آرامش ، در بدترین شرایط
تصور کنید امروز بدترین روز زندگی خود را تجربه کـرده ایـد. مثلا کارفـرمـای شما در مقابل دیگران به شما توهین نموده و وقتی در راه برگشت از رستوران بودید، با اتـومـبیل خود تصـادف کرده و این باعث دیر رسیدن به جلسه بعد ازظهر گردیده و موجب برخورد شدیدتر کارفرما شده است.
یا هنگام مراجعه به خانه لیز خورده و با کمر روی زمین می افتیـد. بـا دردسـر فـراوان وارد اتومبیل شده و با سرعت هرچـه تمام به طـرف مـنـزل حرکت کرده و به دلیل سرعت غیر مجاز توسط پلیس جریمه می شوید... تصورش را بکنید.
بعد از تلو تلو خوردن و باز کردن درب منزل فقط می خواهید استراحت کرده و آرامش خـود را بدست بیاورید. بنابراین ممکن است با یک نوشیدنی خنک و تماشای تلویزیون خود را آرام و ریلکس کنید. اما این کار توصیه نمی شود. شما قصد دارید استرس را از خود بیرون نمایید و هدف فقط استراحت کردن نیست. کارشناسان بر این عقیده اند که بهترین راه برای تمدد اعصاب این است که فرد به تدریج احساسات خود را ارضاء نماید.
غوطه وری
لازم نـیـست حـتـما بـرای ریـلکس شـدن به قله ی کوه بروید، فقط کافی است خود را در یک منظره ی معمولی کوچک غوطه ور سازید. برای مثال اگر تابلوی نقاشی زیبایی در خانه یـا محل کارتان دارید، آن را مجسم کرده و زیبایی آنرا مورد تحسین قرار دهید. اگر آکواریومـی پر از ماهی های رنگارنگ دارید، برای مدتی به حرکات روان آنها نگاه کنید ، تابه آرامش برسید.
احساسات خود را برانگیزید!!
سـعـی کنیـد از کـارهایی که باعث ایجاد هیجان و تنش در شما میگردد، اجتناب نمایید. بکار بردن یک هدفون می تواند از شنیده شدن صداهای مزاحم جلوگیری کرده و باعث آرامش بیشتر گردد.
مطابق با ذائقه ی خود یک فنجان چای سرد، آب میوه خنک یا آب سرد میل کنید.
حس بویائی را فراموش نکنید.بوی عود، یک شمع معطر و یا عطر مورد علاقه همسرتان میتواند شما را آرام کند. حتی می تـوانید به حـمام رفـته با صـابونهای مایع و معطر بدن خود را بشویید.
اگر کسی هست که می تـواند شـما را مـاسـاژ دهد، از او بخواهید اینکار را انجام دهد. محققان میگویند که ماساژ مناسب میتواند هورمونهای ایجاد استرس را کاهـش داده و تنش را ازبین ببرد. اگر تنها هستید کمی شانه ها و گردن خود را مالش داده و به آرامی دستها و پاهایتان را ماساژ دهید.
مدد اعصاب تدریجی
همانطور که قبلا نیز گفته شد با گوش دادن به موزیکی دلپـذیر شروع کنید. سپس روی سطحی راحت دراز بکشید. چشمانتان را بـسته و نـفـسی عـمـیق بکشید. اجازه دهید شکمتان به طرف بالا و پایین حرکت کند. در همان حـال کـه بـا آرامـش دراز کـشیده اید، روی پاک کردن ذهن خود تمرکز کنید.
احساس آرامش بیشتری می کـنـید؟ اکنـون نـوبت تمرین اصلی است :
از قسمت بالا با چشم ها شروع میکنیم. چشمان خو را به هم فشار داده و پیشانی را به سمت بالا نگاه دارید گویی در حال تحمل یک فشار عصبی زیاد می باشـید. چند لحظه به همین صورت صبر کنید. سپس چشمان خود را رها کرده و آرام روی هم قرار دهید. احساس کنید کـه تنشها از چشمانتان جدا می شـونـد. از ایـن ملایمت برای چند لحظه لذت برده و دوباره از ابتدا شروع کنید.
