حرفهایی درباره آرامش بخشیِ هنر
1. درآمد
همه به دنبال آرامشاند و آن را در چیزی میجویند: دانش، قدرت، فقر، ثروت، دینداری و ایمان، لاابالیگری و بیایمانی، خوشباشی، زهد، تنهایی و سکوت، غوغا و حضور، مرگ و... هر کس به فراخور تلاش، توان، امکانات اجتماعی و فهم خود، بهرهای از آرامش میبرد. یکی با به دست آوردن ثروت، به نوعی از «خاطر جمعیِ» مادّی میرسد و از این که میبیند در وضع طبیعی زیست(یعنی رفاه مادّی) قراردارد، خود را آرام مییابد. دیگری با پناه بردن به ایمان و با سرسپاری به احساسی که خاستگاه آن، وجودی ماورایی است، خود را در متن آرامش و فراغتی معنوی مییابد. آرامش، در هر یک از این وجوه، معنا و منزلتی مخصوص به خود دارد. کسی که آرامش و قرار روح خود را در بیایمانی و بیقیدی و رهایی از آداب پذیرفته شده از سوی دینداران میداند، آرامش خود را، واقعاً، در این بیایمانی میبیند، اگرچه از نگاه ناظر بیرونی چنین نباشد. دست کم این که او چنین میپندارد که این بیقیدیها در حال حاضر به او آرامش میبخشد.
میبینیم که «آرامش» گستره معنایی وسیعی دارد. شاید به تعداد آدمها بتوان برای آرامش، معناهای بیشمار، سراغ گرفت. ما، در این نوشته نمیخواهیم مفهوم علمی آرامش را تبیین کنیم. همچنین نمیخواهیم هنر را تعریف کنیم. این دو، در واقع، کاری نشدنی است؛ چرا که اوّلی یک وضعیّت دلخواه روحی و روانی است و درست به همین دلیل به اندازه مفهوم انسان، پیچیدگی دارد، و دومی نیز محصول تعالی روحانی است که بهگونهای ناپیدا و ژرف با ظاهری به نام «فُرم» آمیخته است. این نوشته در پی بیان این نکته است که هنر هم به اندازه عوامل دیگر و حتّی بسیار بیشتر از آنها، البته با روش و در مقیاسی دیگر، آرامش بخش است. اتّفاقاً کسانی که با هنر، به معنای راستین آن - چنان که خواهیم گفت -، دلگرم و سرگرماند و قرار روحانی خود را در هنر جستوجو میکنند، در واقع، آرامش را در «خود» میجویند و به قول شاعر معاصر ما، سهراب سپهری، در خود، خیمه زدهاند و خود، سایهبان آرامش خودند.(1) در این نوشته از عدم امکان تعریف هنر آغاز میکنیم و توضیح میدهیم که منظور ما از آرامش چیست و چه نیست. آنگاه به این نکته میپردازیم که هنر، چگونه آرامش میبخشد.
2. هنر، معروفِ تعریفْناپذیر
هنر نیز، مانند تمام مفاهیم معنوی دیگر، تن به تعریف نمیدهد. تعریفهایی که اینجا و آنجا خواندهایم و شنیدهایم، هر یک، یا به کارکردهای هنر نظر داشتهاند و یا، در ترکیبهایی مانند جامعهشناسی هنر و فلسفه هنر، نسبت میان یکی از شاخههای دانش را با هنر میسنجیدهاند. هنر نیز مانند مفاهیمی چون عشق، خدا، زیبایی، عدالت، فضیلت، سعادت و دین، حوزه معنایی پیچیده و گستردهای دارد. امّا یک ویژگی در هنر هست که - خواه آن را جزء تعریف هنر به حساب بیاوریم یا نیاوریم - در تمام تعریفهای پیشنهاد شده میتوان آن را سراغ گرفت: هنر، در معنای اصیل خود، با درونیترین و روحانیترین لایههای روان آدمی ارتباط دارد؛ یعنی هنر در هر قالبی بنشیند(کلمه، رنگ، صدا، حرکتو...) و هر عضو مادّی از اعضای بدن را به توجّه فرا بخواند، تأثیر هنری خود را - از این لحاظ که تأثیری هنری است - بر همان لایههای درونی مینهد. این که میگویند هنر با احساسات و عواطف بشر سر و کار دارد نیز به همین معنا است. ما اگرچه ساز و آواز را در موسیقی، رنگ و ترکیببندی و فضا را در نقّاشی و هنر استفاده از زبان را در شعر با ابزارهای مادّی و مشهود میشنویم و میبینیم، امّا بازتاب ماورایی این چیزها در جهان جان ماست. از این جهت، هنر پدیدهای روحانی است و ما چگونه میتوانیم قواعد روحانی حاکم بر جهان روح خود را چنان تعریف و گزارش کنیم که شنونده با شنیدن آن به همان آگاهی برسد که ما رسیدهایم؟
هنر، به فراخور آگاهی و احوال روحانی مخاطب و نیز به فراخور بهره هنرمند از اصالت، بازتابهای گوناگون دارد: گاه مخاطب را به حیرت وامیدارد و گاه به تفکّر؛ گاه در او شور میآفریند و برمیانگیزاند و گاه او را با خاموشی و سکوتی معنادار همراه میکند؛ گاه او را به هیجان میآورد و بیتاب میکند و گاه آرامشی دلپذیر به او میبخشد. اگر هنرمند و مخاطب، قابل باشند و هریک کار خود را خوب بدانند، آنگاه تمام این احساسهای متناقض برآمده از هنر، تعالیبخش و عزیز خواهند بود. امّا شگفت نیست که بگوییم - دستکم بر اساس یک برداشت ذوقی - زیباترین بازتاب «هنر»، همان «آرامش» است.
در چند سطر گذشته درباره امکان یا عدم امکان تعریف هنر، مطالبی گفتیم. شاید این چند سطر نتوانسته باشد معلوم کند که هنر، چگونه چیزی است؛ امّا خوشبختانه همه ما دریافتی اجمالی از هنر - دستکم از راه روبهرو شدن با یکی از نمودهای آن -، داریم و از این جهت، دشواریِ کار کسی که میخواهد درباره هنر و آرامشْ سخن بگوید، کمتر است. در هر حال، هنر، به قول شاعر معاصر، مهدی اخوانِ ثالث، همان «معروف تعریفناپذیر» است و به همین دلیل، کار چنان کسی شاید اصلاً دشوار نباشد. البتّه اخوانِ ثالث درباره شعر، چنین سخنی میگوید؛ ولی ماهیّت سخن او به هنر نیز قابل تعمیم است. از همینجا معلوم میشود که ما، در این نوشته مرز دقیقی را میان هنر و ادبیات، معلوم نکردهایم و در واقع، با کمی تسامح، ادبیات را نیز در نظر داشتهایم.
