راهی به شادی
شادی چیست؟
روانشناس برجسته، دیوید مایرز، نویسنده کتاب «به دنبال شادکامی؛ چه کسی شاد است و چرا؟»، شادی را چنین تعریف میکند: حس خوشی؛ احساس اینکه زندگی، در کل به خوبی و خوشی ادامه مییابد
صرف نظر از اینکه هر فرد در چه مرحلهای از زندگی قرار داشته باشد، تداوم حالت شادکامی و نشاط، احتمالاً اهمیت عمدهای برای او دارد. به نظر میرسد که فلاسفه قدیم و مفسران جدید، هیچ کدام قادر به ارائه تعریف دقیق و روشنی از شادکامی و نشاط نبودهاند. در سالهای اخیر، علم روانشناسی تعریف تردیدآمیزی از نشاط کرده است که سرآغازی است برای اینکه بدانیم چگونه میتوان آن را افزایش داد.
ادوارد دینر به این نتیجه رسیده است که شادکامی و نشاط، ترکیبی است از: وجود عاطفه مثبت یا خوشایند، نبودن عاطفه منفی یا ناخوشایند، زندگی بسیار رضایتمندانه و ادراک خُشنود کننده فرد از زندگی شادکامی و نشاط، حالتی است که در آن، شخص، تمایل به تغییر مثبت دارد و به تعبیر دیگر، نشاط یعنی سرزندگی و آمادگی برای پیشرفت.
روان انسان در مقابل عوامل بیرونی و درونی، واکنشهای مختلفی را از خود نشان میدهد که به آنها «هیجان» میگویند. یکی از جنبههای هیجان - که گاه مثبتاند و گاه منفی - ، «شادی» است که با واژههایی چون: سرور، نشاط و خوشحالی، هم معناست. تعریفهای پراکندهای از این هیجان شده است و در آنها «شادی» به: مجموع دردها، ترکیبی از عاطفه مثبت بالا و عاطفه منفی پایین، احساس مثبتی که ناشی از حسّ ارضا و پیروزی است، و ... معنا شده است.
به طور خلاصه میتوان گفت: هر انسانی مطابق جهانبینی و اندیشه خویش، اگر به چیزهای مورد علاقهاش برسد، در خود، حالتی احساس میکند که «شادی» نام دارد. به بیان دیگر، شادی، نبود نگرانی و اندوه در قلب و ذهن انسان است.
عوامل مؤثّر بر شادی
مطالعات و پژوهشهای روانشناسان در سالهای اخیر، نشان میدهد که اگر مردم، عوامل شادی بخش نسبتاً پایدار (مانند همسر یا دوستانی مهربان و حمایت کننده، شغلی سالم و سازنده، برنامه تفریحی لذت بخش و منظم) را با شادیهای کوچک و گذرا (نظیر گرفتن نمره خوب یا تشویق کاری، رفتن به گردش یا مسافرتی کوتاه مدت) بیامیزند، به بالاترین درجه شادی نایل میشوند.
مدتهاست که ثابت شده خوشبختی به پول و امکانات زیاد، موقعیت اجتماعی بالا، زن یا مرد بودن، برخورداری از چهرهای زیبا و... بستگی ندارد؛ چرا که اگر نگوییم بسیاری از دارندگان عوامل یاد شده، دارای گرفتاریها و رنجهای بیشتری از مردم عادی هستند، میتوان گفت که از نظر شادی پایدار درونی، امتیازی بر دیگران ندارند. پس شادکامی به چه خصوصیات و عواملی مربوط است؟
پژوهشهای تجربی، بر: صفات معینی از شخصیت، شغل متناسب با مهارتها، پیوندهای صمیمانه دوستی، و ایمان مذهبی تأکید میکنند. در میان صفات و خصلتهای شخصیت، اعتماد به نفس بالا، خوشبینی، برونگرایی و احساس و باورِ کنترل داشتن بر خود، اهمیت بیشتری دارند.
الف ـ عوامل اصلی
خانم الیزابت هارلوک، روانشناس معاصر، سه «میم» را عوامل اصلی شادی میداند: 1. محبوبیت، 2. مقبولیت، 3. موفقیت.
محبوبیت، یعنی دیگران را دوست داشته باشیم و دوستمان داشته باشند.
مقبولیت، یعنی مورد پذیرش دیگران بودن و انجام دادن تعهد و مسئولیتی مشخّص.
موفقیّت، یعنی موفّق بودن در کارها، بخصوص در کار و وظیفه اصلی و داشتن انگیزه برای موفقیّت.
ب ـ دیگر عوامل
در زیر به مهمترین عوامل مؤثر بر شادی اشاره میکنیم:
1. ثروت: برخی از مطالعات به روشنی نشان دادهاند که افراد ثروتمند، شادتر از مردم فقیر هستند، اگرچه این مطالعات نشان میدهند که داشتن ثروت نسبی (متوسط)، نسبت به ثروت زیاد، در ایجاد شادکامی، ارحجیّت دارد.