به سراغ آرواره و فک رفته و همین تـمـرین را در ایـن قـسـمـت تـکـرار کـنـید. عضلات فک و آرواره خود را منقبض و بعد از مدتی کوتاه رها سازید تا تنش از شما دور شود.به همیـن ترتیب به طرف قسمتهای پایین تر بدن مانند گردن، شانه ها، قفسه سیـنـه و ... برویـد. هر از گاهی مکث کرده و ببینید در قسمتهای بالاتر هنوز احساس استرس مینمایید یا خیر. اگر تنش زدائی به طورکامل انجام نگرفته بود به آن قسمت برگشته و تمرین را تکرار کنیـد. ( معمولا چشم ها و آرواره نیاز به تکرار تمرین خواهند داشت. )
به همین منوال ادامه دهید تا به شکم، ران، ساق و در انتها به کف پاها برسید. بـستـه به وقتی که شما اختصاص می دهید و زمانی که بدن شما برای ریلکس شدن نیاز دارد این تمرین ممکن است از 15 دقیقه تا 1 ساعت به طول بینجامد.
برای رسـیدن بـه آرامـش هـرگـز نـبـاید شـتـابزده عـمل کرد و باید هر آنچه که نیاز دارید و می خواهید به خودتان بدهید. این روش بـرای ایـجاد حـالت خـود تـلقـیـنی و رسیدن به آرامش مطلق بسیار مؤثر بوده و در هر شرایطی کار می کند.
در انتها استرس شما باید از بین رفته و یا حداقل تقلیل یابد. احساس آرامـش و راحتـی خواهید کرد، حتی ممکن است شبیه انسانی بی خیال از ناملایمات آزاد شوید. اندکی وقت را به مجسم نمودن لحظات خوشحالی و آرامش اختصاص داده و از نبـود استـرس لذت ببرید.
بیاد داشته باشید که یاد خدا بهترین آرامش بخش در هر زمان و مکانی است .
آرامش ذهنی
دید کلی
هر که هستید و هر کجا زندگی میکنید، آرامش را به زندگی خویش دعوت کنید و آن را در ذهن خود جایگزین سازید. اگر کلام و رفتار شما قرین آرامش باشد بدون شک این ویژگی به دنیای اطراف شما نیز سرایت خواهد کرد. بخاطر داشته باشید، برای رسیدن به این وضعیت ، لازم است برخی قابلیتهای ویژه را در خود پرورش دهید و شرایط خاصی را در زندگی خویش ایحاد نمایید. رعایت نکات زیر مقدماتی است که به شما کمک میکند و در این مسیر گام بردارید.
راههای رسیدن به آرامش
یاد بگیرید که گاه مسائل را رها سازید.
بدین معنی که به هر مسئلهای دائما گره نخورید. وقتی همیشه و همه جا فکر مسائل خود هستید و به مرور آنها میپردازید، در واقع همیشه بار اضافی را با خود حمل میکنید، که این خود سبب ایجاد اضطراب و استرس در شما میگردد. بیاموزید که با یک ذهن رها و آزاد زندگی کنید. این امر به شما کمک میکند تا با هر محرک کوچک و یا مانع جزئی آشفته نشوید.
به خود و خدای خود ایمان داشته باشید.
اگر به خود و خدای خود ایمان داشته باشید، براحتی از عهده مشکلات زندگی برخواهید آمد و ثابت قدم و مطمئن در راه رسیدن به اهداف خود گام بر خواهید داشت.
مثبت اندیش باشید.
اگر دیدگاه مثبت اندیشی نداشته باشید، همه چیز میتواند بیفایده و بیثمر باشد. داشتن نگرش مثبت و امید ، بهترین سلاح در مقابل ترس و اضطراب است.
نسبت به انتظارات و برنامههای خود واقع بین و منطقی باشید.
توانائیهای خود را در موقعیتهای خاص بشناسید و نسبت به عدم توانائیها و ضعفهای خود واقع بین باشید. هر چقدر نگرش شما نسبت به مسائل زندگی منطقیتر باشد، به آرامش بیشتری دست خواهید یافت.
نسبت به انسانها ، عشق بی قید و شرط خود را نثار کنید.