3. از آرامش تا آرامش
شاید با شنیدن یا خواندن ترکیب «هنر و آرامش» مفهوم روانشناسانه آرامش به ذهنتان بیاید و میان این دو چنین نسبتی را برقرار کنید. شاید تصوّر کنید وقتی درباره هنر و آرامش، سخن میگوییم، منظورمان همان چیزی است که روانشناسان و روانکاوان از آن با نام «هنر درمانی» یاد میکنند. این تصوّر میتواند درست باشد و در واقع، یکی از شگردهای روانشناسان همین است. امّا منظور ما از «آرامش»، مفهوم روانشناسانه آن نیست. حتّی شاید بهتر است، وقتی نسبت میان آرامش و هنر را برمیرسیم، کاری به جنبه روانشناسانه آرامش نداشته باشیم؛ چرا که شأن هنر، بالاتر از این است که آن را فقط واسطهای برای رسیدن بیماران روانی به سلامت روحی به حساب بیاوریم. تصوّر کنید که فردی به بیماری افسردگی یا فشارهای روانی دیگر مبتلا است، و یا فردی را تصوّر کنید که به نقص فیزیکی - روحی گرفتار است. او میتواند به روانپزشک و روانکاو مراجعه کند و بیماریاش مثلاً با «موسیقی درمانی» درمان شود و یا در آستانه درمان قرار بگیرد. چنین چیزی ممکن است و اتّفاق هم افتاده است؛ امّا سخن بر سر این است که در این حالت، ما هنر را فقط واسطه و سببی فیزیکی میدانیم که ما را به اهداف درمانی (و فقط اهداف درمانی) میرساند. در واقع، در اینجا هنر، «وسیله» است، نه چیزی که به خودیِ خود - چه گره از کار فروبسته بیماران بگشاید یا نگشاید - دارای ارزش باشد. معلوم است که هنر، آنقدر کارگشا هست که به کارِ روانشناسان هم بیاید؛ امّا چنین آرامشی گویی فقط در کلینیکهای روانی به دست میآید. و بزرگترین رسالت هنر در این حالت، «کاهش احساس درد» است، نه «بیان معانی ژرف».
آرامشی که در این حالت به دست میآید برخاسته از فعّالیّتی پزشکی است، نه هنری، و روانشناس و روانکاو، مطابق «حرفه» خود عمل میکنند که اتّفاقاً ممکن است در آن به مقصود نرسند و موفّق نباشند. چنین آرامشی را انواع قرصها و کپسولها نیز میتوانند فراهم کنند. درست است که رسیدن به همین مرز از آرامش هم کارِ کارستانِ هنر است؛ امّا خوب است فکر کنیم که آیا آرامش روانی مادر به هنگام تولّد نوزاد، کمک به کسانی که از عوارض سکته مغزی رنج میبرند، تقویت ذهن و زبان بچّه مدرسهایهای تنبل، کمک به زوجهایی که گرفتاریهای ریز و درشت زناشویی دارند و... همان چیزهایی هستند که ما مثلاً از موسیقی و نقّاشی و ادبیات داستانی انتظار داریم؟ موسیقی، اینهاست یا چیزی است که باید نغمههای ازلی عالم قدس را - که از خاطر ما رفته است- بهگوش هوش ما برساند؟
تمام این توضیحات برای این بود که بگوییم وقتی درباره هنر و آرامشْ سخن میگوییم، بهتر است با نگاهداشت جانب «هنر»، معنایی از «آرامش» را لحاظ کنیم که به دلیل هماهنگی آن با ذات شریف هنر، عمیقتر، معنویتر و تعالیبخشتر از معنای صرفاً روانشناسانه آن باشد.
تا اینجا، به اختصار، معلوم شد که منظور ما از آرامش، وقتی با هنر مقابل میشود، چه چیزی نیست. حال باید توضیح دهیم که معنای هنریِ آرامش چیست و هنر، چگونه آرامش میبخشد؛ امّا پیش از آن، لازم است توضیح دهیم که چه کسی قرار است با هنر به آرامش برسد.
4. چه کسی با هنر به آرامش میرسد؟
ویژگی «آرامشبخشی» هنر، یک پیشبینی و پیشداوری نیست؛ بلکه نتیجه طبیعی آن است. امّا باید توجّه داشت که جلوه هنر در هر چشمی نمینشیند و هنر، با آگاه و ناآگاه به یکسان رفتار نمیکند؛ سهل است که حتّی ناآگاهان، هنگام روبهرو شدن با یکی از مظاهر هنر(که اهل آگاهی هنگام مواجهه با آن به سرخوشی میرسند)، گویی اصلاً چیزی ندیدهاند و نشنیدهاند. پس این نکته مهم است که بدانیم چه کسی میخواهد با قافله هنر در سرزمین آرامش، بار بیفکنَد. چنین کسی باید این ویژگیها را داشته باشد:
الف. از اصول فنّی هنرها آگاهی نسبی داشته باشد. در غیر این صورت، محصول مواجهه او با آفریده هنری، نفهمیدن، بد فهمیدن و یا فهم سطحی و ظاهری است. اگر کسی از رنگ، ترکیببندی، ریتم و... آگاهی نداشته باشد، چگونه میتواند از تماشای یک تابلوی نقّاشی لذّت ببرد؟ بدون این آگاهیها، مفهوم والای «زیبایی» تا حدّ «خوشگلی» سقوط میکند. این ویژگی معلوم میکند که در فهم هر اثر ادبی و هنری، توجّه به آنچه آن را «فُرم» میدانند، بسیار مهمّ است. به نظر تمام فرمگرایان، جستوجو در اثر هنری، چه برای هنرمند و چه مخاطب و چه منتقد، در فُرمْ اتّفاق میافتد، نه در محتوا. محتوا همیشه وجود دارد و هر هنرمند آن را با فُرم برگزیده خود بیان میکند.
ب. جستوجوگر است و آرامش خود را در یافتن حقیقت، اگرچه به اندازه فهم خود، میبیند. جستوجوگر بودن یعنی اسیر عادات، ظواهر، شعارها، کلیشهها و روزمرّهگیها نبودن.
