تهدید سلامت روانی به دلیل نبود شناخت پیش از ازدواج.
پیشنهاد برخی مسئولان درباره ترویج ازدواج موقت جوانان و الگوهای مذهبی روابط قبل از ازدواج، سبب بروز اظهارنظرهای مختلفی شد.
واقعیت آن است که در جامعه نمیتوان پردهای ضخیم میان دختران و پسران کشید، اما میتوان چگونگی رابطه صحیح را برایشان ترسیم کرد.یکی از چالشهایی که جامعه امروز ایران با آن روبهرو است، موضوع ارتباط دختر و پسر پیش از ازدواج است؛موضوعی که با عنوان دوستیهای قبل از ازدواج مطرح شده و شاید منظور رابطهای است که بعضاً به عنوان سرآغاز ازدواج نیز به حساب میآید.
اما چرا برخی، بر دوستی و آشنایی پیش از ازدواج اصرار میکنند و عدهای آن را برای استحکام ارزشهای اصیل خانواده مضر میدانند؟ آیا روابط پیش از ازدواج میان دختر و پسر به ازدواج لطمه میزند یا کمک میکند زوج پیش از آغاز زندگی مشترک آشنایی بیشتری با یکدیگر پیدا کنند ؟
روابط دوجنس مخالف پیش از ازدواج در ایران در سالهای اخیر به موضوعی بحث انگیز در بین مسئولان و محافل دانشگاهی تبدیل شده است. کشش درونی به جنس مخالف و میل به دوستی موضوعی طبیعی است، اما نکته مهم این است که آیا ارتباط و دوستی، نیازهای روحی و روانی را برطرف میکند یا اینکه بر مشکلات میافزاید.
دکتر حمیدرضا حسین شاهی، پژوهشگر اجتماعی معتقد است، مفهوم دوست داشتن در زندگی جزو مواردی است که نمیتوان آن را انکار کرد و در بهداشت روانی کاملاً مؤثر است و کسانی که عشق میورزند از سلامت روانی بالاتری برخوردارند. او ادامه میدهد: نخستین شرط یک ازدواج موفق نیز سلامت روان است که با تحمل و مدارا قوام مییابد.
حسین شاهی در مورد ویژگیهای یک رابطه سالم میگوید در این رابطه افراد برای یکدیگر ارزش قائل هستند و برای خود مرزهای شناخته شدهای دارند و مشکلات خود را با آرامش و بدون دخالت دادن دیگران حل وفصل میکنند و اینکه یکدیگر را حمایت عاطفی میکنند که این خود موضوع بسیار مهمی در زندگی اجتماعی است.
همدیگر را چگونه بشناسیم
رابطه قبل از ازدواج باید سالم و با شناخت نسبی دو طرف صورت پذیرد چون میزان آشنایی هر اندازه بیشتر باشد در آینده امکان فروپاشی زندگی مشترک کمتر خواهد بود.
عبدالرضا مصری، وزیر رفاه و تأمین اجتماعی و رئیس سابق کمیسیون اجتماعی مجلس میگوید: دربسیاری موارد دختران و پسران در ارتباطات پیش از ازدواج خود برای هم خالیبندی میکنند، دروغ میگویند و ژستهای غیرواقعی میگیرند، ولی بعد از ازدواج یکی یکی تمام این خالیبندیها مشخص میشود و برای طرفین قابل تحمل نیست.
«تمام این ژستها که زمانی به منظور جلب نظر طرف مقابل صورت میگرفت، بعد از ازدواج دیگر باید قالب واقعیت به خود بگیرد و زمانی که این مسئله رخ نمیدهد، اختلاف بروز میکند.»درباره ارتباط و پیوند دو جنس مخالف پیش از ازدواج به طور کلی سه دیدگاه مطرح است:
1 - دیدگاهی که هر گونه ارتباط پیش از ازدواج را آزاد و بدون مانع میداند (رویکرد لیبرالیستی)، به بیان دیگر هیچ گونه حد و مرزی برای این پیوندها وجود ندارد و آزادی مطلق حاکم است. پیروان این دیدگاه مدعیاند، ناراحتی هایی که بر سر بشر آمده است از ممنوعیتها و ترسها و وحشتهای ناشی از محرومیتهایی است که در ضمیر باطن بشر جایگزین شده. برتراند راسل، فیلسوف اجتماعی معاصر، نیز در اخلاق نوینی که پیشنهاد میکند، همین مطلب را اساس قرار میدهد.
2 - دیدگاه دیگر هر گونه ارتباط و پیوند با جنس مخالف پیش از ازدواج را مردود دانسته و نکوهش میکند.این دیدگاه درست در مقابل رویکرد لیبرالیستی است.برتراند راسل، در کتاب زناشویی و اخلاق نیز میگوید: «عوامل و عقاید مخالف ارتباط پیش از ازدواج در اعصار خیلی قدیم وجود داشته، بدین ترتیب یک نهضت عمومی ریاضت در دنیای قدیم ایجاد شد و حتی تا امروز در برخی نقاط ادامه دارد.»
3 - دیدگاهی که بر اساس آن نه آزادی مطلق و رها پذیرفته شده است و نه محدودیت و منع هر گونه رابطه، بلکه ارتباط بین دو جنس مخالف در یک چارچوب مشخص تعریف شده است که دیدگاه برخی فقهای شیعی نیز ناظر به نگرش سوم است. بیتوجهی به روابط جوانان آثار مخرب گستردهای دارد که خدشهدار کردن سلامت روانی در جامعه یکی از سطوح آن است و مسئولان نباید بیتوجه از کنار این مسائل بگذرند.
افزایش جمعیت، اعتلای سطح تحصیلات، بالا رفتن هزینههای زندگی و گسترش ارتباطات در کنار افزایش نیاز به همزیستی دو جنس مخالف در نسل جوان امروزی، نابسامانیهای بسیاری را موجب شده است.
روابط پیش از ازدواج کدامند؟
دکتر «حسین باهر»، استاد دانشگاه شهیدبهشتی، به ما می گوید: عدهای قبل از ازدواج به شکل سنتی رابطه برقرار میکنند و به عبارتی ارتباط به معنای امروزی آن را شایسته نمیدانند و ملاک شناخت خود را خانواده و آشنایان و در نهایت تصمیم بزرگترها میدانند که میتوان این سبک را بیشتر به روستاها معطوف دانست.
این جامعهشناس تأکید میکند: گروه دیگری نیز تا حدودی مرزهای سنت را شکسته و از محدوده آن فراتر رفتهاند ولی دچار انحراف از اصول سنتی نشدهاند و این روش در میان ساکنان شهرها و بسیاری از شهرستانهای کشورمان رایج است. این در حالی است که با بررسی تاریخ اجتماعی ایران میتوان رشد یک فرهنگ ویژه در چهار دهه گذشته را بررسی کرد که هر چه به زمان معاصر نزدیکتر میشویم روابط سنتی قبل از ازدواج کاهش مییابد و دنیای صنعتی روش جدیدی را بر جوانان تحمیل میکند.
باهر، ضمن تفکیک میان شیوههای ارتباط ، شیوه ارتباط فرهنگی را که از آن بهعنوان ارتباط دانشجویی یاد میکند، روشی با درصد ورود غفلت کمتر میداند و میگوید: ورود عوامل نامطلوب و انحرافانگیز در شیوه مدرن بیشتر به چشم میخورد. به گفته این عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی ، هم اکنون شیوههای ناسالم روابط دختر و پسر کمتر از 30 درصد مجموع روابط قبل از ازدواج را تشکیل میدهد ولی به لحاظ گستردگی آثار آن در افکار عمومی بیشترین وقت تحقیقاتی و بررسی کارشناسانه را نیازمند است.