شما میتوانید از دوستان ، همکلاسیهای خود شروع کنید. یاد بگیرید که آنها را بدون قید و شرط دوست بدارید، در مقابل ضعفهای آنها صبور باشید و خطاها و اهمال کاریهایشان را ببخشید. هر چقدر نسبت به دیگران بخشش بیشتری داشته باشید، احساس شادی و خرسندی بیشتری را تجربه خواهید کرد.
معنای فداکاری را لمس کنید.
دست بخشش داشته باشید، ولی انتظار بازگشت نداشته باشید. دیگران را به شیوه خودشان خوشحال کنید. به افراد بی پناه و یتیم و فقیر کمک کنید. برای آنهایی که خواهان یاری گرفتن از شما هستند پشت و پناه باشید، و بدون آن که منتی بر آنها نهید تکیه گاهشان باشید، هر چقدر بیشتر ببخشایید، از الزامات و قید و بندها بیشتر رها خواهید شد.
افکار خود را بازسازی کنید.
در افکار و عقاید خویش نسبت به شخص خود ، بازنگری کنید. بیاموزید در مقابل خویشتن صبور باشید و ارزشها ، استعدادها و مهارتهای خود را ارج نهید. خود را بدون هیچ قید و شرطی دوست بدارید. هر گونه ترس و تردید غیر منطقی که در مورد خود دارید، کنار بگذارید. اگر دیدگاه مثبت و سالمی را در مورد خود داشته باشید، یاد خواهید گرفت که خود را بدون قید و شرط قبول داشته باشید.
بهداشت روان
آیا به فکرسلامتی خود هستیم؟ چقدربه بهداشت روان خودتوجه داریم؟ وسوالاتی از این قبیل...
زندگی ترکیبی ازشادیها غم ها ،سختی ها وراحتی ها وگشایش ها وگرفتاری ها می باشد،بعضی ازافراد فکرمی کنند که همیشه بایدخوش باشند وبه دنبال خوشگذرانی هستند،گروهی دیگردنیا را به مصداق این حدیث ارزشمند پیامبر اعظم(ص) که می فرماید "الدنیا دار بالبلاء محفوفه" یعنی دنیا سرائی است که با بلا به هم پیچیده شده است به دنیا نگاه می کنند،شما جزء کدام دسته هستید؟ فکر می کنید کدام دسته بهترمی توانند درزندگی موفق باشند؟ کدامیک بهتر می توانند درمقابل مشکلات زندگی مقاومت نمایند؟ افرادی که جزءگروه اول هستند یعنی آمده اند که خوش باشند درمقابل ناخوشی ها مقاومت کمتری دارند.
کسانی که برطبق فرمایش حضرت رسول صلوات ا... علیه وآله عمل می کنند یعنی دنیارا سرائی می دانند که با مشکلات عجین شده است مثل کوه درمقابل مسائل ومشکلات زندگی می ایستند وبرای سلامت روان خودارزش بیشتری قائل هستند و از دو اسلحه صبر و شکر به خوبی استفاده می کنند چرا که در روایات داریم که : "الایمان نصفه شکر ونصفه صبر" موارد زیر هم به ماکمک می کند که بهتر بتوانیم با مشکلات زندگی برخورد کنیم:
1-اجتناب از دوصفت بسیار نگران کننده عجول بودن وبلا تکلیفی
2-تحقیق قبل ازقضاوت
3-تفکرقبل از تکلم
4-مشورت قبل ازتصمیم به خصوص درهنگام خشم امام علی علیه السلام می فرمایند:
"درهنگام خشم نه تصمیم نه تنبیه نه دستور"
5-مثبت اندیشی پرورش افکارمثبت درخود
6- مسلط بودن برخودوتمرین کنترل برخود(داشتن ترمزدرزندگی)
7-عاقبت اندیشی ودرنظرگرفتن سرانجام کارها پیامبراعظم صلوات ا... علیه واله می فرماید:"اذهممت بامرفتدبر عاقبته" قبل ازانجام هرکاری به عاقبت آن فکرکنید.
8 -دورکردن نگرانیها ازخودازطریق مشغول نمودن خودبه انجام یک کارینگرانیهای ما مثل یک بادکنک هستند که با اشاره یک سوزن می ترکند.