ج. او هنر را، به خودی خود، ارزشمند و محترم میداند. آنرا «ابزار» سرگرمی، گذران وقت و تفاخر نمیداند. چنین کسی فقط جمعهها به سینما، آن هم سینمای سرخیابان، نمیرود. تابلوی نقّاشی را فقط برای خوشگلی اتاق خوابش بر دیوار نمیآویزد. او از شعر آسمانی حافظ، چیزی میفهمد و با آن میگرید و میخندد، نه این که فقط در مجالس فال، دست به دیوان خواجه ببرد. چنین کسی فقط قصّههای عشقی سوزناک نمیخواند؛ او به دنبال «قصّه زندگی» است. او با شنیدن نوای تار، احساس میکند که دست ازلی و زخمهزن موعود بر تار و پود جان او پنجه میکشد و از آن صدایی برمیآورد که گوش هوش او با آن آشنا است. او در موسیقی آغاز میشود. او هرگز نمیتواند با شنیدن صدای ناهموار آوازهخوانهایی که از خواندن، فقط ادا و اطوار بلدند، لذّت ببرد و به آرامش برسد.
اگر فرد با اصول فنّی هنر آشنا نباشد، تأثیرپذیری او سطحی، بازاری و مبتذل خواهد بود. در این صورت است که «کشف» به «یافتن»، «لذّت» اصیل به «خوش آمدن»، «عرفان» به «عاطفه» و «زیبایی»، چنان که گفتیم، به «خوشگلی» تنزّل مییابد. حتّی ممکن است فرد خیال کند چیزی را دریافته است، امّا در واقع، راهی به دهی نبرده است و به قول حافظ از «خنده می» در «طمع خام» افتاده است.(2)
ممکن است بگویید که بالاخره این نمودها هم جلوههایی از هنر است واین که «به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک»؛ امّا این سخن، واقعیّت را تغییر نمیدهد؛ یعنی تأثیرپذیری ما از هنر در هر مرتبهای باشد، حقیقت اصیل هنری، در هر حال، یکی بیش نیست. از این گذشته، تأثیرپذیری فردی که جستوجوگرانه به تماشای هنر میآید، نسبت محکمتری با واقعیّت دارد. کسی که واقعاً میخواهد هنر را موضوع تعالی روح و اندیشه خود کند، باید بداند که این جلوههای هنر، فقط در نظر او زیبا و بزرگ جلوه کردهاند. ممکن است یک آفریده هنری یا ادبی، ظاهری زیبنده داشته باشد، امّا تهی از هنر؛ به قول حافظ، قبای اطلس نیز میتواند عاری از هنر باشد، و این قلندران حقیقتاند که این ظاهر فریبا را به نیم جو نمیخرند:
قلندرانِ حقیقت به نیم جو نخرند
قبای اطلس آن کس که از هنر، عاری است
5. هنر چگونه آرامش میبخشد؟
1 - 5. هر اثر هنری راستین، رازی در خود نهفته دارد
اگر فرض کنیم که هنرمند و مخاطب، هر دو، ویژگیهای هنرمند و مخاطب راستین را داشته باشند، آنگاه آفریده هنری هم موضوع جستوجو و تأمّل روحانی مخاطب، و هم موضوع اندیشه هنرمندانه هنرمند خواهد بود. چنین آفریدهای کاری بازاری نیست و برقرار کردن ارتباط با آن از حدّ توان و حوصله مخاطبان ظاهر بین بیرون است؛ مثلاً بینندهای که به تماشای تابلوهای اغراقآمیز گل و بلبل، گربه و تُنگ ماهی و یا تابلوی دختر جوان کوزه بر دوش عادت کرده است، هرگز نمیتواند از تماشای تابلوی «گرانیکا» اثر «پابلو پیکاسو» لذّت ببرد و اصولاً آن را نقّاشی بی سر و تهی میداند.(3)
چرا تنها مخاطب اصیل و آگاه میتواند به فهم معنای اثر هنری راستین، راه ببرد؟ زیرا در پسِ چنین آثاری، رازی و حقیقتی نهفته است و مخاطب آگاه با استفاده از اندیشه و آگاهیهای پیشین، به جهان آن اثر هنری گام مینهد، از آن «راز»، پرده برمیدارد و آن «حقیقت» را «کشف» میکند. این رازگشایی و کشف، فرایندی معنوی و روحی است که بیاهمّیّتتر از خلق چنان اثری نیست. پس از این فرایند معنوی است که مخاطب، حالتی از سرخوشی و خاطرجمعی را در خود مییابد و به آرامش میرسد. «حقیقت» در مفهوم فلسفی، تاریخی، عرفانی و یا دستکم در مفهوم کاملاً ذوقی آن، چنان والا و شکوهمند است که انسان با احساس دستیابی به آن در حالتی قرار میگیرد که اگر آن را «آرامش» بنامیم، حدّاقل به گوشهای از آن مفهوم اشاره کردهایم.
امروزه رسانههای همگانی به جای آن که به ما مجال اندیشیدن بدهند، مسائل کاملاً پیچیده را بهگونهای سطحی و ظاهری پیش چشم ما مینهند. در چنین جهانی آدمها به شدّت شبیه هم میشوند و سلیقهها و علایق هماهنگ مییابند. امّا هنر به ما میگوید که جهان و انسان، پیچیدهتر از آن است که ما فکر میکنیم؛ چرا که با «حقیقت» نسبتی تامّ و تمام دارد و هنر، همیشه در جستوجوی حقیقت است؛ جستوجویی که پایان ندارد؛ چرا که تحوّل حقیقت، پایان ندارد. با این وجود، معلوم است که اگر کسی از یک آفریده هنری، که مبلّغ حقیقت شگرف وجود است، به فهم آن معنای پیچیده راه ببرد، چه احساس خوبی خواهد داشت، و راستی پردهبرداری از جمال جمیل حقیقت، جز آرامش، چه نتیجهای دارد؟
ما، در رازگشایی از آفریده هنری، از حجاب فُرم، فراتر میرویم و به جهان ذهن خلّاق هنرمند وارد میشویم. پس از این اگر محتوای بیان شده توسّط او با احساس یا باور ما هماهنگ باشد، حسّی از آرامش به ما دست میدهد. چنین حسّی وقتی با بیان هنری همراه شود، تأثیری متفاوت دارد. برای هنرمند نیز مایه خوشبختی است که مخاطبان هنرش چنان با فرم و محتوای اثر او ارتباط برقرار کنند که با احساس اوّلیّه او هنگام آفرینش هنری هماهنگ شوند. این احساس یگانگی، در واقع، نوعی کشف است که به آرامش میانجامد.
