجات دهید .
32- با تقویت نیروی جنسی بر فشار روانی غلبه کنید
قرنهاست که گیاه «جین سِنگ» به عنوان یک تقویت کننده نیروی جنسی شناخته شده است و مصرف می شود . باید بدانید که اگر این گیاه به طور مداوم مصرف شود ، اثر بی نظیری برای آرام کردن سیستم عصبی دارد .
33- به انگشتان خود استراحت دهید
انگشت شست و نوک انگشتهای یک دستتان را به آرامی روی انگشت شست و انگشتهای دست دیگرتان بگذارید . وقتی بین انگشتهایتان یک تماس سطحی برقرار شد ، به مدت شصت ثانیه و آرام نفس بکشید و بگذارید ، آرامش وجود شما را در بر بگیرد .
34- لباسهای سفید بپوشید
لباسهایی که می پوشید ، رنگ آنها تأثیر عمده ای بر احساس شما می گذارند . انواع لباسهای راحت ، لباسهایی که پارچه آنها با الیاف طبیعی بافته شده و رنگهای روشن دارند به شما آرامش می دهند . به همین دلیل ، کسانی که «یوگا»کار می کنند ، سفید می پوشند .
35- از روغن گل رُز استفاده کنید
یکی از راههای لذتبخشی که آرامش ایجاد می کند ، ماساژ دادن است . با افزودن مقدار کمی روغن گل رُز به روغن ماساژ ، می توانید این تأثیر را دو برابر کنید .
36- پشت خود را صاف نگهدارید
متأسفانه بسیاری از صندلیهای راحتی غیر قابل استفاده اند . زیرا مواقع نشستن در آن فرو می روید . امروزه ثابت شده است که بهترین صندلی ، صندلی است که به شما در صاف نشستن کمک کند و بتوانید ، پشتتان را روی آن صاف نگهدارید .
37- وانمود کنید ، که امروز یک روز تعطیل است
فکر کنید که هر روز ، روز تعطیل است . هر روز کار کوچکی انجام دهید تا این حس را در شما به وجود آورد . آن وقت خواهید دید که چطور نگرانیها کمرنگ تر خواهند شد .
38- نقش یک فرد آرام را بازی کنید
وانمود کنید که فرد آرامی هستید و خصوصیات یک فرد آرام را بپذیرید . وانمود کنید که دیگران شما را فرد آرامی می بینند . طولی نمی کشد که آرام خواهید شد .
39- برای طول عمر خود بدوید
دویدن یکی از بهترین راههای غلبه بر فشار روانی است . این کار ساده است و به هیچ آموزش ویژه ای نیاز ندارد . در ضمن با پیمودن اولین دویست متر ، اثر آن معلوم خواهد شد .
40- راحت بخوابید
همه چیزهایی که در خواب شما اختلال ایجاد می کنند ، در برقراری آرامش هم اختلال ایجاد خواهند کرد . چیزهایی مثل ؛ قهوه ، کولا ، الکل و ... این خاصیت را دارند . سعی کنید این چیزها را مصرف نکنید تا خواب راحتی داشته باشید .
***پایان***
منبع : کتاب 150 نکته برای آسودگی خاطر - اثر پاول ویلسون - مترجم سپیده خلیلی – انتشارات قدیانی – چاپ چهارم 1382
چند راهکار برای دستیابی به آرامش
پیدا کردن دوستان جدید
اگر یک دانش آموز جدید به کلاستان بیاید چه می کنید؟ صحبت کردن با کسانی که آنها را نمی شناسید ، خصوصاً اگر آنها با شما تفاوت های زیادی داشته باشند، مشکل به نظر می رسد.
ممکن است ابتدا خجالت بکشید یا فکر کنید حرفی برای گفتن ندارید، ولی همیشه به خاطر داشته باشید که او هم چنین احساسی خواهد داشت. کافی است کمی اعتماد به نفس داشته باشید و به علاوه:
برای خود مشخص کنید که با چه کسی و چرا می خواهید رابطه دوستی برقرار کنید.
در برنامه ها و فعالیت های خارج از مدرسه شرکت کنید.