او با ارائه تعریفی از رابطه سالم میان دختر و پسر در آستانه ازدواج میگوید: روابطی که با هدف ازدواج و با رعایت فرهنگ انسانی بهصورت کنترل شده و با نظارت خانوادهها برقرار شود را میتوان روابط سالم دانست که در گذشته به شکل عقد موقت برقرار میشد و امروزه بهعنوان نامزدی مطرح است. او بر توجه هرچه بیشتر به روابط میان دختر و پسر قبل از ازدواج تأکید و مسئولان را به فرهنگسازی هدفدار در این جهت دعوت میکند. این جامعهشناس، نقش خانوادهها را در گسترش روابط عمیقتر و صمیمی با جوانان در کاهش روابط انحرافی مفید میداند و میگوید: چه خوب است خانوادهها محبت را داد و ستد کنند تا جوانان در جستوجوی محبت دچار اشتباه نشوند.
باهر، انعطافپذیری را تسهیلکننده ازدواج موفق اعلام و بر طرف مشاور قرار گرفتن جوانها قبل از ازدواج تأکید میکند و یادآور میشود: بهرهمندی از نظر کارشناسان و مشاوران باتجربه و آگاه و جلوگیری از تکرار راههای رفته عامل بازدارنده مؤثری در آسیبپذیری ازدواج است.
فرهنگسازی هدفدار
در روابط پیش از ازدواج، حساسیتها معمولاً بیشتر است. چون همسران جوان تازه به شکل عملی وارد ارتباط با هم شدهاند. با ازدواج، هر فرد نقش جدیدی میپذیرد، به طوری که قبل از شروع زندگی مشترک، این نقش به طور ناگهانی دو برابر میشود. در واقع فرد هم نقش فرزند خانواده را بازی میکند و هم نقش همسر را، هر دو طرف هم توقع دارند که فرد نقش خود را در مقابل آنها به بهترین نحو انجام دهد.
این حالت، میتواند سبب ایجاد حالت ناخوشایندی در طرفین شود که آنان را نسبت به زندگی مشترک و یکدیگر بدبین کند. فرد ممکن است دچار حالتی شود که براساس آن آزادی فردی خود را از دست رفته تلقی کند. این احساس گمشدگی، فرد را دچار این تردید میکند که ازدواج، آزادی فردی و شخصیت انسانی او را از بین برده است و طرف مقابل خود را بیش از هر کسی در ایجاد چنین حالتی مسئول میداند. فشار آوردن به جوانان و محدود کردن آنها درست نیست و حتی اسلام هم هیچ مانعی بر سر راه ارتباط بین جنسهای مختلف قرار نداده است.
چگونه به زندگی مینگرید؟
زندگی آسان و راحت خواهد بود، اگر نگرانیهای بیهوده را از آن دور کنیم و به تمام جنبههای آن زیبا بنگریم.
افراد جوان تقریباً بخش اعظمی از زندگیشان را هنوز پیش روی دارند که شاید به نظر آنها راهی بس طولانی است که زمانی به اتمام میرسد.
آیا شما از آن دسته از افرادی هستید که میگذارند مسیر زندگی آنها را به این سو و آن سو بکشاند و صرفاً از زندگی کردن فقط گذراندن روزها را یدک میکشند و لحظه لحظه زندگیشان را در عدم آگاهی ناخواسته از این نعمت الهی سپری میکنند و یا نه از آن دسته از افراد هستید که با اقتدار و قدرت جاده زندگیشان را با وجود سنگریزههای موجود در مسیرشان به تابلوی زیبا و دلنشین مبدل میکنند.
بدون شک هر کس در مسیر زندگیاش شاهد اتفاقات و رویدادهایی است که برخی از آنها غیرمنتظره و شاید هم ناامیدکننده و یأسآور باشد.
اما بهرغم تمام مسائل ناخواسته و ناگوار که بخشی از زندگی را سخت و طاقتفرسا میکند، این مسئله حائز اهمیت است که تاب آوردن در برابر این مسائل و مشکلات فقط با صبر و درایت و پشتکار میسر است و اینگونه میتوان شاهد چهره زیبای زندگی این هدیه الهی باشیم که خداوند وعده آن را به همه انسانها هم در این دنیا و هم در آن دنیا داده است.
شاید در یک کلام بتوان گفت عامل اصلی خوشبختبودن و سعادتمندی زندگی، داشتن حس رضایتمندی است و این حس درونی و الهی را هرگز نمیتوان صرفاً با پول و جاه و مقام و یا خوشگذرانی به دست آورد.
خداوند متعال انسانها را ذاتاً سعادتمند و خوشبخت آفریده است، اما درک این حس و زیبا زیستن را به دست خود بشر سپرده است و البته طریقه کسب آن را هم از طریق کتاب آسمانیاش قرآن و فرستادگانش پیش پای ما قرار داده است.
هر چه انسانها در عرصه زندگی بیشتر به خداوند بزرگ و کلامش تمسک جویند، همان قدر هم مسیر زندگیشان هموار خواهد شد.
در واقع با القای این حس درونی که انسان روح دمیده شده الهی است و ملکوت خداوند در درون اوست، پس حق مسلم خود میداند که چند صباحی را در این عرصه زندگی سعادتمندانه و خداگونه زندگی کند، بنابراین با چنین حسی هرگز نخواهد گذاشت که مشکلات زندگی او را از هدف غاییاش که همان زندگی سعادتمندانه است باز دارد.
در وادی زندگی انسانها عمدتاً به دو دسته تقسیم میشوند کسانی که بهرغم سختیها و مشکلات زندگی، جنبههای خوب آن را میبینند، چون این افراد به زندگی و حیات به منزله دفتر سفید ننوشتهای مینگرند که از سوی خداوند مهربان این هدیه الهی را به زیبایی بیارایند و بنگارند و بعداً آن را به صاحب اصلی آن برگردانند و مرور دفتر زندگی این دسته از افراد بیانگر این مطلب است که عامل اصلی رضایتمندی آنها در وادی زندگی و کار، مثبتنگری و خوشبینی نسبت به تمامی جنبههای زندگی است، به طوری که حتی اگر درد و رنجی بر آنها وارد شود، سکوت میکنند و درصدد حکمت آن میباشند چرا که به خوبی به این امر واقفاند که خداوند رحمان هرگز برای بندگانش جز خوبی و نیکی نمیخواهد.
دسته دیگر افرادی هستند که زمام امور زندگی خود را به دست افکار بد و منفی میسپارند و بدون ایمان قلبی به سکاندار اصلی زندگی، در میدان زندگی دست و پا میزنند و متأسفانه هر لحظه این عرصه را بر خود تنگ و تنگتر میکنند و در واقع بازنده این زندگی هستند.
پس بیاییم با توکل به خالق هستیبخش و ایمان قلبی به او که همان حس کردن خدا با دل و جان است، خداگونه زندگی کنیم.
چگونه به زندگی مینگرید؟
زندگی آسان و راحت خواهد بود، اگر نگرانیهای بیهوده را از آن دور کنیم و به تمام جنبههای آن زیبا بنگریم.
افراد جوان تقریباً بخش اعظمی از زندگیشان را هنوز پیش روی دارند که شاید به نظر آنها راهی بس طولانی است که زمانی به اتمام میرسد.
آیا شما از آن دسته از افرادی هستید که میگذارند مسیر زندگی آنها را به این سو و آن سو بکشاند و صرفاً از زندگی کردن فقط گذراندن روزها را یدک میکشند و لحظه لحظه زندگیشان را در عدم آگاهی ناخواسته از این نعمت الهی سپری میکنند و یا نه از آن دسته از افراد هستید که با اقتدار و قدرت جاده زندگیشان را با وجود سنگریزههای موجود در مسیرشان به تابلوی زیبا و دلنشین مبدل میکنند.
بدون شک هر کس در مسیر زندگیاش شاهد اتفاقات و رویدادهایی است که برخی از آنها غیرمنتظره و شاید هم ناامیدکننده و یأسآور باشد.