ما از چه چیزِ هنر، رازگشایی میکنیم؟ پیش از این گفتیم که جستوجوی ما برای کشف آن حقیقتی که هنر بیانش میکند، در فرم (چگونگی بیان هنری) اتّفاق میافتد، نه در مضمون. تابلوی نقّاشیای را تصوّر کنید که مفهومی را به شکل رئال(با همان مختصّاتی که در جهان بیرون هست) تصویر کرده است. شما برای فهم این تابلو - اگر به آثار هنری رئال علاقهمند باشید - به تلاش چندانی احتیاج ندارید؛ چرا که مثلاً عناصری مانند رنگ و ترکیببندی در آن دقیقاً بههمان گونهاند که در جهان خارج هستند. چنین تابلویی، رازی ندارد تا با تأمّل ما گشوده شود؛ زیرا شیوه بیان هنری (فُرم) آن، چنان سامان نیافته است که رازآمیز به نظر آید. امّا یک تابلوی آبستره (یا هر نوع اثر هنریِ انتزاعی) را تصوّر کنید: در این اثر، «شکل بیان» بهگونهای است که ما برای راه بردن به معنای نهفته در آن باید فرم آن را تحلیل کنیم. آسانْیاب نبودن محتوای چنین اثری به این دلیل است که هنرمند، آفریده خود را با نشانههایی همراه کرده است که صریح نیستند و گویی با رازی آمیختهاند.
2 - 5. آرام بخشی هنر، محصول خروج ما از دنیای واقعی است
گفتیم که رسالت هنر، جستوجو و بیان حقیقت است. حقیقت، همان چیزی است که از نظر هنرمند «باید باشد». اگر قرار باشد که هنرمند فقط واقعیّت را، یعنی چیزی را که «هست»، بیان کند، میان بیان هنری و گزارش ساده چیزها چه تفاوتی خواهد بود؟ خلاقیّت هنرمند در خیالپردازی اوست، نه پیروی محض از وقایع. هنرمند، در واقع، معنایی را «میسازد». هنرمند، مثلاً رماننویس، داستان را «نقل» نمیکند، حتّی آنرا «شرح» نمیدهد؛ بلکه آن را «میاندیشد». این مفهوم ساخته شده یا اندیشیده شده، به شرط مهارت هنرمند در خیالپردازی و نیز برخورداری او از اندیشه، با معادل واقعی و بیرونی آن تفاوت دارد و برتر از آن است. ما با روبهرو شدن با چنین اثر هنریای از دنیای واقعی خود، که قواعد منطقی زندگی روزمرّه برآن حاکم است، خارج میشویم و به جهان جدیدی که هنرمند آن را با نیروی تفکّر و خیال خود «ساخته است» قدم میگذاریم. ورود به این دنیای خیالی، ما را با لذّت و آرامش همراه میکند؛ چرا که ما در آن جا با احساسهایی همنشین هستیم که «باید» باشیم؛ همان احساسهایی که آرزوی تحقّق آنها را داریم و آنها را رؤیای خود میدانیم.
گاهی آرامشی که ما پس از قرار گرفتن در این دنیای جدید به دست میآوریم، به این دلیل است که خیالات اندیشیده شده توسّط هنرمند را با احساسها و ضمیر خود هماهنگ میبینیم. در این حالت، هنرمند با بیان عواطف ما سبب رهایی از فشار آن عواطف میشود؛ زیرا بیان غمها و عواطف، فشار آن را از بین میبرد. هنگام روبهرو شدن با یک آفریده هنری اصیل، عواطف ما در یک نقطه متمرکز میشود و ما به آرامش میرسیم.
آنچه هنرمند راستین میگوید از خیالات و اندیشههای ما برتر است. اگر هنرمند اندیشههای ما را با بیشترین شباهت با آنچه واقعاً در ضمیر ما میگذرد، بیان کند، این طرز بیان در ما لذّت و فراغت بهوجود میآورد. این لذّت، لذّتی نیست که ما آن را از میان لذّتهای دیگر برگزیده باشیم، بلکه لذّتی بالاتر است که اندیشه منشأ آن است؛ لذّتی زیبایی شناسانه.
6. حساب هنرمند از مخاطبْ جداست
اگر هنر، باعث آرامش میشود، چرا هنرمندان، خود، موجوداتی بیتاب و ناآرامند؟ اگر ما فقط از راه ارتباط با هنر آنان به آرامش میرسیم، چرا هنرمندان، که در متن آفرینش هنری قرار داشتهاند، گاه، بسیار دور از آرامشاند؟ یک پاسخ این است که اتفاقاً به همین دلیل که آنان در متن آفرینش هنری قرار دارند. اگر فرض کنیم هنرمند و هنر مورد نظر ما اصیل و راستین باشد، آنگاه میتوانیم بگوییم آن حقیقتی که هنرمند درپی جستوجو و کشف آن است، چنان ماورایی است که هنرمند خود را هنگام مواجهه با آن از یاد میبرد و بیتاب میشود و به قول سهراب سپهری: «از هجوم حقیقت به خاک میافتد». این حقیقت، چنان که گفتیم، همیشه در حال تحوّل است و این دگرگونی پیوسته، احوال روحی هنرمند را نیز هر لحظه به شکلی درمیآورد. ما بعد از آفرینش هنری به میدان میآییم و فقط محصول کار هنرمند را تماشا میکنیم. در این حالت، دیگر تب و تابهای کشف، فرو نشسته است و هنرمند، آن جهان پرغوغا را پشتسر گذاشته است. در چنین وضعیّتی ما گویی بر خاکستر احساسهای هنرمند میایستیم و تنها تصویری از روح آتشین او را تماشا میکنیم؛ جلوهای که اینک بر بوم نقّاشی نقش بسته است، به هیأت تندیسی درآمده است، بر روی کاغذ و در قالب کلمات نشسته است و یا در جلوه صدا و آواز از گلویی برمیآید و یا از سازی برمیخیزد.
و چنین است که هنرمندان بزرگ، که از احساسها و تفکّر ژرفْ بهرههای فراوان بردهاند، با پای طلب از بیابان ظلمت جهان خاکی میگذرند و آنگاه که از خارزار رنجناک مکاشفه، سرخوشانه، به باغ حقیقت گام مینهند، ما را به نور فرا میخوانند، به قرار یافتن در سرزمین آرامشهای معنوی و به زیستن در سحرگاه روشن زندگی.