9-گاهی بنشینید وکمی دقت کنید، به خیلی از کارهایمان می خندیم و از خیالاتی که درسر می پرورانیم خنده امان می گیرد.
خُرافات، باورهای عامیانه و بهداشت روان
خُرافه، واژهای عربی است و ریشه آن «خرف» به معنای «چیدن میوه» یا «پیری و فرتوتی» است. نام پاییز هم در عربی «خریف» است که شاید از همین ریشهها باشد. «خُرافه» مصدر این فعل است و اصطلاحاً بر «حکایت ساختگی و خندهآور» یا «عقیده فاسد و رأی باطل» اطلاق میشود.
پس به طور کلّی میتوانیم خرافات را عبارت بدانیم از باورهای باطل و بیاساس که فاقد مبنای عقلی و علمی باشند. امّا ذکر این نکته ضروری است که خرافه نسبت به درجه فهم و بصیرت بشر، معنا مییابد و میتواند وجود داشته باشد. چه بسیاری از مسائل که به نظر ما خُرافه میرسند، امّا در دورههای قبل به دلیل محدود بودن علم بشر، معقول و مقبول بودهاند. مثلاً این عقیده که شکستن آینه شگون ندارد ، به نظر ما عقیدهای بیاساس، بچهگانه و خرافاتی به نظر میآید ؛ امّا باید اشاره کرد که در روزگار قدیم، مردم، تصوّر میکردند شکل و سایه و عکس انسان، قرین یا جزو روح انسان است و با شکسته شدن آینه نقش انسان، باطل میشود و در واقع، روح او صدمه میبیند. با این مقدمه، نمیتوان بدشگون بودنِ شکستن آینه را در روزگار گذشته، خُرافه نامید ؛ بلکه این عقیده منطقی بوده است. منتها قرینه دانستن عکس با روح، نادرست بوده است. اما در این عصر که نور علم، چنین تاریکیهایی را زدوده است، اگر هنوز هم کسانی پیدا شوند که در شکستن آینه همان باور بدشگونی را داشته باشند، میتوان آنان را خُرافی یا خرافاتی نامید.
خرافات، وقتی خرافات است که عقاید علمی در دوره زمانی و محیط جامعه موردنظر، بسط یافته باشد و حدّاقل، برگزیدگان و اندیشهمندان آن جامعه، باطل بودن آن «باور» را بدانند، وگرنه در صورتی که جامعه به تَبَع یک دسته مقدّمات (که ظاهر معقول دارند) بِدان باور رسیده باشد، نمیتوان آن را خُرافات نامید. همچنان که هر باوری را که مبانی و دلایل آن برای ما ناشناخته است، نمیتوان خُرافه نامید.
با این تعریف، میتوان چنین گفت که عقیده قدما و مردمان قرون وسطا به تأثیر حرکت ستارهها بر کارهای زندگی روزانه و طالع و بخت مردم، به موجب علم نجوم رایج آن زمان و به حکم عقاید قدیمیای که هر ستاره را ربُّ النوعی میدانستند و اراده و میل و خشم و حسد را به آنها نسبت میدادند، کاملاً صحیح بوده و جنبه خرافی نداشته است ؛ اگرچه اساس علمی این باور، غلط بوده است.
باورهای خرافی، گاه از سرزمینی به سرزمینهای دیگر، راه یافته است. مردمان یونان قدیم به انجمنی مرکّب از خدایان دوازدهگانه معتقد بودند و به این باور بودند سیزدهمین فرد که وارد شد، یکی از آنان را کشت و این مجلس را به هم زد و از همان روز، عدد «سیزده» منحوس و بدشگون گشت.
این عقاید با نفوذ عجیبی در تمام جهانِ متمدّنِ آن زمان، انتشار یافت و مردم به این عقیده گرویدند و از عدد سیزده میترسیدند.
امروزه میدانیم که هر عدد، از واحدی به وجود آمده و بنابراین، به عنوان نمونه، سیزده با چهارده، تفاوتی ندارد ؛ امّا در دنیای متمدّن امروز هم برخی از افراد از ذکر عدد «سیزده» خودداری میکنند و این عدد را نحس میدانند و چون به آمد و نیامد داشتن این عدد باور دارند، پلاک «13» را هم «1+12» مینویسند.