اما بهرغم تمام مسائل ناخواسته و ناگوار که بخشی از زندگی را سخت و طاقتفرسا میکند، این مسئله حائز اهمیت است که تاب آوردن در برابر این مسائل و مشکلات فقط با صبر و درایت و پشتکار میسر است و اینگونه میتوان شاهد چهره زیبای زندگی این هدیه الهی باشیم که خداوند وعده آن را به همه انسانها هم در این دنیا و هم در آن دنیا داده است.
شاید در یک کلام بتوان گفت عامل اصلی خوشبختبودن و سعادتمندی زندگی، داشتن حس رضایتمندی است و این حس درونی و الهی را هرگز نمیتوان صرفاً با پول و جاه و مقام و یا خوشگذرانی به دست آورد.
خداوند متعال انسانها را ذاتاً سعادتمند و خوشبخت آفریده است، اما درک این حس و زیبا زیستن را به دست خود بشر سپرده است و البته طریقه کسب آن را هم از طریق کتاب آسمانیاش قرآن و فرستادگانش پیش پای ما قرار داده است.
هر چه انسانها در عرصه زندگی بیشتر به خداوند بزرگ و کلامش تمسک جویند، همان قدر هم مسیر زندگیشان هموار خواهد شد.
در واقع با القای این حس درونی که انسان روح دمیده شده الهی است و ملکوت خداوند در درون اوست، پس حق مسلم خود میداند که چند صباحی را در این عرصه زندگی سعادتمندانه و خداگونه زندگی کند، بنابراین با چنین حسی هرگز نخواهد گذاشت که مشکلات زندگی او را از هدف غاییاش که همان زندگی سعادتمندانه است باز دارد.
در وادی زندگی انسانها عمدتاً به دو دسته تقسیم میشوند کسانی که بهرغم سختیها و مشکلات زندگی، جنبههای خوب آن را میبینند، چون این افراد به زندگی و حیات به منزله دفتر سفید ننوشتهای مینگرند که از سوی خداوند مهربان این هدیه الهی را به زیبایی بیارایند و بنگارند و بعداً آن را به صاحب اصلی آن برگردانند و مرور دفتر زندگی این دسته از افراد بیانگر این مطلب است که عامل اصلی رضایتمندی آنها در وادی زندگی و کار، مثبتنگری و خوشبینی نسبت به تمامی جنبههای زندگی است، به طوری که حتی اگر درد و رنجی بر آنها وارد شود، سکوت میکنند و درصدد حکمت آن میباشند چرا که به خوبی به این امر واقفاند که خداوند رحمان هرگز برای بندگانش جز خوبی و نیکی نمیخواهد.
دسته دیگر افرادی هستند که زمام امور زندگی خود را به دست افکار بد و منفی میسپارند و بدون ایمان قلبی به سکاندار اصلی زندگی، در میدان زندگی دست و پا میزنند و متأسفانه هر لحظه این عرصه را بر خود تنگ و تنگتر میکنند و در واقع بازنده این زندگی هستند.
پس بیاییم با توکل به خالق هستیبخش و ایمان قلبی به او که همان حس کردن خدا با دل و جان است، خداگونه زندگی کنیم.
راههای رسیدن به آرامش
امروزه همراه با پیشرفتهای تکنولوژیکی در دنیا به نظر می رسد میزان استرسهای شغلی ، تحصیلی، خانوادگی و … نیز افزایش یافته و جستجوی یک سیستم روانشناسی مناسب ضروری است تا بتواند فرد را در بحرانهای مختلف برای یافتن راه حل یاری دهد. سیستم پیشنهادی ما در اینجا دیدگاه های عرفانی است.
نگرش عرفانی به زندگی مهارتهای مختلفی را برای فرد به همراه دارد که او را برای رسیدن به سطوح آرامش کمک می کند. ما بر آن هستیم که این سیستم را با شاخصه های عرفان ایرانی و متناسب با فرهنگ ملی خود عرضه کنیم.
از آنجا که عرفا با زبان رمز سخن گفته اند لازم است اصول عرفانی به زبانی ساده و در قالب عناوین کلی بیان گردد و ویژگیهای انسان کامل مورد توجه قرار گیرد.
در هر جلسه یکی از محورهای این دیدگاه مطرح می شود و در پایان تمرینهایی ارائه می شود که افراد آنها را انجام داده و در جلسه بعد درباره اثرات تمرین یا موانع احتمالی برای انجام آن گفتگو می کنند سر فصلهای مورد گفتگو را می توان به ترتیب زیر فهرست کرد :
گام اول : جام جم چیست؟
گام دوم: رهایی از تعلق دوبینی (interpretation)
گام سوم :رهایی از تعلق مقایسه
گام چهارم:رهایی از تعلق افتادن در تله قضاوت دیگران
گام پنجم : پیشنهاد روش عشق ورزیدن به تمام مظاهر جمال خداوند به جای استفاده از عقل جزئی
گام ششم :نظریه پذیرش و تفکر گاه جبر گاه اختیار به جای انتقاد و سعی در تغییر دیگری
گام هفتم : زیستن در حال و رهایی از تعلقات گذشته و آینده فکر کردن
گام اول : جام جم چیست؟
راههای رهایی از if condition در این بخش به روشن ساختن مفهوم جام جم می پردازیم که عامل تمایز انسان از سایر موجودات است.
جام جم مجموعه انرژیهای درونی انسان است. در واقع در این بخش گفتگوی ما پیرامون این محور است که تمام قدرتهابرای خوشبختی و سعادت درون انسان است و تعریف و فرمول مشخصی برای آن وجود ندارد. با این دیدگاه انسان یک موجود «عامل» است که می تواند خود را از همه اگرهای موجود رها کند . در راه شناخت این انرژیهای درونی موانعی وجود دارد که در عرفان آنها را تحت عنوان کلی « تعلقات » بررسی می کنیم. بنابراین در جلسات بعد به جستجوی تعلقات و راههای رهایی از آن می پردازیم.
تمرین (1) ساعتی را با خود خلوت کنید و هر تفاوتی را که در خود با سایر موجودات می یابید فهرست کنید.
از خود بپرسید چرا نام من انسان شده است؟
چه توانایی هایی دارم و آیا تا به حال از تمام آنها در هر لحظه أی که خواسته ام استفاده کرده ام یا نه ؟
ببینید می توانید دلیل عدم استفاده از این توانایی ها را بیابید.
تمرین(2) در یک جمله برای خود بنویسید که چه وقت در زندگی احساس خوشحالی و خوشبختی می کنید.
گام دوم: رهایی از تعلق دوبینی (interpretation)
یکی از مهمترین تعلقات که موجب می شود نتوانیم از انرژیهای درونی خود درست استفاده کنیم تعلق دوبینی است.
ما عادت کرده ایم از هر رفتار و سخن اطرافیان خود تعبیری داشته باشیم .بنابراین همواره همه پدیده ها را به صورت دو پدیده می بینیم یکی خود واقعیت و دیگری تعبیر و تفسیری که ما از واقعیت داریم. اگر بتوانیم در بحران های مختلف واقعیت را از تعبیر و interpretation تفکیک کنیم به مرور با تمرین خواهیم توانست تعبیرها را به کناری نهیم و برای واقعیتهای موجود راه حل پیدا کنیم به همین دلیل یکی از بهترین راه حل ها در کدورتهای بین افراد صراحت است.
تمرین(1) ناراحتی های خود را در چند روز گذشته مرور کنید آیا می توانید واقعیت و تعبیر را از هم جدا کنید؟ فکر می کنید چند درصد از ناراحتی های ما ناشی از تعبیر است و چند درصد به واقعیت باز می گردد. با کنار گذاشتن تعبیر ها آیا می توانید برای واقعیت ها راه حل مناسب بیابید؟ راه حل ها را روی کاغذ بنویسید.