پی نوشت ها:
1 . سپهری میگوید: «برخود خیمه زنیم / سایهبان آرامشِ ما، ماییم». سطری است از شعر «سایهبان آرامشِ ما،ماییم
2 . حافظ در نقد احوال آن گروه از سالکان مبتدی که جلوههای ظاهری شهود را نشانه دریافت معانی غیبی میدانند، میگوید:
عکس روی تو چو در آینه جام افتاد
عارف از خنده می در طمع خام افتاد
3 . ابداع «کوبیسم» یکی از بزرگترین دستاوردهای پیکاسو است. نقطه اوج این سبک شخصی، پرده دیواری عظیمی به نام «گرانیکا» بود که در سال 1937 برای غرفه اسپانیا در نمایشگاه بینالمللی پاریس و به نشانه اعتراض به بمباران شهر گرانیکا در جنگ داخلی اسپانیا نقّاشی کرد. پیکاسو در این نمایش تمثیلی اوضاع میهنش، که نیروهای دشمن در یک پیروزی لحظهای به آن دست یافته بودند، تمام امکانات تجربه کوبیستیاش را به کار گرفت. رنگهای تند (سیاهها، سفیدها و خاکستریها) و تصرّفهای غیر منتظره و خشونتآمیز خطّی، هولناکی این حادثه را به بیننده انتقال میدهد. پیکاسو در این تابلو، با نشان دادن پیکره جنگجویان مرده، اسب رو به مرگ و گاوی که ماغ میکشد، نمادهایی جالب و عام را برای نشان دادن اوضاع میهنش آفرید. به گفته خودش، در این جا ددمنش و تیرگی یک عصر را مجسّم کرده است.
چهل نکته دوم را به منزله چهل راهکار برای آسودگی خاطر همراه داشته باشید و در مواقع لزوم بکار بندید . صرف مطالعه این راهکارها آرامش به دست نمی دهد ، بلکه عمل بدان موجب آرامش می شود .
1-لذت راه رفتن با قدمهای بلند
بعضی از ورزشها ، شکنجه آور هستند . ولی راه رفتن ، ساده و لذتبخش است . هر روز مقدار معینی راه بروید ، البته نه از روی اجبار ، بلکه به دلخواه . اگر این کار با نگرشی صحیح انجام شود ، مطمئن باشید که مؤثرترین راه برای تغییر شخصیت هیجانی به یک شخصیت آرام را پیموده اید .
2-چند دقیقه چرت بزنید
اگر احساس می کنید که در طول روز به چرت زدن نیاز دارید ، این کار را انجام دهید . وقتی ببینید ، پس از چند دقیقه چرت زدن ، چگونه احساس آرامش می کنید ، حتماً متعجب می شوید . حتی پشت ماشین تحریر نیز می توانید چرت بزنید .
3-با مواد نپخته شروع کنید
هر وعده غذایی خود را با خوردن میوه و سبزیجات نپخته آغاز کنید . این غذاهای قلیایی نه تنها ایجاد آرامش می کنند ، بلکه نظمی خاص به یک وعده غذا می بخشند .
4-پاهای خود را مالش دهید
پاهای خود را در محلول روغنهای آرامبخش و مرطوب کننده قرار دهید و آنها را مالش دهید . طولی نمی کشد که احساس آرامش می کنید .
5-زندگی را ساده بگیرید
هر چه کارهایتان کمتر باشد و هر چه مالکیت تان محدودتر و مسؤلیت تان کمتر باشد ، فشار روانی کمتری بر شما وارد می شود .
6-در صندلی عقب ماشین بنشینید
با اینکه ممکن است از رانندگی لذت ببرید ، اما رانندگی کاری است که فشار روانی زیادی ایجاد می کند .اگر خواستید به مسافرت بروید و راحت هم باشید ، در صندلی عقب ماشینی بنشینید که به رانندگی راننده آن اطمینان داشته باشید .
7-مؤدب باشید
مؤدب بودن را تمرین کنید ، نه برای خوشایند دیگران بلکه برای احترام به خودتان . مهم نیست که مخاطب شما مؤدبانه برخورد کند یا نه ، شما مؤدبانه رفتار کنید و مطمئن باشید که از این کار احساس خوبی خواهید داشت .
8-خواسته های دست یافتنی
بین خواسته های معقول و دست یافتنی و خواسته های غیر معقول و دست نیافتنی خود تفاوت بگذارید . انرژی و وقت خود را صرف کارهایی کنید که قادر به انجام آنها هستید .
9-گرم باشید
بدن سرد دیرتر آرامش می پذیرد . مالش شدید دستها به هم ، کمک می کند که احساس گرما کنید . همیشه آرامش به دنبال احساس گرما می آید .
10-شنا کردن ماهیها را تماشا کنید
آیا تا به حال فکر کرده اید که چرا تماشای چند ماهی که در آب شنا می کنند ، آرامبخش است ؟جوابش خیلی ساده است ! ماهیها آرام شنا می کنند ، آرام تنفس می کنند و همین باعث ایجاد آرامش در شما می شود . تماشای ماهی مانند خیره شدن به دریاست .
11-آرامش با تصورات
تصور کنید که در روستایی در جنوب جزایر اقیانوس آرام هستید . خود را روی ماسه های ساحل ببینید . به لباس خود ، به نحوه ایستادنتان ، به بادی که به موهایتان می خورد ، به آرامش و به لبخند محو صورتتان توجه کنید . تصور کنید ، اگر انجا بودید چه احساسی داشتید.
12-نگاهتان مثبت باشد و مثبت فکر کنید
سعی کنید فکرهایتان مثبت باشد . موقع حرف زدن ، دقت کنید که از کلمات مثبت استفاده کنید تا احساس مثبتی داشته باشید . بعد بقیه کارها را به این احساس بسپارید .
13-کشف کنید
وقتی در حال یادگیری چیزی هستید و می خواهید اطلاعاتتان را افزایش دهید ، کمتر احساس نگرانی می کنید . شما می توانید در مکانهایی که فکرش را نمی کنید ، بیشتر از هر جا یاد بگیرید .
14-رابطه زناشویی داشته باشید
آرامشی که پس از یک رابطه جنسی مشروع در انسان ایجاد می شود . در بسیاری از شرایط گوناگون مؤثرتر است . (همچنانکه قرآن کریم می فرماید : خلق لکم ازواجاً لتسکنوا الیها – همسران را برای ایجاد آرامش برای شما خلق کردیم . به نظر سهم آرامش مردان پس از رابطه زناشویی ، بیش از سهم زنان است ! ن).
15-انبساط عضلات
یک بار بعضی از عضلات خود ، مانند بازو و یا پایتان را منقبض کنید و سپس به سرعت آنها را رها کنید . تفاوت میان«انقباض»و«انبساط»معنی آرامش است . سعی کنید ، در موقع لزوم این احساس را ایجاد کنید .