خرافات و زندگی بشر
بیشتر خرافات با زندگی بشر، مناسبتی نزدیک دارند. اصل مسلّم، این است که انسان از قدیمترین زمان، برای رفاه و آسایش خود و خویشاوندانش میکوشید و طالب مصون ماندن خود و آنان بود تا با استفاده از قوای خود و چنین باورهایی، از حوادث غیر طبیعی و طبیعی و نیروهای مافوق طبیعت، مصون بمانَد و چون دانش انسان اندک بود، به طلسم و مهره و وِرد و امثال اینها پناه میبُرد.
آیا خرافات، عصریاند؟
نکته در خور توجه، آن است که آیا خرافات به واسطه ظهور علوم، رو به تضعیف میروند و یا اینکه هر عصر، خُرافه جدیدی را با خود میآورد؟
تجربه بشر، نشان داده است که به واسطه پیشرفت زمان، خرافات نیز لباس کهن از تن به درمیآورند و با لباس و نام دیگر، ظهور پیدا میکنند. باورها، همواره جزء لاینفکّ فرهنگ عامّهاند و قلمرو فرهنگ عامّه، بسیار گسترده است. ذهنیات هر فرد، از: باورها، پندارها، اندیشهها، سخنان و ادبیّات عامّه انباشته است. هر عصر و نسلی، خرافات خاصّ خودش را میپرورد ؛ امّا در کل میتوان اذعان داشت که به هر اندازه که «علم گرایی» و «استدلال» و «تعقّل» و «لزوم تجربه» در جامعهای بیشتر حاکم باشد، دامنه خرافات در آن جامعه محدودتر و شیوع و پذیرش آن نیز کمتر است. در چنین جوامعی، خرافات را بیشتر با کارکردِ طنز، سرگرمی، ادبیات داستانی و گزارش تاریخ، میتوان یافت.
به عنوان نمونه، «هفت سین» در سفره نوروز، روزگاری جنبه آیینی (نشانی از هفت فرشته و هفت عنصر حیات و...) و مبنای علمی - دینی داشت. پس از اسلام آوردنِ ایرانیان و رونق علوم در این سرزمین، اندک اندک، جنبه آیینی خود را از دست داد و به خُرافه نزدیک شد. در روزگار معاصر، همین باور عامیانه، کارکرد فرهنگی - نمادین (آگاهی بخش، سرگرمی، جشنوارگی، پیوند با هویّت تاریخی) یافته است.
نمونه دیگر، سنّت «سیزده به در» است که روزی «آیین» و روز دیگر، «خُرافه» بوده است و امروزه، تنها کارکرد فرهنگی - نمادین (بهرهگیری از طبیعت، آشنایی با جلوههای آفرینش در آغاز بهار، سفر کردن از مسکن مألوف، و...) دارد.
با این همه، در روزگار غلبه دانش و فنّاوری، همچنان شیّادانی هستند که منافع مادّیشان در ترویج خرافههای خاصّی است و هیچ جای جهان از وجودشان خالی نیست، مثل آنها که «شاخ اسب تک شاخ» و «آب چشمه جاودانگی» و «دندان مار زنگی» و... را به خواستاران جوانیِ بیپایان و سلامت از همه آفات، قالب میکنند.
خرافات و بهداشت روان
آنچه امروز با اصول علمی، «خُرافه» محسوب گردد، هرگز نباید «علم» پنداشته شود و یا کسی از آن، مثل یک اصل علمی بهره بگیرد و به آن، استناد کند. پس به عنوان نمونه، استدلال به «بد قدم» بودن کسی که در روز مرگ نزدیکانش به دنیا آمده است، مردود و بر خلاف علم و عقل و عقاید دینی ماست. طبیعی است که اعتقاد داشتن به چنین خُرافهای، آرامش روانی و اعتماد به نفس شخص بیگناهی را به شدّت، دچار آسیب میکند. ترویج «بدقدمی» و «بد شُگونی» افراد به استناد چنین باورهایی، فضای خانواده و جامعه را نا اَمن میکند و البته مجازات اُخروی نیز دارد.