تمرین (2) آیا تا به حال برایتان پیش آمده که تعبیر شما از موضوعی ناراحتتان کرده و بعد گذشت زمان مشخص کرده که تعبیر شما اشتباه بوده و شما بی دلیل ناراحت شده اید؟ این موارد را بنویسید و در کلاس راجع به آن گفتگو کنید.
گام سوم :رهایی از تعلق مقایسه
مقایسه برای فرد مقابل شما پیامی منفی به همراه دارد . خواه نزدیکترین فرد به شما مثلا همسرتان باشد یا فردی دورتر مثلا همسایه.
هنگامی که کسی را با دیگری مقایسه می کنید فرد مقابل به سرعت واکنش دفاعی نشان می دهد و این واکنش دفاعی از آنجا که شتابزده است بر وخامت بحران می افزاید .
علاوه بر این گاهی مقایسه ذهنی بین خودتان و دیگری یا مقایسه فرد با الگوهای از پیش تعیین شده باعث بروز اضطرابهای بسیاری برای خودتان می شود. این باور رایج که مقایسه در امور مثبت مفید است باوری ناصحیح است .
چرا برای امور مثبت از روشهای انسانی ایجاد انگیزه بهره نبریم؟ اگر با فرزند خود با زبان مقایسه سخن گوییم او نیز با همین زبان به ما پاسخ می گوید. در این گام همچنین به دنبال راه هایی هستیم که اگر توسط کسی مورد مقایسه با دیگری قرار گرفتیم بتوانیم با استفاده از انرژی های درونی خود از تعبیر جملات آن فرد پرهیز کنیم.
تمرین(1) وقتی می خواهید با اطرافیان خود با زبان مقایسه صحبت کنید با خود بیندیشید و راه مناسبتری را برای بیان واقعیت بیابید. اجازه ندهید جملات شما احساس عدم کفایت در فرد مقابل پدید آورد . با خود فکر کنید که آیا گفتگو با زبان مقایسه راه را برای فرد مقابل باز نمی کند که او هم به مقایسه شما با دیگران بپردازد؟
تمرین(2) مواردی را که فردی را با دیگری در گذشته مقایسه کرده اید مرور کنید به دقت بیندیشید آیا شما می توانید به تمام فاکتورهای شخصیتی آن دو فرد اشراف داشته باشید و مقایسه أی دقیق و با رعایت همه جوانب و جزئیات انجام دهید اگر به این نتیجه رسیدید که هرگز نمی توانید همه جزئیات وجودی یک فرد را در نظر بگیرید تصمیم بگیرید به طور جدی از مقایسه بپرهیزید.
تمرین(3) گاهی ما افراد را با الگوهایی که از قبل در ذهن داشته ایم مقایسه می کنیم مثلا خانمی پس از ازدواج مدام همسرش را با یک الگوی برتر که در ذهن داشته به عنوان مثال پدرش یا برادرش مقایسه می کند و چون همسرش را مشابه الگو نمی یابد احساس می کند در انتخابش شکست خورده است.چند درصد از بحران های زندگی شما به این گونه مقایسه ها ارتباط می یابد با پذیرش تفاوت های انسانها می توانید از تعلق مقایسه رهایی یابید.
گام چهارم:رهایی از تعلق افتادن در تله قضاوت دیگران
بسیاری از ما در موقعیتهای مختلفی از زندگیمان با فیلم نامه أی بازی می کنیم که دیگران برایمان نوشته اند.
توجه به اینکه دیگران راجع به ما چه فکر می کنند و آیا رفتار ما مورد تایید آنهاست یا نه دغدغه بزرگی محسوب می شود.این دغدغه پاره أی از انرژی های درونی ما را به هدر می دهد.برای رهایی از این تعلق باید به این نکته توجه کنیم که ما نیازمند تایید افرادی هستیم که خود آنها هم به همان نسبت نیازمند تایید ما هستند. با رهایی از این تعلق می توانیم حتی بسیاری از رفتارهای اجتماعی را که مخالف موازین انسانی هستند تغییر دهیم.
تمرین(1) آیا تا به حال مواردی پیش آمده که درباره ی فردی قضاوت کرده اید و گذشت زمان نشان داده قضاوت شما اشتباه بوده است ! درباره ی این موارد در کلاس گفت و گو کنید .
تمرین(2) گاهی علیرغم قضاوتهای دیگران کاری را انجام می دهیم . پس از مدتی همه قضاوتشان را در مورد ما اصلاح می کنند . آیا چنین مواردی را در زندگی خود تجربه کرده اید . آنها را بنویسید و در کلاس گفت و گو کنید .
تمرین(3) آیا تا بحال مشاهده کرده اید که همه ی افراد یک جمع قضاوت واحدی درباره ی موضوعی داشته باشند ؟ توجه به قضاوتهای افراد به ما کمک می کند تا دریابیم نمی توانیم همواره همه را راضی نگه داریم .
تمرین(4) گاهی نیز شرایطی پیش می آید که اکثریت افراد یک جمع قضاوت واحدی درباره ی موضوعی ارائه می دهند اما پس از چندی واقعیت خود را نشان می دهد . واقعیتی که کاملا متضاد با قضاوت جمع بوده است. این موارد را یادداشت کنید و در کلاس مطرح نمایید.
گام پنجم : پیشنهاد روش عشق ورزیدن به تمام مظاهر جمال خداوند به جای استفاده از عقل جزئی
در عرفان از دو نوع عقل صحبت می کنیم ،عقل کلی که ما را در یافتن پاسخ برای سئوالات اساسی آفرینش یاری می دهد همچون پاسخ به سئوال (( از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟)) چنین عقلی رشد دهنده و پویاست.اما عقل جزئی ما را به تفکر زائد وا می دارد.
عقل جزئی عقل محاسبه گر و شعبده بازی است که با کنار هم گذاشتن جزئیات در مورد افراد به قضاوت و داوری رفتار انسانها می پردازد . عرفا این عقل را کاهش دهنده انرژی های درونی می دانند و در مقابل آن از عشق حمایت می کنند که مفهوم آن مهر ورزیدن به همه موجودات اطرافمان است .
همانطور که حافظ می گوید : این همه شعبده ها عقل که می کرد اینجا سامری پیش عصا و ید بیضا می کرد منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن با عشق ورزیدن به همه ی مظاهر حیات چشم ها از آلودگی به دیدن رهایی می یابد وبه قول (( هریس )) انسان به بهترین وضعیت روحی دست می یابد که اصطلاحا وضعیت I am Okay You are Okay است .
تمرین(1) بحران هایی که اخیرا با آن مواجه بودید مرور کنید. بررسی کنید که عقل جزئی چقدر برای شما مشکل به وجود آورده است و اگر با دیدگاه مهرورزی به بحران نگاه کنید آیا راه حل های بهتری نمی یابید؟
تمرین (2) مهر ورزیدن به طبیعت و کودکان در نهاد ما به طور فطری قرار دارد با کمی تمرین می توانیم ویژگی های این مهرورزی را بیابیم و آن را در مورد انسانهای اطراف خود تمرین کنیم . مثلا اگر بچه نه ماهه أی دستش را بلند کند و به صورت ما بزند نه تنها ناراحت نمی شویم بلکه دست بچه را می بوسیم. تمرین کنیم که آیا می توانیم این رابطه ی مهرورزانه ی شفاف و بدون دخالت عقل جزئی را با همه انسانها داشته باشیم .
تمرین(3) یک نمونه عشق مجازی را بررسی کنید و توانایی هایی را که عشق مجازی در وجود عاشق پدید می آورد در نظر بگیرید آیا تصور نمی کنید عشق حقیقی چندین برابر این توانایی ها را در وجود ما پدید می آورد؟
گام ششم :نظریه پذیرش و تفکر گاه جبر گاه اختیار به جای انتقاد و سعی در تغییر دیگری
در روانشناسی امروز تاکید می شود که بهترین حالت برای فهم شرایط ناراحت کننده أی که قابل تغییر نیست پذیرش آن شرایط است .