خود را معرفی کنید و نام افراد را به خوبی به خاطر بسپارید.
از قدرت سخنوری خود استفاده کنید.
نسبت به دیگران مهربان باشید.
به دیگران هدیه بدهید و از آنها هدیه بگیرید.
در انتخاب دوست وقت بگذارید و عجله نداشته باشید.
آماده ی شنیدن جواب منفی هم باشید .
سرزنده و خوش بین باشید.
به مهمانی بروید و خودتان هم مهمانی بگیرید.
در یک رابطه دوستی خوب
من می توانم خودم باشم
می دانم به علایقم احترام گذاشته می شود.
سنگ صبوری دارم
به خاطر آن چیزی که هستم محترم شمرده می شوم ، نه به خاطر چیزهایی که می پوشم.
احساس امنیت می کنم
از خودم راضی خواهم بود
در موقع نیاز تنها نخواهم بود
نگران چیزهایی که درباره ام گفته می شود نخواهم بود
به عقایدم احترام گذاشته می شود
اگر اتفاقی بیفتد من احساس بی کسی و تنهایی نمی کنم
دوستان خوب:
گوش می دهند .
به یکدیگر درسهای مفیدی می دهند .
پیروزی های یکدیگر را جشن می گیرند و در مواقع شکست ، دلسوز هم هستند .
به قول خود وفا می کنند .
به خاطر خطاهایشان عذرخواهی می کنند .
از یکدیگر حمایت می کنند .
رازدار هستند مخصوصاً اگر ایمنی دوستشان مطرح باشد .
با یکدیگر صادق و همیشه با تدبیر هستند.
از فشار آوردن به یکدیگر اجتناب می کنند.
خودسازی
اولین قدم در رسیدن به آرامش ، شناختن خود و آنچه به دنبال آن هستیم است:
با چیز ساده ای شروع کنید مانند نوشتن خاطرات، که می توانید احساسات واقعی خود را در آنها بیان کنید. وقتی احساسات خود را روی کاغذ می آورید خودتان هم آنها را بهتر درک می کنید.
روزی چند دقیقه به خود فکر کنید. این کار می تواند به شما در شناختن خودتان کمک شایانی کند. می توانید شب ها موقع خوابیدن بیندیشید (وقتی همه جا ساکت و آرام است) ، یا حتی صبح زود که از خواب بیدار می شوید.
یوگا هم یکی از راههای شناخت خود است. در یوگا با ورزش هایی روش نفس کشیدن را به شیوه ای که ذهنتان آرام شود تجربه می کنید.
کارهایی که از انجام آنها لذت می برید انجام دهید و تا جایی پیش روید که به هدفتان برسید . حتی وقتی به هدفتان رسیدید باز هم ادامه دهید، هیچ حدو مرزی برای خود تعیین نکنید.
مدتی تمرکز کنید و خود را از دنیای خارج برهانید. نه اینکه به ظاهر خود نرسید و خود را فراموش کنید بلکه بدون آرایش و صرفاً با آراستگی بیرون بروید.
سعی کنید با مردم مهربان تر برخورد کنید. به این ترتیب خودتان هم احساس خوبی پیدا خواهید کرد.
وجوه تمایز
چه چیزهایی شما را از دیگران متمایز می کند؟ رنگ پوستتان، دینتان، فرهنگتان، زبانتان، ناشنوا بودنتان، و یا ...
در سنین نوجوانی ، بسیاری از شما سعی در پنهان کردن آنچه شما را از دیگران متمایز می کند دارید. بی خبر از این که همین چیزها هستند که شما را برای دیگران به یک انسان تازه تبدیل می کنند.
در مورد ریشه های خانوادگی خود ، زبان و نژاد اصلی اجداد خود تحقیق کنید و از آداب و رسوم فرهنگی و مذهبی آنها جویا شوید.
درباره خودتان مطالعه کنید . توانایی های خود را با دیگران مقایسه کنید. اگر معلولیتی دارید بدانید دیگران قبل از "معلول" به شما به عنوان یک "انسان" می نگرند. به ارزشها و اعتقادات خود بیندیشید.