در عین حال، برخی باورهای عامیانه، کارکرد غیر علمی خود را از دست دادهاند و در روزگار ما، در دست و زبان و اندیشه اهل دانش، به عناصر فرهنگی مثبتی با کارکرد متفاوت از گذشته، تبدیل شدهاند (مثل: خانه تکانی نوروز، هفت سین، سیزده به در، فال نیک زدن، و...). مبارزه با این دسته از باورهای عامیانه - که بهرههای آنها بر کسی پوشیده نیست و در بهداشت روانی شهروندان جامعه نقش مثبتی دارند - ، کار درستی به نظر نمیرسد.
به عنوان نمونه میتوان اشاره کرد که: هرچه قدر «فال بد زدن»، سنّت ناصواب و باور زیانباری است و به بهداشت روانی جامعه لطمه میزند، در برابر، «فال نیک زدن»، سنّت سودمند و تشویقگر و امیدبخشی است و به «اعتماد به نفس» افراد جامعه، کمک میکند.
منابع
1. پژوهش و بررسی فرهنگ عامه ایران، حسینعلی بیهقی، مشهد: آستان قدس رضوی، 1365.
2. یادداشتها و اندیشهها، عبدالحسین زرینکوب، تهران: انتشارات طهوری، 1351.
3 . فرهنگ خرافات و تعبیر خواب، فلیپ وارنینگ، ترجمه: احمد حجاران، 1371.
4 . بازگشت به باورهای سدههای میانه، واب گاکند، ترجمه: اسد عظیمزاده.
5 . جامعهشناسی اوهام و خرافات، یوسف فضایی، چیستا، شماره شش و هفت، 77 - 1376.
6 . مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد، و شماره یک، مقاله ردپایی در کوره راه خرافات، محمدمهدی ناصح.
تن آرامی یا ریلکسیشن، تکنیکی است برای آرام سازی عضلات بدن. از آنجا که بین ذهن و تن ارتباط تنگاتنگی وجود دارد، هرچه که شما در جسم خود آرامش بیشتری برقرار می کنید، در ذهنتان نیز آرامش بیشتری برقرار می شود. اغلب کسانی که از عدم تمرکز فکر، شکوه و شکایت می کنند در حقیقت از افکار مزاحم ذهنی خود می نالند و همیشه می پرسند با این افکار مزاحم که ذهن ما را اشغال کرده، چه کار کنیم؟
واقعیت این است که شما به طور ارادی و آگاهانه نمی توانید این افکار مزاحم را از ذهن خود خارج کنید و از شر آن راحت شوید. اما می توانید آزادسازی و آرام سازی ذهن خود را از راهی غیر مستقیم انجام دهید. از آنجا که هر فکری (به ویژه افکار منفی مزاحم) عضلات را منقبض می کند، ما می آییم عضلات را آرام می کنیم و تنش و انقباضشان را از بین می بریم. در نتیجه این کار، افکار منفی خود به خود از ذهن ما خارج می شوند. اساس تن آرامی همین است: آرام سازی عضلات با قصد ایجاد آرامش و خلأ ذهنی. چرا که هرچه میدان فکری خالی تر باشد، تمرکز و توجه بر یک موضوع خاص، آسانتر می شود.
تن آرامی، غالباً به سه شکل انجام می شود: 1. آرام سازی بدون ایجاد تنش
2. آرام سازی پس از ایجاد تنش
3. ریلکس پیشرونده یا تجسمی
در روش آرام سازی بدون ایجاد تنش، شما به تک تک عضلات خود فرمان “آرام باش” می دهید.