تلاش برای تغییر دادن دیگری این پیام را به همراه دارد که از نظر ما او آن چیزی نیست که ما می خواهیم و این پیام برای طرف مقابل همواره منفی است .
با پذیرش اطرافیان خود در واقع خود را از وضعیت (( اگر )) رهایی بخشیده ام و این کار تنها از طریق تغییر دیدگاه نسبت به افراد حاصل می شود .
تفکر جبر و اختیار در عرفان به آرامش فرد کمک بسیاری می کند . باور کنیم که ما موجودات آزادی آفریده شده ایم که قادر به انجام هر کاری هستیم . چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک حافظ اما سنتهایی در طبیعت وجود دارد که ما باید در چارچوب آن سنتها زندگی کنیم .
به تعبیر دیگر اگر بپذیریم که مواردی وجود دارد که در ناموس آفرینش از اختیار ما خارج است بهتر می توانیم از نیروی اختیار خود در سطوح دیگر بهره بریم . رضا به داده بده وز جبین گره بگشا که بر من و تو در اختیار نگشاده است حافظ بعنوان مثال ما می توانیم هر زمان که خواستیم کلید برق را بزنیم و لامپ را روشن کنیم اما گاهی برق از محل تولید قطع شده است و ما هر چه تلاش می کنیم با زدن کلید لامپ روشن نمی شود . در چنین مواردی اگر شرایط را نپذیریم دچار اظطراب و ناراحتی می شویم اما اگر واقعیت را بپذیریم با آرامش کامل به دنبال راه حل مثلا روشن کردن شمع می گردیم.
تمرین (1) در مورد ویژگی های خاصی در اطرافیانتان که شما را ناراحت می کند با خود بگویید من او را دوست دارم و همینطور که هست او را می پذیرم و سعی در تغییر دادن خصو صیاتش ندارم . متقابلا من آنقدر توانایی در وجودم دارم که هر لحظه می توانم فرمول خوشبختی و خوشحالی خود را با استفاده از انرژیهای درونیم بنویسم پس در هر شرایطی قادرم خوشحال باشم .
تمرین (2) اگر باور خاصی دارید که بسیار به آن پایبند هستید مثلا فکر می کنید کم حرفی نشانه ادب است دقت کنید که تا چه حد فاکتورهای خانوادگی و محیطی بر روی آن تاثیر داشته است. آیا همه انسان ها مثل شما می اندیشند ؟ اگر فرد مقابل شما دارای باوری کاملا مغایر باور شماست با خود فکر کنید اگر شما اعتقاد او را داشتید دوست داشتید با شما چطور رفتار می شد ؟
تمرین (3) به همه مواردی که باور دارید بیندیشید و ببینید آیا این امور مطلق هستند یا نسبی ؟ آیا خط کشی وجود دارد که به طور قطع خوب و بد را مشخص کند ؟ خط کشی که همه افراد بشر آن را بپذیرند؟ آیا منطق از دید انسان های مختلف متفاوت نیست ؟
تمرین (4) اختلاف نظرهای خود را با دیگران مرور کنید ببینید گاهی اصرار بر باور خود موجب نمی شود نتوانیم لذت های دیدگاه مقابل را بشناسیم و از آن لذت ببریم ؟ اگر چنین مواردی را تجربه کرده اید بنویسید و در کلاس گفتگو کنید.
گام هفتم : زیستن در حال و رهایی از تعلقات گذشته و آینده فکر کردن
به گذشته ای که از دست رفته یا نگرانی داشتن نسبت به آینده ای که هنوز نیامده باعث می شود انرژی های ما در زمان حال کاهش یابد و ما از لذت زیستن در لحظه بی بهره بمانیم .
تعلق به تحقق حتمی نتیجه منابع انرژی درونی ما را خاموش می کند .
گاهی روزهای متمادی از زیبایی های اطراف خود لذت نبرده ایم چرا که یا عقل جزئی سرگرم تجزیه و تحلیل وقایع گذشته است و یا در آرزوهای بی انتهای آینده غرق است .
دقت کرده اید که گاه شاید برای چند روز نگاهی به آسمان نینداخته ایم و از زیبایی آن لذت نبرده ایم برای اینکه فردی هفته پیش حرفی گفته که ناراحتمان کرده یا از آینده موهومی می ترسیم .
از زیبایی رشد لحظه به لحظه فرزندانمان غافلیم چرا که مشغول گرفتن حقوق گذشته خود هستیم یا برای کسب حق های جدید در آینده نقشه می کشیم . با لذت بردن از حال می توانیم همواره پر انرژی باشیم و برای هر مشکل محتملی در آینده آمادگی روحی لازم را داشته باشیم .
تمرین (1) دقیقا در لحظه ای که فکر کردن به امری در گذشته یا داشتن دغدغه ای برای آینده شما را ناراحت می کند با خود این جمله را تکرار کنید الان چه کاری می توانم انجام دهم که خوشحال باشم مثلا نگاهی به زیبایی های اطرافتان بیندازید یا حالت فیزیکی بدن خود را تغییر دهید و به فرمی در آورید که زمان خوشحالی احساس می کنید مثلا نفس عمیق بکشید یا به ورزشی سبک بپردازید .
تمرین (2) احساس ناراحتی خود را در لحظه ای که اتفاقی افتاده با مدتی پس از آن مقایسه کنید و با تمرین سعی کنید از قید زمان رهایی یابید . تلاش کنید در لحظه وقوع مسئله احساستان را همچون یک سال پس از وقوع آن سازید . با خود فکر کنید پس از یک سال چه شرایطی پیش می آید که به اندازه لحظه وقوع بحران ناراحت نیستم آن حالت را تمرین کنید .
تمرینهای کلی
1) هر روز یک تغییر گر چه بسیار کوچک در وضعیت زندگی خود پدید آورید . با دیگران درباره این تغییر صحبت کنید . مثلا یک شب شام را روی پشت بام سرو کنید و به همه اعضای خانواده بگویید این برنامه را تنظیم کرده ام تا برای همه لذت و خوشحالی بیشتری ایجاد کنم .
2) با هر کس که صحبت می کنید نکته خاصی در او بیابید که آن را مورد تمجید و تایید قرار دهید . مثلا هنگام صحبت کردن با یک راننده تاکسی بردباری او را در انجام این کار سخت ستایش کنید یا هنگام صحبت کردن با همسرتان بگویید چقدر زیبا کلمات را در جمله به کار می بری یا وقتی که دیروز به زیبایی صحبت می کردی احساس غرور کردم .
3) هر روز با خود این جمله را تکرار کنید : امروز چه کسی را خوشحال کنم؟ اطمینان داشته باشید با خوشحال کردن دیگران چشمه های خوشحالی و انرژی درون خودتان می جوشد این پاداش طبیعت برای شماست . مثلا با خود بگویید امروز باید احوال یکی از افراد مسن فامیل را بپرسم .
4) وقتی با کسی سخن می گویید که دیدگاهش درباره مسئله ای با شما متفاوت است سعی کنید خود را در موقعیت او قرار دهید و دیدگاهش را درک کنید . از تقسیم کردن افراد به بد و خوب بپرهیزید .
5) وقتی مسئله ای شما را ناراحت می کند سعی کنید واقعیت و تعبیر را از هم جدا کنید از تعبیر هار هایی یابید و برای واقعیت ها راه حل پیدا کنید سپس با خود بگویید برای خوشحالی خود چه کاری می توانم انجام دهم ؟
6) در زندگی زناشویی این هدف ارزشمند را همواره در نظر داشته باشید می خواهم از زندگی در کنار همسرم لذت ببرم و برای او نیز شرایطی را فراهم کنم که از وجود من لذت ببرد پس از دام توقع خود را رهایی می بخشم . من قادرم این کار را به خوبی انجام دهم زیرا تفاوت من به عنوان یک انسان با سایر موجودات در همین است .