2. مذهب: پژوهشهای روانشناسان غربی نشان میدهد که افراد معتقد به خدا و جهان آخرت و تعالیم کتاب مقدّس، شادتر و برای زندگی، پرانگیزهترند. همچنین افرادی که به طور مرتب به کلیسا میروند، شادتر از کسانی هستند که به کلیسا نمیروند.
3. سن: مطالعات قدیمیتر نشان میدهند که افراد جوان، شادتر هستند؛ امّا مطالعات اخیر، تفاوتی در اینکه مسنترها شادترند یا جوانترها، نشان نمیدهند. شاید این مسئله ناشی از این باشد که جوانترها هم شادیها و هم ناشادیهای شدید خود را گزارش میدهند؛ امّا مسنترها تنها به بیان شادکامیهای خود میپردازند.
4. جنس: اثر جنس بر روی شادکامی واضحتر است. زن و مرد در بهرهمندی از شادکامی متفاوت نیستند. با این حال، ابراز سرخوشیِ آنها متفاوت است. زنان جوان، شادتر از مردان جوان هستند؛ امّا عکس آن درباره زنان و مردان مسنتر صادق است؛ یعنی زنان مسن، ناشادتر از مردان مسن هستند.
5. نژاد: در سیاه پوستان، شادی و شادکامی پایینتر از سفیدپوستان است. به دلیل تبعیض نژادی، شادکامی دو گروه از سیاهپوستان و سفیدپوستان، با هم نابرابر است: سیاهان تحصیل کرده و سفیدپوستانِ ثروتمند.
6. کار: شاید بیشتر از عوامل دیگر میتوان پیشبینی کرد که بیکاری، ناشادی میآورد. اگر ما در طبقه شغلی خویش، هیچ کاری برای انجام دادن نداشته باشیم و بیکار باشیم، احساس رنج میکنیم و این مسئله منجر به کاهش شدید شادکامی در ما میشود.
7. خانواده: برخی پژوهشها نشان میدهند که افرادی که ازدوج کردهاند، نسبت به افراد مجرّد، از شادابی بیشتری برخوردارند. همچنین کسانی که در خانواده از آرامش و حمایت برخوردارند، شادترند.
8. فعالیتها و پیوندهای اجتماعی: تحقیقات، حاکی از آن است که افراد «فعّال» اجتماعی، در مقایسه با افراد «نسبتاً فعّال»، گرایش بیشتری به شادی دارند و حضور در اجتماع، بر سطح شادی افراد، نقش مثبت و مؤثّری دارد.
9. رویدادهای زندگی: مطالعات قدیمی روانشناسی، نشان میدهد که اتفاقات زندگی، به آنچه که مردمْ خودشان آن را مطلوب توصیف میکنند (به عبارت دیگر، با اعتماد به نفسشان) ارتباط بسیاری دارد. کسانی که خودشان را دوست دارند، شادتر هستند.
10. شخصیت: کسانی که روانْرنجور هستند، از کنار آمدن بازندگی روزانه در رنجاند و بنا بر این، عجیب نیست که احساس شادمانی نکنند.
11. نگرش مثبت: ارتباط بین شادکامی و نگرش خوشبینانه نسبت به زندگی، نقش مهمّی در طرّاحی برنامههایی دارد که برای افزایش شادکامی ارائه میشود.
12. هوش: جالب است که افراد باهوش، معمولاً به دلیل داشتن خصوصیّات شخصیتی دیگری که آنها را در موقعیّتهای اجتماعی به فعالیت وا میدارد، شاد هستند، نه به خاطر هوششان. به عنوان مثال، افراد باهوش، مخصوصاً در محیطهایی مانند دانشگاه، که داشتن هوش بالا ارزشمند است، شادند.
13. سلامت جسمانی: داشتن سلامت، ارتباط پیچیدهای با شادی دارد. سلامت میتواند شرط لازم (امّا نه کافی) برای شادی باشد. افراد سالم، اغلب شاد هستند؛ گرچه آن را گاهگاهی از طریق عوامل شادیزا به دست میآورند؛ امّا افراد ناسالم )بیمار( به دلیل عوامل متعدد، ناشادتر هستند. همچنین سوء تغذیه یا برنامه نامناسب غذایی یا بدخوابی و یا نداشتن تحرّک جسمی لازم میتواند به افسردگی فرد و از میان رفتن نشاط او کمک کند.