16-از تغییر و تحول استقبال کنید
برای شکستن و از بین بردن الگوهایی که در طول روز باعث فشار روانی می شوند ، هیچ چیزی مثل تغییر و تحول مؤثر نیست . گهگاهی تصمیم بگیرید ، کاری انجام دهید که معمولاً انجام نمی دادید ، مثل انتخاب راههای تازه برای رسیدن به خانه . با گذشت زمان از تغییر استقبال کنید .
17-تسبیح در دست بگیرید
از انرژی عصبی ای که در انگشتان و دستتان جمع شده است برای حرکت دادن دانه های تسبیح استفاده کنید
18-یک بار هم که شده ، تلفن را فراموش کنید
دست کم باید یک یا دو بار در روز ، گوشی تلفن را بر ندارید و بدانید که همیشه تماسهای ضروری تکرار خواهند شد . به این ترتیب ، یک فشار از فشارهای زندگیتان کم می شود .
19-برای پیروز شدن بر نگرانیهای خود برنامه ریزی کنید
هر روز ، زمان بخصوصی را برای فکر کردن روی مسایل و مشکلات در نظر بگیرید و نگرانیتان منحصر به همان لحظه ها باشد . با گذشت آن چند دقیقه نگرانیها را هم فراموش کنید و دیگر نگران نباشید .
20-اعتیاد را تشخیص دهید
اگر تملایاتی که باعث ارضای روانیتان می شوند را در مواردی مانند ؛ نیکوتین ، شکلات ،کافئین ، الکل و یا از این قبیل ، پیدا کنید ، باید بدانید که اینها برای رسیدن به آرامش ، کمکی به شما نخواهند کرد ، بلکه فقط ایجاد عادت می کنند . اعتیاد را تشخیص دهید و جایگزینی برای آن پیدا کنید . سپس احساس آرامش کنید .
21-حوله مرطوب روی صورت خود بگذارید
متخصصان زیبایی و آرایشگرهای با تجربه ، همیشه به مشتریهای خود سفارش می کنند که برای رهایی از فشار عصبی حوله گرم و مرطوب روی صورت خود بگذارند . هیچ چیز بهتر از این وسیله ، فشار عصبی را از چهره دور نمی کند . این سفارش منطقی را به کار بندید .
22-گیجگاه خود را ماساژ دهید
برخی از نقطه های رهایی از فشار عصبی در ناحیه گیجگاه قرار دارند . وقتی عمل بازدم را انجام می دهید ، گیجگاه خود را کمی فشار دهید و وقتی عمل دم را انجام می دهید ، فشار را کمتر کنید .
23-آرام راه بروید
سرعت حرکت شما با احساستان رابطه مستقیم دارد . آرام راه بروید و حرکات بدن خود را آرامتر کنید ، طولی نمی کشد که آرام خواهید شد .
24-در همه کارهایتان به دنبال اعجاز باشید
شکی نیست که کسانی بیشترین بهره را از زندگی خود می برند که در همه کارها ، حتی کارهای کوچک به دنبال اعجاز هستند . این مهارت را پرورش دهید ، حتماً نتیجه آن آرامش و رضایت است .
25-آب گرم بنوشید
یک لیوان آب سرد می تواند بیش از هر نوشیدنی دیگری به شما آرامش بدهد . باید بدانید که یک فنجان آب گرم ، حتی از آن هم بیشتر مؤثر است و زودتر شما را آرام می کند .
26-به دور دستها نگاه کنید
بهترین زمان برای آرامش چشمها زمانی است که به دور دستها نگاه می کنند ، مخصوصاً نگاه کردن به مناظر طبیعی . وقتی چشمها در آرامش باشند ، بدن آرام خواهد بود .
27-لبخند بزنید
لبخند ، تمام عضلات اصلی صورت را آرام می کند . همچنین لبخند باعث می شود که زنجیره ای از واکنشهای احساسی ایجاد شود و احساس خوشایندی به شما دست دهد .
28-تنها یک مهلت را قبول کنید
قراردادها و نگرانی از پایان یافتن مهلت آنها ، ریشه بسیاری از فشارهای روانی هستند . در یک زمان ، فقط یک قرارداد را قبول کنید . تنها از این طریق است که می توانید تعهد خود را عملی سازید .
29-به بزرگواری عادت کنید
سعی کنید بخشنده باشید و به افراد مختلف کمک کنید . مهربان باشید و از دیگران تعریف کنید . در نهایت کسی که از کارهای شما خوشحال خواهد شد ....خود شما هستید .
30-در آب شناور شوید
در استخر شنا ، یا حتی در جایی پر از آب ، مثل وان حمام شناور بمانید . احساس بی وزنی ، نگرانیها را کاهش می دهد .
31-شخصیت خود را از تیپ A به B تغییر دهید
در حالی که غذاهای حاوی ویتامین A آرامبخش هستند ، غذاهای حاوی ویتامین B، باعث جنب وجوش و تحرک می شوند . لوبیا ، نخود فرنگی ، تخمه و دانه های مختلف ، جوانه گندم و جوی پوست نکنده را به رژیم غذایی خود اضافه کنید .
32-زمان عقب نشینی را تشخیص دهید
در هر تلاش و کوششی ، سر انجام زمانی فرا می رسد که قصد و نیت ، تعیین کننده نیست و خود تلاش هدف می شود . دانستن اینکه چه وقت باید به مسئله بعدی پرداخت ، تخصص بسیاری از افراد آرام است .
33-دوستیهایتان را تقویت کنید
اگر در انجام کار و مسؤلیتهایتان جدی هستید ، به یاد داشته باشید که مهمترین مسئله ای که باعث پشیمانی می شود ، نادیده گرفتن روابط است . پس یادتان باشد که روابط خود را با دوستان نادیده نگیرید . کار ناتمام را می شود بعداً تمام کرد .
34-با رفتار خوب ، روی دیگران اثر بگذارید
همان طور که رفتار و حالات جمع می تواند روی افراد اثر بگذارد ، فرد مصمم و با اراده هم می تواند روی جمع تأثیر بگذارد . سعی کنید با حرکات آرام ، با صحبت کردن شمرده و ... احساس آرامش را به جمع منتقل کنید .
35-گفتن «نه» را تمرین کنید
قبل از آنکه فکر و ذهنتان تحت تأثیر موضوعی قرار بگیرد ، می توانید کارهای زیادی را انجام دهید . سعی کنید آن کاری را انجام دهید که می خواهید ، سپس مؤدبانه ، اما محکم تمام درخواستهای دیگر را نپذیرید .