7) اگر سخن کسی شما را آزرد در همان لحظه با خود بگویید : سخنش را تعبیر نمی کنم حتما برای این سخن دلیلی در دیدگاه خود داشته که این دلیل هیچ ارتباطی با من ندارد . اگر هنوز نمی توانید به این سطح از آرامش برسید از راه حل صراحت استفاده کنید اما توجه کنید که صراحت با گله گذاری متفاوت است .
8) سعی کنید در گفتگو با اطرافیان خود از جملات مثبت استفاده کنید . انتقاد مقایسه و بحث کردن پیام های منفی برای فرد مقابل دارد مثلا به جای اینکه به همسرتان اعتراض کنید که چرا دیر به خانه آمده است وقتی به خانه آمد به او بگویید چقدر خوب شد که آمدی نمی دانی وقتی تو در کنارم هستی چقدر احساس آرامش می کنم . تا می توانید جملات را با چاشنی محبت توام کنید .
9 ) اگر فکری منفی شما را در دایره ای بسته قرار داد با تکرار جمله های مثبت از این دایره بیرون بیایید . توجه کنید که افکار منفی افکار منفی دیگر را به سوی خود جذب می کنند .
10 ) در وسواسهای فکری راه نجات تکرار جملات مثبت و استفاده از نیروی خیال است . خود را در موقعیتی که از آن می ترسید فرض کنید دقت کنید آن موقعیت چه ویژگی هایی دارد گاهی ما فقط به دلیل ابهام در موقعیتی از آن می هراسیم . مثلا شما همیشه وسواس دارید که مبادا هنگام بیرون رفتن از خانه چیزی را جا بگذارید . از قدرت خیال کمک بگیرید و با خود تصور کنید که از خانه بیرون رفته اید و بعد متوجه شده اید کیف پولتان را جا گذاشته اید به راه حل های ممکن بیندیشید خواهید دید آنقدرها هم که تصور می کردید وحشت آور نیست حتی می توانید به صورت عملی موقعیت های مشابه را تجربه کنید .
هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچید در رهگذار باد نگهبان لاله بود
غمی که با کودک میآید!!
به دنیا آمدن نوزاد، هجوم احساسات قوی و متناقضی را به دنبال دارد؛ از هیجان و لذت گرفته تا ترس و اضطراب.
اما تنها چیزی که شاید منتظرش نباشیم ، افسردگی است! البته 80 درصد مادران پس از تولد نوزادشان «غم زایمان» را تجربه میکنند.
این حالت، افسردگی خفیف کوتاه مدتی است که از چند روز تا چند هفته پس از زایمان ادامه خواهد یافت. اما نوع شدید تر افسردگی که بیشتر از 10 روز و گاه تا 6 ماه پس از زایمان ادامه مییابد « افسردگی پس از زایمان » نام دارد.
در این حالت، احساس غم، اضطراب، و بیقراری مادر به قدری است که نمیگذارد کارهای روزانهاش را بهخوبی انجام دهد. شدید ترین نوع افسردگی « سایکوز پس از زایمان » نام دارد و به ندرت ممکن است اتفاق بیفتد .
لازم است بدانید غم زایمان ، بیماری محسوب نمیشود ، چون به طور طبیعی اکثر خانمهایی که زایمان کردهاند ، از 3-2 روز بعد از زایمان تا 2 هفته به راحتی گریهشان میگیرد ، تحریک پذیر میشوند وراحت خوابشان نمیبرد؛ اما خللی در وظیفه ی مادریشان وارد نمیشود.
این غم به دلیل افت سطح هورمونهاست که بعد از تولد بچه ایجاد میشود. زنانی که نسبت به این کاهش هورمون حساستر هستند ممکن است دچار افسردگی پس از زایمان شوند که بیماری محسوب میشود.
بگذارید همین اول خیالتان را راحت کنیم و بگوییم که افسردگی پس از زایمان، یک ضعف شخصیتی و نوعی ایراد نیست! این هم بخشی از عوارض زایمان است که ممکن است برای عدهای پیش بیاید و خوشبختانه به کمک درمان میتوان آن را تا حد زیادی برطرف کرد. این بیماری حدود 10 تا 20 درصد خانمها را گرفتار کرده و نمیگذارد که از زندگی جدیدشان لذت ببرند.
حتی این افسردگی موجب میشود که آنها نتوانند از پس وظایف روزانه ی خود بر بیایند و به همین دلیل احساس ضعف، خستگی، ترس و غم دارند. ناتوانی در تمرکز، احساس بیکفایتی، بی ارزش بودن و ناامیدی، اختلال خواب و اشتها، ناتوانی از لذت بردن از فعالیتهای لذتبخش، کاهش انرژی و انگیزه برای انجام کار، افکار مرگ و خودکشی و حتی گاهی آسیب رساندن به نوزاد، از دیگر علائم این بیماری است.
چرا افسرده میشویم؟
علت دقیق این افسردگی مشخص نشده اما عوامل مختلفی در این امر دخالت دارند.
تغییر هورمونی: پس از زایمان تغییرات هورمونی شدیدی در خانمها اتفاق میافتد. متخصصان، کم شدن میزان هورمون استروژن، پروژسترون، کورتیزول، هورمونهای تیروئید و حتی کاهش سرتونین را در ایجاد این خستگی و افسردگی موثر میدانند.
تغییر شرایط : تولد نوزاد و مسئولیت بچهدارشدن یک تغییر بزرگ در زندگی هر زنی است، بهخصوص که با تغییر شرایط زندگی و کار او همراه باشد. این تغییر ممکن است استرس زیادی به دنبال بیاورد که به نوبه ی خود موجب افسردگی مادر میشود.البته اگر خانواده، شوهر، همکاران و دوستان کمک کنند، میتوان این استرس را به حداقل رساند.
تغییر فیزیکی : گاهی استرس به علت تغییر فیزیکی بدن به وجود میآید. شاید باور نکنید اما ممکن است فقط تغییرات فیزیکی ناشی از حاملگی و زایمان، این احساس را در زن ایجاد کند که دیگر برای همسرش جذابیتی ندارد. متأسفانه همین احساس نادرست اگر با بیتوجهی همسر و کمک نکردن او تأیید شود، ممکن است افسردگی را تشدید کند.
آنها که آماده ترند
اگر چه این بیماری ممکن است برای هر زنی پس از زایمان پیش بیاید اما بعضی خانمها آمادگی بیشتری برای ابتلا به این بیماری دارند:
1- خانمهایی که سابقه ی افسردگی در طول بارداری یا قبل از آن را داشتهاند.
2- کسانی که در بارداریهای قبلی هم این افسردگی را تجربه کردهاند.
3- خانمهایی که در دوران بارداری دچار اتفاقات استرسزا شدهاند؛ مثلا در بارداری بیمار بوده یا زایمان سخت و زود رس داشتهاند.
4- زنانی که ناخواسته باردار شدهاند.
کی به پزشک مراجعه کنیم؟
ممکن است بعد از زایمان، شما هم این احساس افسردگی را تجربه کنید اما خجالت بکشید که آن را با کسی درمیان بگذارید. اما لازم است مشکل تان را به پزشک بگویید. بنابراین اگر ناراحتیتان پس از 2 هفته بهتر نشد یا اگر به قدری شدید بود که در انجام کارهای روزانهتان خللی وارد آورد، به پزشک خود بگویید.