شادیآفرینی در خویش
برای افزایش شادی در افراد میتوان راههایی را پیشنهاد کرد:
1. ایمان: مهمترین عامل مسرّتانگیز، ایمان به خداست (ر.ک: سوره انعام، آیه 81 و 82). نداشتن نگرانی و اضطراب و رسیدن به اطمینان قلبی، اساس هر نوع شادی است و این میسّر نیست، مگر با ایمان به قدرت مطلقی که سرچشمه همه نیکیهاست (پیش از این نیز به تحقیقاتی درباره نقش مذهب، اشاره کردیم).
2 . رضایت و تحمّل: امام صادق(ع)فرموده است: «نشاط و شادی، در پرتو راضی بودن به رضای خدا و یقین به دست میآید و اندوه و غم در شک و ناخُشنودی از مقدّرات الهی حاصل میشود»
3 . پرهیز از گناه و نادیده گرفتن حقوق دیگران: پرهیز از گناه، در بیشتر مواقع، پرهیز از لذاید مادّی سطحی است؛ امّا برای انسان شادیآور است؛ زیرا روح انسان به گونهای است که گاهی از «پرهیز» و «ریاضت معقول»، سرخوش میشود. نادیده گرفتن حقوق دیگران نیز به طور قطع، موجب ناآرامی وجدان آدمی خواهد شد و سرنوشت معنوی او را به مخاطره میاندازد.
4 . مبارزه با نگرانیها: اگر انسان بتواند نگرانیها و اندوهها را از خود دور کند، شاد است. کسانی که دچار دلهره و نگرانی باشند، از هیچ یک از امکانات زندگی، لذّتی نمیبرند.
5 . تبسم و خنده: گرمی تبسّم و خنده کینهها را از بین میبرد و روابط انسانی را تعادل میبخشد. وقتی که ما میخندیم، همه چیز به نفع جسم و روح ما پیش میرود. حتی وقتی که انسان غمگین است، بهترین کار، این است که در برخورد با دیگران، خود را شاد نشان دهد و تبسّم نماید.
6 . شوخی: طبعیت انسان، شوخی را میپسندد و با آن شاد میشود؛ زیرا مزاح، برای مدتی تصویرهای پیاپی غمناک را قطع میکند و عناصر شادی بخش را در لایههای روانِ آدمی فرو میبرد.
7 . بوی خوش: بوی خوش، نشاط میآورد. در روابط انسانها با یکدیگر نیز بوی خوش، عامل فرحانگیز مهمّی است و متقابلاً بوی بد، ناامید کننده و باعث افسردگی است.
8 . لباسهای روشن و تنوّع رنگها در محیط زندگی: رنگ روشن، شادیآفرین است و در شریعت، توجه زیادی به پوشیدن لباسهای روشن شده است. پیامبر(ص9 فرمود: «جامه سفید بپوشید که نیکوترین رنگهاست».همچنین پیشوایان ما از رنگهای متنوّع )زرد، قرمز، سفید، سبز، نارنجی، مشکی و...( در لباس و کفش و ابزارهای زندگی، استفاده میکردهاند.
9 . خودآرایی و محیطآرایی: آراستگی ظاهری انسان، عامل مهمّی در محبوبیت وی و جذب افراد به کردارهای پسندیده است.
10 . تحرّک جسمی و فکری روزانه: شادی ممکن است به وسیله تغییر نگرشها و یا شرایط اجتماعی دچار دگرگونی شود. عادت به یک برنامه ورزشی و مطالعاتی (مطالعه علمی همراه با تفکّر و تحلیل) و گفتگوی روزانه، با هدفِ داشتن آمادگی جسمی و متعادل نگه داشتن دستگاهها و اندامهای بدن و نیز فعّال نگه داشتن ذهن، میتواند بسیار سودمند باشد.
11 . مثبت نگریستن: ایجاد نگرش مثبت در خویش از طریق: خودسازی آگاهانه، تقویت امید به آینده و به لطف خداوند، یکی از رازهای شاد زیستن است. روانشناسان معتقدند که خوشبینی - که یک ویژگی شخصیتی به حساب میآید - میتواند شادی را افزایش دهد.
12 . داشتن الگوهای خوب و متعالی: به نظر میرسد که مطالعه گفتههای پیشوایان و الگوگیری از زندگی آنان و دیگر انسانهای خوشبخت و موفق، بر شادابی میافزاید.
13 . رویکرد به ادبیات و هنر: ادبیات و هنر، علاوه بر تسکین دهنده بودن، به شکوفایی استعدادهای انسان و نیز افزایش مقبولیت وی کمک میکنند. به هر حال، نقش شعر خوب، موسیقی خوب، فیلم خوب و... در شادی بخشی، غیرقابل انکار است.