به تفاوت های خود با دیگران احترام بگذارید و آنها را مایه افزایش اعتماد به نفس خود کنید. از نشان دادن تفاوت های خود نترسید و آنها را از دیگران پنهان نکنید.
وضعیت جسمانی
روزانه در مجلات ، برنامه های تلویزیونی، اینترنت و...شاهد توصیه پزشکان به مراقبت از اندام و موزون نگه داشتن آنها هستیم. همه ما در دوره هایی از زندگی احساس می کنیم که خیلی چاق یا خیلی لاغر شده ایم. "به اندازه "خوردن و ورزش کردن ، نه "رژیم گرفتن" بهترین راه های کنترل وزن هستند. ولی بعضی از افراد از چاقی و یا لاغری زیاد رنج می برند، همین موضوع می تواند به افسردگی یا اختلالاتی در غذا خوردن بیانجامد. به بعضی از این اختلالات توجه کنید:
"بی اشتهایی عصبی " بیماریی است که بعضی از دخترها وقتی سعی در کاهش وزن با گرفتن رژیم های سخت دارند دچار آن می شوند. این بیماری دارای اثرات جانبی جدی است مثل: ریزش شدید مو، اختلالات در عادت ماهانه، رشد موهای غیر ضروری بدن و در موارد حاد می تواند به مرگ هم بینجامد.
"جنون گاوی" شایع تر از مورد قبل است. بیماران مبتلا به این بیماری دچار فقر غذا می شوند، زیرا بعد از خوردن غذا آن را بالا می آورند یا از طریق ادرار یا مدفوع زیاد دفع می کنند و با وجود اینکه اندام مناسبی دارند از اضافه وزن می هراسند. اکثر این بیماران در تنهایی مقدار زیادی غذا را در مدت بسیار کوتاهی می خورند. اثرات جانبی شامل خونریزی و بیماری های دهان، پوسیدگی دندان،عدم تعادل مواد شیمیایی بدن، سوء تغذیه و خشک شدن بدن و بیماری های کلیه و مجاری ادرار است.
Bulimia" یعنی خوردن مقدار زیادی غذا در مدت کم و معمولاً تنها ، بدون توانایی در کنترل خوردن. چنین بیمارانی در حین خوردن هیچ احساس سیری نمی کنند ولی بعد از خوردن غذا دچار پشیمانی، افسردگی و یا عذاب وجدان ناشی از خوردن بیش از حد می شوند.
"over exercising" وقتی اتفاق می افتد که کسی احساس می کند باید برای سوزاندن کالری اضافی خیلی ورزش کند. مبتلا یان جنون گاوی و بی اشتهایی عصبی ممکن است به این بیماری هم گرفتار شوند.
کسانی که فکر می کنند می توانند غذا بخورند و بعد با پس دادن آن جلوی چاق شدن خود را بگیرند سخت در اشتباه هستند. این روند دندانها را می پوساند، در هضم غذا اختلال ایجاد می کند و می تواند منجر به مرگ شود.
فشارهای محیط
تا به حال دوستانتان از شما تقاضای کاری را کرده اند که شما را تحت فشار گذارد؟
در جوانی معمولاً بیشتر وقت افراد با گروه همسالان می گذرد تا خانواده. با گذشت زمان ، شما و گروه همسالانتان مجبور به تصمیم گیری می شوید . در این روند پایبندی به اعتقادات گاهی بسیار مشکل خواهد بود.
برای اینکه با خودتان صادق باشید، باید خود را خوب بشناسید. بیشتر توجه ما معمولاً به این است که اطرافیان چه می کنند نه این که خودمان باید چه کار کنیم. مراحل زیر را به ترتیب انجام دهید:
§ یک برگ کاغذ بردارید. آنها را به چهار ستون تقسیم کنید و در هر ستون این مطالب را بنویسید:
چیزهایی که دوست دارم انجام دهم.
چیزهایی که مرا از دیگران متمایز می کند.
به چه چیزهایی ارزش می نهم .
چه سؤالاتی در ذهنم مطرح است.
صادقانه زیر هر ستون را پر کنید و نگران نظر مردم درباره خودتان نباشید. این مراحل به شما در شناخت خودتان کمک زیادی خواهد کرد.
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.