یادتان باشد مداخله ی پزشک هر چه زودتر انجام شود، سرعت بهبودی شما هم بیشتر خواهد بود. اگر شک کردید که دچار علائم جنون پس از زایمان شدهاید، سریع به روانپزشک مراجعه کنید (افکار خودکشی و آسیب به کودک و شنیدن صدا و دیدن اشیای نامربوط ، از علائم آن است)؛ مبادا به امید بهبود علائمتان صبر کنید، چون ممکن است افکار یا رفتار خطرناکی از شما سر بزند. اگر ترجیح دهید بیماری خود را بدون درمان سپری کنید، ممکن است دچار عوارضی هم بشوید. ازجمله اینکه احتمال طولانی شدن بیماری زیادتر خواهد شد و کل خانواده ی شما را دچار مشکل خواهد کرد.
علاوه بر این ممکن است روابط شما و کودکتان را هم دچار اختلال کند. محققان معتقدند، کودکان مادران افسرده که درمان نمیشوند، بیشتر مستعد مشکلات رفتاری، اختلالات خواب و خوردن، قشقرق به پا کردن و بیش فعالی هستند. گاهی هم این بچهها دچار تأخیر در تکامل گفتاری میشوند. بنابراین بهتر است مشکل خود را با پزشکتان درمیان گذاشته و طبق توصیه ی او مراحل درمان را اجرا کنید.
اگر به این بیماری مبتلا شدید علاوه بر مشاوره و درمانهای دارویی، روشهایی هم هست که میتواند به سرعت بهبودی شما کمک کند:
1- سالم زندگی کنید: تا می توانید استراحت کرده و مرتب ورزش کنید. همراه کودکتان برای پیاده روی بیرون بروید. یادتان نرود به اندازه ی کافی میوه و سبزیجات بخورید. ورزش و رژیم غذایی مناسب علاوه بر بهبود روحیه ی شما میتواند به تناسب اندام و اعتماد به نفس تان هم کمک کند.
2- انتظارات واقع بینانه داشته باشید: خودتان را مجبور به انجام همه ی کارها نکنید. توقع خود را برای انجام کارهای منزل و نگهداری از کودکتان تعدیل کنید. اگر خسته شدید به کار ادامه ندهید. بهتر است خجالت را کنار گذاشته و از دیگران کمک بخواهید. استراحت برای شما ضروری است پس هنگامی که کودک میخوابد شما هم چرت بزنید.
3 - برای خودتان وقت بگذارید: شاید احساس کنید که دنیا برای شما به پایان رسیده اما لازم است برای گذراندن وقت با همسرتان برنامهریزی کنید. برای دیدن دوستانتان از منزل بیرون بروید، یا به تنهایی در فضای باز قدم بزنید. اگر کسی را ندارید که مواظب کودکتان باشد او را هم با خود ببرید.
به خاطر داشته باشید که بهترین راه برای مراقبت از کودکتان این است که هرچه بهتر از خودتان مراقبت کنید.
4- از تنهایی دوری کنید: با خانواده، همسر و دوستانتان درباره ی احساستان صحبت کنید. از مادران دیگر درباره ی تجربهشان سؤال کنید. از پزشک تان بخواهید شما را به گروهی از مادران که مشکلی مانند شما دارند، معرفی کند. صحبت با این مادران میتواند به شما قوت قلب داده و تجربههای آنان را در اختیارتان بگذارد.
5- به کسانی که در اطراف خود زنی مبتلا به این بیماری دارند، به خصوص همسران آنها هم توصیه میکنیم که او را تنها نگذارند و به هر روشی که میتوانند به او کمک کنند. این کمک ممکن است در شکلهای مختلف مثل انجام کارهای منزل و نگهداری کودک یا حتی شنیدن درد دل او باشد. متخصصان معتقدند حمایت اجتماعی بهترین راه پیشگیری و درمان افسردگی پس از زایمان است.
افسردگی هر چند که از شایعترین اختلالات روانی انسان است، با این حال شاید بیش از هر اختلال روانی دیگر ناشناخته مانده یا در تشخیص آن اشتباه میشود. یکی از علل پنهان ماندن و عدم تشخیص افسردگی، در آمیختن آن با غمگینی معمولی است. در زندگی هر کس موقعیتهایی پیش میآید که خواه ناخواه او را غمگین میسازد، اما این حالت با آشفتگی واقعی روانی و تقلیل بینش معنوی شخص همراه نیست. برعکس، افسردگی حالتی است که بر کیفیت خلق شخص تاثیر عمیق گذاشته و نحوه ادراک او را از خویش و از محیطش دگرگون میسازد.
این بیماری اختصاص به یک طبقه معین اجتماع یا کشور بخصوصی ندارد. علائم زجر دهنده آن را در میان مردم از ثروتمند و فقیر گرفته تا دانشمند و بیسواد و شاه و گدا، زن و مرد و در هر گوشهای از عالم میتوان یافت.
افسردگی از شناخت تا درمان
1- یک ناراحتی افسردگی سندرمی (گروهی از علائم) است که نشان دهنده یک روان غمگین، بیش از یک غمگینی و غصه ساده میباشد. به طور ویژهتر، غمگینی در افسردگی با وسعت و قدرت بیشتری اتفاق میافتد و با علائم شدیدتر و ناتوانیهای زیادتری از غمگینی معمولی و ساده همراه است.
2- علائم افسردگی نه تنها با افکار و رفتار منفی، همچنین با تغییرات مشخصی در اعمال بدنی مثل خوردن و خوابیدن و اعمال جنسی مشخص میشوند، این تغییرات عملکردی، نشانههای عصبی - نباتی (نوروژتاتیو) نامیده میشوند.
3- به نظر میآید افراد معینی با ناراحتی افسردگی بویژه افسردگی مانیک (اختلال دو قطبی) یک استعداد ژنتیکی برای ابتلا به این بیماری دارند.
4- اختلالات افسردگی یک شکل بزرگ و غول آسا در بهداشت عمومی هستند.
در یک مطالعه پزشکی گسترده نشان داده شد که افسردگی به طور مشخصی مشکلات بیشتری نسبت به التهاب مفاصل، فشار خون، بیماریهای مزمن ریوی و دیابت در عملکرد و کارایی افراد مبتلا ایجاد میکند و هزینههای مستقیم و غیرمستقیم افسردگی با بیماری شریان کرونر برابری میکند.
5- افسردگی معمولاً ابتدا در یک درمانگاه معمولی، یا مطب پزشک عمومی شناسایی میشود نه در مطب پزشکان متخصص روانپزشکی. به علاوه اغلب دارای چهرههای متفاوتی میباشد، که سبب میشوند افسردگی در فرد ناشناخته بماند و تشخیص داده نشود.
6- علی رغم مدارک مبتنی بر تحقیقات انجام شده روشن و واضح و خط مشیهای کلینیکی در درمان، درمان افسردگی اغلب موفقیتآمیز نیست؛ ولی امیدهایی هست که این شرایط بهتر شود.
7- برای بهبود کامل یک ناراحتی روانی، بدون توجه به اینکه فاکتور پیشبرنده وجود دارد و یا اینکه علت ناشناخته باعث آن شده، درمان با دارو یا شوک الکتریکی (ECT) و روان رمانی ضروری میباشد.
خصوصیات افراد مبتلا به افسردگی
یک فرد افسرده رفتار و ظاهری کند یا تحریک روانی - حرکتی دارند، که با تماس چشمی ضعیف، اشکباری غمگینی پژمردگی و بیتوجهی به ظاهر شخص همراه است.
تکلم او خود انگیخته نیست در صحبت کردن مکشهای طولانی دارد و آهسته و یکنواخت حرف میزند.
60 درصد بیماران افسرده افکار خودکشی دارند و 15 درصد آنها خودکشی میکنند، دارای احساس نافذ نومیدی، وسواس،بیارزشی و گناه، بلاتصمیمی، فقر محتوی، توهمات و هذیانها هستند.خواب فرد مختل است. الگوی خواب متفاوت اما غالباً به این شکل است که بیمار به سختی به خواب میرود، خواب ناآرام و دورههایی از بیداری شبانه دارد و معمولاً چند ساعت قبل از بیدار شدن خواب راحتتری را تجربه میکند.