البته فرمان شما به ترتیب به این عضلات القا می شود:
1. پای راست 2. پای چپ
3. دست راست 4. دست چپ
5. شکم وکمر 6. سینه و کتفها
7. صورت
8. پوست سر
ما هیچ وقت یکباره بدن را شل نمی کنیم؛ این کار، کم تأثیر و تا حدی نادرست است. ذهن ما فرمانهای کلی را نمی پذیرد. وقتی می گوییم: “بدن من، به تمامی شل و راحت شو”، مغز در صدد اجرای این فرمان بر می آید. اما چون این فرمان خیلی کلی است، مغز در انجام آن کاملاً موفق و مؤثر نیست و بنابراین از آن سر باز می زند. مغز ما فرمانهای جزیی و مشخص را بهتر می پذیرد. هرچه فرمان جزیی و مشخص تر باشد، پذیرش و اجرای مغز بهتر خواهد بود. دقیقاً به همین دلیل است که ما عضلات را به هشت گروه تقسیم کردیم و به طور جداگانه به هر گروه فرمان راحت باش دادیم. حتی برخی از یوگیها، ریلکسی را پیشنهاد می کنند که فرمانها در آن به مراتب جزیی تر است: ابتدا انگشت کوچک پا، بعد پاشنه، قوزکها و . . . را شل می کنیم تا به بالای صورت برسیم. با وجود این که این ریلکس تأثیری عالی و نتیجه ای فراوان دارد، ما آن را به شما توصیه نمی کنیم چرا که طولانی بودنش ممکن است برای شما که تازه می خواهید به طور جدی این تمرینات را دنبال کنید، خسته کننده به نظر برسد.
برای این که هم از فرمانهای کلی اجتناب کرده باشیم و هم از آن تمرینهای بسیار جزیی و خسته کننده، ما پس از قرار گرفتن در وضعیت مطلوب – که جلوتر آن را توضیح می دهیم – عضلات را در هشت مرحله شل می کنیم. به این ترتیب:
1. پای راست خود را از انگشتان تا کمر در ذهن خود مجسم کنید. آن را احساس کنید و فرمان شل شدن بدهید: “پای راست من، راحت و آرام شو.” هر جا که انقباض و تنشی احساس می کنید به طور ارادی آن را شل کنید و به خود تلقین کنید: “پای راست من لحظه به لحظه شل تر و آرامتر می شود.” اکنون انبساط و شل بودن و آرام بودن را در پای راست خود حس کنید.
2. پای چپ خود را به همان صورت مجسم و احساس کنید. فرمان دهید: ” پای چپ من راحت و آرام شو.” به طورارادی پای چپ خود را شل تروشل ترکنید و به خود تلقین کنید که لحظه به لحظه چنین می شود. پای چپ ِ آرام شده و شل شده ی خود را احساس کنید.
3. اکنون هر دو پایتان در نهایت راحتی و آسودگی است. ذهن خود را متوجه دست راست خود کنید. از انگشتان تا شانه را در ذهن خود ببینید و فرمان دهید: “دست راست من منبسط و آرام شو.” دست راست خود را شل کنید و به خود بگویید که لحظه به لحظه شل و شل تر می شود.
4. حالا دست چپ خود را به همان صورت مجسم کنید و فرمان دهید: “دست چپ من راحت و آرام شو.” ببینید که دست چپ شما هر لحظه آرام تر و شل تر می شود.
5. حالا عضلات شکم، پهلوها، پشت و کمر خود را دور تا دور مجسم کنید و فرمان دهید: “عضلات شکم و پشت من، سنگین و آرام شوید.” به خود تلقین کنید که عضلات شکم و پشت شما هر لحظه شل و آرام می شوند و به طور ارادی عضلات شکم و پشت شما هر لحظه شل و آرام می شوند و به طور ارادی عضلات پشت و شکم خود را شل کنید.
6. حالا نوبت به عضلات سینه و پشت کتفها می رسد. مجسم کنید و فرمان ذهنی بدهید و شل کنید.
7. اکنون که بدن شما از گردن به پایین، کاملاً شل و راحت است به عضلات صورت خود فکر کنید. عضلات صورت، بسیار مهم هستند. به خود فرمان دهید: “عضلات صورت من شل، راحت و افتاده شوید.” پیشانی را بیندازید. ابروها افتاده باشد. به ویژه دور چشمها را راحت کنید. گونه ها را افتاده و شل کنید و فک پایین را کاملاً شل کنید. به خود تلقین کنید که عضلات شما هر لحظه شل تر و آرامتر می شوند.
8. در مرحله آخر، آرامش را در پوست سر و ذهن خود گسترش دهید. احساس گستردگی، خلأ و انبساط را در ذهن خود به وجود آورید. در این وضعیت، چند دقیقه بمانید. به هیچ چیز به جز آرامش جسمتان فکر نکنید. این بی فکری و خلأ، توانایی تمرکز حواس شما را پس از این به شکل چشمگیری افزایش می دهد.
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.