36-نگرانیهایتان را بنویسید
چیزهایی که باعث نگرانی شما می شوند را ، یکی یکی روی کاغذ یادداشت کنید . حتماً تعجب می کنید که می بینید با همین کار کوچک نگرانیهای شما رفع می شود . پس از یادداشت مشکلات خود ، باید احتمال وقوع آنها را بازنگری کنید . 90% مواقع این احتمال بعید به نظر می رسد .
37-پاهای خود را بالاتر قرار دهید
گهگاهی ، مخصوصاً زمان خستگی ، پاهای خود را بالاتر از سایر نقاط بدن قرار دهید . مثلاً به پشت بخوابید و پاهایتان را روی میز کوچکی یا پشتی بگذارید . این کار گردش خون را بهبود می بخشد و در شما آرامش ایجاد می کند .
38-لحظات زیبا را ثبت کنید
لحظه های زیبای زندگیتان را بنویسید ، از آنها عکس بگیرید و یا آن را در رایانه خود ضبط کنید . سپس بیشتر وقتها آنها را به یاد بیاورید و درباره شان فکر کنید و لذت ببرید . یادآوری این لحظات را با کارهای روزانه خود بیامیزید .
39-چراغها را خاموش کنید
وقتی گرفتار یک روز پرکار و مملو از فشار روانی شدید ، به جای آرام و تاریکی بروید و به صدای نفسهایتان گوش کنید . کم کم احساس می کنید آرام شده اید .
40-محصولی پرورش دهید
باغبانها ، زمانی که مشغول باغبانی هستند ، آرامترین افراد هستند . شما نیز مانند آنها محصولی پرورش دهید تا به آرامش برسید .
چگونه می توان به آرامش رسید
لازم نیست همیشه برای انجام تمریناتی که به آرامش ذهن تان کمک می کند ، در حالت نشسته و ثابت باشید . این تمرینات را می توان در خلال انجام کارهای روزانه هم انجام داد .
طی سه دهه اخیر مطالعات گسترده بشر فواید حالتی را که به آن « ریلکس» گفته می شود ، به اثبات رسانده است . واکنشی که انسان هنگام آرامش از خود بروز می دهد ، یک نوع آسودگی ذهنی به همراه کاهش فشار خون ، کند شدن میزان ضربان قلب و تنفس و همچنین شل شدن عضلات بدن است .
ایجاد چنین شرایطی بسیار ساده است . اگر در چنین وضعیتی قرار گرفتید ، مطمئن باشید می توانید برای غلبه بر اضطراب هایتان بر بسیاری ازفشارهای عصبی ناشی از خشم ،چیره شوید . ایجاد چنین آرامشی برای بچه ها نیز مفید است . مطالعاتی که بر روی تعدادی از دانش آموزان یک مدرسه متوسطه درون شهری در آمریکا انجام شده است ، صحت این مساله را اثبات می کند . دراین مطالعات مشخص شد نمرات آن دسته از دانش آموزانی که « ریلکس »را آموخته اند ، بهتر شده و خلق و خوی کار کردن و انجام کارهای گروهی نیز درآنها بیشتر به چشم می آید .
?برای رسیدن به آرامش ذهن ، سه راهکار پیشنهاد می کنیم :
1- تمرکز فکر ( 10 تا 20 دقیقه )
این روش قدیمی ، اولین توصیه برای ایجاد آرامش کامل است . بدین صورت که ابتدا یک عبارت یا دعای کوتاه را که یادآوری آن به شما آرامش می دهد و در اعتقادات مذهبی تان ریشه دارد به خاطر داشته باشید . مثلا چیزهایی مثل یاد خدا یا اینکه خداوند همیشه یاور و پشتیبان ماست .
سپس چشمهایتان را بسته و در وضعیتی آرام بنشینید و عضلاتتان را شل کنید : این کار را به ترتیب از پاهایتان شروع کنید و سپس به طرف رانها ، شکم ، شانه ، گردن و سپس سر ادامه دهید . به طوری که با هر بازدم کلمه یا عبارتی که باعث آرامشتان می شود را از ذهن بگذرانید . در ضمن وقتی افکار مزاحم به سراغتان می آید ، نگران نباشید و نسبت به آنها بی اهمیت باشید و سعی کنید به آرامی به مرور جمله ای که یادآوری آن به شما آرامش می داد ، برگردید .
این تمرین را می توانید در وضعیتی مطلوب ، بین 10 تا 20 دقیقه انجام دهید و به یاد داشته باشید حتی 5 دقیقه از این تمرین هم می تواند باعث ایجاد آرامش ذهنی و تجدید قوا در شما شود .
اگر احساس می کنید باید حساب وقت را داشته باشید ، بهتر است یک ساعت البته نه ساعتی که روی زنگ تنظیم شده باشد ، کنارتان بگذارید . وقتی تمرکزتان به پایان رسید ، یک دقیقه در همان وضعیت آرام بنشینید و سپس کارهای روزانه تان را از سر بگیرید .
2- محسوس و شمرده نفس کشیدن ( 10 تا 15 ثانیه ) : ابتدا به آرامی و شمرده نفس بکشید و با هر بازدم عددی را بگویید . می توانید از عدد 5 شروع کنید . به یاد داشته باشید . نفس عمیق بکشید به طوری که ریه هایتان پر از هوا شود .
در ضمن بهتر است معده تان از غذا خالی باشد . بعد از یک مکث کوتاه در هنگام بازدم به آرامی عدد بعدی را بگویید ، چهار ، به این شمارش معکوس ادامه دهید تا به یک برسید . این تمرین را می توان هر صبح و شب در 10 تا 15 ثانیه انجام داد .
3- آرمش هنگام فعالیت :
لازم نیست همیشه برای انجام تمریناتی که به آرامش ذهن تان کمک می کند ، در حالت نشسته و ثابت باشید . این تمرینات را می توان در خلال انجام کارهای روزانه هم انجام داد . مثلا راه بروید یا در حال نواختن یک موسیقی باشید و یا اینکه یک کار ساده مثل بافتن انجام دهید .
در ضمن یوگا تمرکز فکر و به یاد آوردن جمله ای که باعث آرامش تان می شود نیز از جمله راههایی هستند که به شما برای داشتن ذهنی آرام و سالم کمک می کنند .
سر و صداها را به آرامش تبدیل کنید
هیچ چیز مانند سر و صدای فرزندان خانواده روزی آرام در خانه را خراب نمی کند . کسانی که این مورد را تجربه کرده اند ، دقیقاً متوجه منظور ما می شوند .