علل ابتلا به افسردگی
بعضی از شکلهای افسردگی که در بعضی خانوادهها بیشتر دیده میشوند و این موضوع حاکی از آن است که یک استعداد بیولوژیکی در افسردگی میتواند به ارث برسد، مخصوصاً در مورد اختلال دو قطبی.
مطالعات نشان داده است که افراد مبتلا دارای یک ژنتیک متفاوت در مقایسه با افراد غیر مبتلا هستند.
زنان دو برابر مردان افسرده میشوند اما دانشمندان علت این تفاوت را پیدا نکردهاند.
فاکتورهای روانی نیز در استعداد فرد در ابتلا به افسردگی دخیلند. با توجه به این موضوع، محرومیت دائمی در بچگی سوء استفاده فیزیکی و یا جنسی، مجموعهای از صفات شخصیتی مشخص، همه و همه میتوانند میزان و شدت ناراحتیهای افسردگی را، بایا بدون وجود استعداد ارثی، افزایش دهند.
خطر ابتلا افسردگی با بالا رفتن سن افزایش مییابد و این بیماری از 40 سالگی به بالا شیوع بیشتری دارد به طوریکه 15 درصد افراد بالای 65 سال مبتلا به افسردگی هستند. افرادی که قبلاً به افسردگی مبتلا بودهاند در سنین بالا به احتمال بیشتری دوباره مبتلا به این بیماری میشوند.
تست ابتلا به افسردگی یکسری سوالات کوتاه میباشد که برای تشخیص افسردگی در افراد مسن به کار میرود. این تست بطور بسیار سریع و آسان قابل انجام است:
1- آیا به طور کلی از زندگی خود راضی هستید؟
2- آیا تعداد زیادی از فعالیتها و علاقههای خود را از دست دادهاید؟
3- احساس میکنید که زندگیتان پوچ و تهی گشته است؟
4- اغلب بیحوصله میگردید؟
5- آیا نسبت به آینده امید دارید؟
6- آیا افکاری شما را رنج میدهند و شما نمیتوانید آنها را از ذهن خود خارج سازید؟
7- اغلب اوقات روحیه خوبی دارید؟
8- از وقوع یک حادثه به نگران هستید؟
9- اکثراً خوشحال میباشید؟
10- اغلب احساس درماندگی مینمائید؟
11- آیا بیشتر وقتها احساس بیقراری و ناآرامی میکنید؟
12- ترجیح میدهید به جای بیرون رفتن و انجام کارهای جدید، در خانه بمانید؟
13- آیا در مورد آینده نگرانید؟
14- آیا احساس میکنید مشکلات حافظه بیشتری نسبت به همیشه پیدا کردهاید؟
15- آیا احساس بسیار خوبی از اینکه اکنون زندهاید دارید؟
16- آیا اغلب احساس غم و یاس دارید؟
17- آیا در واقعیت کنونی خود احساس بیارزشی میکنید؟
18- آیا از گذشته خود ناراضی هستید؟
19- آیا زندگی را بسیار جالب و ارزشمند ارزیابی مینمایید؟
20- شروع پروژههای جدید برای شما مشکل میباشد؟
21- احساس میکنید پر انرژی و سرحال میباشید؟
22- آیا فکر میکنید که موقعیت کنونی شما ناامید کننده میباشد؟
23- آیا فکر میکنید که اغلب مردم از شما بهتر هستند؟
24- آیا اغلب در مورد اتفاقات کوچک زود ناراحت میشوید؟
25- مکرراً احساس میکنید که نیاز به گریه کردن دارید؟
26- در تمرکز مشکل دارید؟
27- آیا صبحها از خواب بیدار شدن برای شما لذت بخش است؟
28- آیا از گردهماییهای اجتماعی دوری میگزینید؟
29- آیا تصمیمگیری برای شما کار راحتی است؟
30- آیا همچون گذشته ذهن شما روشن و فعال است؟
هر پاسخ منفی به سوالات 1 و 5 و 7 و 9 و 10 و19 و 21 و 27 و 29 و 30 یک امتیاز و هر پاسخ مثبت به بقیه سوالات نیز یک امتیاز دارد مجموع امتیازات:
بین 1 تا 9: طبیعی
بین 9 تا 21: افسردگی خفیف
بین 18 تا 28: افسردگی شدید
اگر در فردی یک دوره افسردگی عمده اتفاق افتد تا 50% شانس اتفاق افتادن دومین دوره وجود دارد. و اگر از دو دوره افسردگی عمده رنج ببرد، شانس سومین دوره 75 تا 80 درصد است و برای سه دوره، احتمال چهارمین دوره 90 تا 95 درصد میباشد. بنابراین بعد از اولین دوره افسردگی امکان دارد بیماران این طور برداشت کند که به تدریج دارو را قطع کند. اما این طور نیست و بعد از دومین و مطمئناً بعد از سومین دوره، بیشتر پزشکان بیمار را در یک دوز مشخصی از دارو برای مدت طولانی یا دائمی نگه میدارند.
تاثیرات افسردگی
اختلالات افسردگی باعث میشوند فرد مبتلا احساس خستگی، بیچارگی و بیکسی و ناامیدی نماید. این طور تفکرات و احساسات منفی در بعضی افراد ایجاد احساس یأس و تسلیم شدن در برابر زندگی مینمایند.
دانستن این موضوع که این نظرات منفی قسمتی از افسردگی هستند نه اینکه بازتابی از شرایط واقعی زندگی، بسیار اهمیت دارد.
چگونه به یک افسرده کمک کنیم؟
مهمترین چیزی که هر فردی میتواند برای بیمار افسرده انجام دهد این است که به او در به دست آوردن تشخیص و درمان مناسب کمک نماید. این کمک میتواند شامل تشویق فرد برای ادامه دادن درمان تا زمانی که علائم شروع به رفع شدن مینمایند (معمولاً در عرض چندین هفته)، یا برای جستجو کردن درمانی دیگر در صورتی که بهبودی حاصل نشود، باشد.
بعضی اوقات ممکن است نیاز به وقت گرفتن و آماده کردن فرد بیمار برای ملاقات با پزشک باشد و ممکن است این معنی را نیز بدهد که اگر بیمار دارو مصرف مینماید توسط پزشک بررسی گردد. یک افسردگی رو به وخامت را همیشه به پزشک بیمار گزارش دهید.
دومین راه مهم برای کمک این است که پشتیبانی عاطفی بیمار را عهدهدار شوید این پشتیبانی شامل درک نمودن، صبر، مهربانی و تشویق فرد است.
فرد افسرده را به صحبت بگیرید و به حرفهای او خوب گوش دهید. احساساتی را که از فرد افسرده بروز داده میشود کوچک نشمارید ولی واقعیتها را گوشزد کرده و به او امید دهید.
به نشانههای تمایل به خودکشی دقت نموده و به آنها بیتوجهی نکنید و آنها را به پزشک فرد گزارش کنید.
فرد بیمار را به قدم زدن، گردش و تفرج و دیدن فیلم و غیره دعوت کنید. اگر دعوت شما را رد کرد، به ملایمت اصرار نمایید.
فرد را به شرکت در فعالیتهایی که او را خشنود میسازند مانند کارهای تفننی، ورزش و یا فعالیتهای فرهنگی یا مذهبی تشویق فرمایید. اما فرد افسرده را مجبور به انجام کار بسیار زیاد در مدت کوتاهی نکنید. فرد مبتلا به افسردگی احتیاج به همنشینی و سرگرمی دارد اما مطالبات زیاد میتوانند احساس شکست را در او افزایش دهند
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.