تمام والدین ، مادربزرگ ها و پدر بزرگ ها ، پرستاران و مراقب های کودکان و خلاصه کسانی که در جریان درگیری ها و سر و صداهای آنها قرار می گیرند، می خواهند که یک بار و برای همیشه آرامش را برقرار کنند. و به همین دلیل خود مستقیماً وارد بحث و جدل آنها می شوند . اما این امر به دو دلیل سبب تشدید درگیری ها می شود.
1 - دخالت خود در آشوب ها ، وضع را از آنچه که هست بدتر می کند. مثلاً اگر دو فرزند شما در حال بحث باشند و شما خود را درگیر آن بحث نمایید یا خیلی سریع عکس العمل نشان دهید، نه تنها با مشکل درگیری و بحث های آنان ، بلکه با عوارض واکنش های خود ( از قبیل فشار خون بالا، افکار منفی ، احساسات آشفته و در هم ) نیز مواجه می شوید. هنگامی که وارد درگیری های فرزندان خود می شوید گویا به آنها اعلام جنگ کرده اید . این رفتار بحث و درگیری را از کنترل خارج و موجب بزرگ کردن مسائل کوچک می شود.
2 - هنگامی که وارد بحث ها و درگیری ها می شوید ، در واقع مشوق آن به نظر می رسید و با ارائه الگویی سست ، پیامی اشتباه را به فرزندان خود منتقل می کنید. در مجموع وقتی با رفتار خود چیزی خلاف آرامش را نشان می دهید چگونه می توانید از آنان تقاضا کنید که " آرامش " را برقرار کنند؟ در این گونه موارد واکنش شما ، آنان را ترغیب می کند که در این درگیری شما را وارد جبهه خود ( علیه جبهه مقابل ) نمایند. درگیری های درونی و عکس العمل های شما آتش این جنجال ها را شعله ورتر می سازد.
راهکار
اگر به عنوان وظیفه این جنجال و درگیری را به آرامش تبدیل کنید، در واقع آتش آن را خاموش کرده اید . در حقیقت رابطه ای میان بی طرف ماندن و ایجاد آرامش از سویی ، و قدرت تحمل درگیری دیگران را داشتن از سوی دیگر ، وجود دارد.
بدیهی است که بارها یا خواسته اید یا مجبور بوده اید در این مسابقات روزمره ی سروصداها و درگیری ها دخالت کنید تا آنان را به اتحاد و یگانگی ، راهنمایی و غائله را به صلح ختم نمایید. این موردی است که بیشتر اوقات پیش می آید ، به همین دلیل ابتدا باید ( به جای پافشاری بر این امر که زندگی باید به کام ما باشد ) بپذیریم که این امر می تواند راهی به سوی زندگی آرام تر باشد. وقتی که سر و صداها را به صلح تبدیل می کنید ، در واقع در چنین شرایطی ، الگویی برای عدم شرکت در درگیری ها و عدم بروز عکس العمل به حساب می آیید . اگر بتوانید قدری از درگیری های فرزندان دور بمانید و با آن کنار بیایید ، آنها خیلی سریع این روش را خواهند آموخت.
سر و صداها را به آرامش تبدیل کنید
هیچ چیز مانند سر و صدای فرزندان خانواده روزی آرام در خانه را خراب نمی کند . کسانی که این مورد را تجربه کرده اند ، دقیقاً متوجه منظور ما می شوند .
تمام والدین ، مادربزرگ ها و پدر بزرگ ها ، پرستاران و مراقب های کودکان و خلاصه کسانی که در جریان درگیری ها و سر و صداهای آنها قرار می گیرند، می خواهند که یک بار و برای همیشه آرامش را برقرار کنند. و به همین دلیل خود مستقیماً وارد بحث و جدل آنها می شوند . اما این امر به دو دلیل سبب تشدید درگیری ها می شود.
1 - دخالت خود در آشوب ها ، وضع را از آنچه که هست بدتر می کند. مثلاً اگر دو فرزند شما در حال بحث باشند و شما خود را درگیر آن بحث نمایید یا خیلی سریع عکس العمل نشان دهید، نه تنها با مشکل درگیری و بحث های آنان ، بلکه با عوارض واکنش های خود ( از قبیل فشار خون بالا، افکار منفی ، احساسات آشفته و در هم ) نیز مواجه می شوید. هنگامی که وارد درگیری های فرزندان خود می شوید گویا به آنها اعلام جنگ کرده اید . این رفتار بحث و درگیری را از کنترل خارج و موجب بزرگ کردن مسائل کوچک می شود.
2 - هنگامی که وارد بحث ها و درگیری ها می شوید ، در واقع مشوق آن به نظر می رسید و با ارائه الگویی سست ، پیامی اشتباه را به فرزندان خود منتقل می کنید. در مجموع وقتی با رفتار خود چیزی خلاف آرامش را نشان می دهید چگونه می توانید از آنان تقاضا کنید که " آرامش " را برقرار کنند؟ در این گونه موارد واکنش شما ، آنان را ترغیب می کند که در این درگیری شما را وارد جبهه خود ( علیه جبهه مقابل ) نمایند. درگیری های درونی و عکس العمل های شما آتش این جنجال ها را شعله ورتر می سازد.
راهکار
اگر به عنوان وظیفه این جنجال و درگیری را به آرامش تبدیل کنید، در واقع آتش آن را خاموش کرده اید . در حقیقت رابطه ای میان بی طرف ماندن و ایجاد آرامش از سویی ، و قدرت تحمل درگیری دیگران را داشتن از سوی دیگر ، وجود دارد.
بدیهی است که بارها یا خواسته اید یا مجبور بوده اید در این مسابقات روزمره ی سروصداها و درگیری ها دخالت کنید تا آنان را به اتحاد و یگانگی ، راهنمایی و غائله را به صلح ختم نمایید. این موردی است که بیشتر اوقات پیش می آید ، به همین دلیل ابتدا باید ( به جای پافشاری بر این امر که زندگی باید به کام ما باشد ) بپذیریم که این امر می تواند راهی به سوی زندگی آرام تر باشد. وقتی که سر و صداها را به صلح تبدیل می کنید ، در واقع در چنین شرایطی ، الگویی برای عدم شرکت در درگیری ها و عدم بروز عکس العمل به حساب می آیید . اگر بتوانید قدری از درگیری های فرزندان دور بمانید و با آن کنار بیایید ، آنها خیلی سریع این روش را خواهند آموخت.
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.