14 . بهرهگیری متعادل از خُوشیهای زندگی: امام کاظم(ع) فرمود: «شبانهروزتان را به چهار قسمت تقسیم کنید: بخشی را به کار و تلاش اختصاص دهید؛ قسمتی را به عبادت خداوند بگذرانید، بخشی را در کسب دانش و بخش چهارم را در خوشیهای حلال و پسندیده صرف کنید و از چهارمی برای سه تای دیگر، کمک بگیرید».
15 . سیر و سفر و تفریح: امام صادق(ع) فرمود: «سفر کنید تا سالم باشید».از حضرت علی (ع) نیز روایت شده است که: «چنانکه بدنْ خسته میشود، روح نیز خسته و دلتنگ میگردد و هر دو به تفریح و استراحت نیاز دارند».
16 . حضور در جمع افراد شاد: حضور در جمع انسانهای شاد، موقعیتهایی را برای شاد بودن، فراهم میآورد. مجالس شادی، چنانچه خردمندانه و اخلاقی برگزار شوند، بهترین وسیله برای تجربه کردن روشهای به شادی رسیدن و نیز شاد ساختن دیگران است.
17 . تغذیه مناسب: پژوهشها نشان دادهاند که صبحانه مناسب و حاوی مختصری موادّ قندی، سهم بسزایی در شادی روزانه دارد. همچنین برخی پروتئینهای موجود در گوشت و سبوس غلّات و همچنین گروه ویتامینهای «ب»، نقش مؤثری در شادیبخشی و پیشگیری از افسردگی دارند (درست به عکس غذاهای حاوی کافئین، مثل چای و قهوه). نقش سبزیجات و میوهها (بویژه سیب و پرتقال و زیتون) و شیر تازه در افزایش نشاط، غیرقابل انکار است.
18 . خواب کافی: مهم نیست که چهقدر میخوابیم. مهم، این است که از بیداریمان خوب استفاده کنیم. پس لازم است که خوابمان منظّم باشد و زیادی نخوابیم (که تنبلی و بیمسئولیتی میآورد) و کم نخوابیم (که موجب اختلال در فعالیتهای بیداری میشود).
19 . امید به آینده: امام حسن(ع) فرموده است: «برای دنیا چنان تلاش کن که گویا همیشه زندهای، و برای آخرت، چنان مهیّا شود که گویا فردا به سویش پرمیکشی». ناامیدی، گناهی بزرگ است و از کسانی سَر میزند که با خداوند، بیگانهاند و نشاط «توکّل» در آنها نیست.
شادی بخشی به دیگران
سرّ طربناکی دائمی عارفان را در این دانستهاند که آنها هر روز و هر ساعت، در پی ارتقای علمی و اخلاقی خویش و جامعه خویشاند. امروز و دیروزشان یکی نیست. و از آنجا که تعلقات کمتری در دنیا دارند، سبکبارترند و گرفتاریهایشان کمتر است. دیگر انسانها را دوست میدارند و به یاری آنها میشتابند. روابط ساده و صمیمانهای با دیگران دارند و... خلاصه چنان روح فعال و پرشتابی دارند که غم در آن نمیپاید.
پس باید پذیرفت که شادی پایدار، آسان به دست نمیآید و شادمانگی، نتیجه یک تلاش واقعی و آگاهانه و در نتیجه، قابل انتقال به دیگران است. بدین ترتیب، باید باور داشت که شاد بودن، هنر است و شاد ساختن، هنری بزرگتر؛ هنری که آموختنش وظیفه انسانی و اسلامیِ ماست.
اهتمام به رفع مشکلات و رنجهای دیگران، گوش شنوا داشتن و سنگ صبور دیگران شدن، صبوری در برابر ناملایمات و عدم انتقال اندوه یا خشم خویش به دیگران، شوخ طبعی، خوشرویی و خوش سخنی را میتوان سادهترین راههای شادی بخشی دانست.
آراستن و پیراستن محیط کار و زندگی و نظم بخشیدن به آن، خودآرایی، خوشبو ساختن خویش و محیط خویش، ایجاد گروههای فکری و ورزشی، به راه انداختن سفرهای علمی و تفریحی، حلّ مشکلات فکری دیگران، و... نیز راههای ساده دیگری برای شاد ساختن دیگراناند.
آیا باید منتظر «شادی» بود؟
اساساً خلقت هستی و انسان به گونهای است که شادیهایی برای آدمی فراهم میآورد: بهار طربانگیز، طلوع خورشید، صبح پرلطافت، آبشارهای زیبا، گلهای رنگارنگ، ازدواج و پیوند دو انسان و بسیاری دیگر از پدیدههای جهان، برای انسان، شادیآور و مسرّتخیز است.
برخی در پاسخ به سؤال «عوامل شادی آفرین کداماند؟»، میگویند: نباید عوامل شادی آفرین را مشخص کرد؛ چون اگر به شادی بیندیشی، در واقع، شادی را از بین بردهای.
این سخن، درست نیست؛ چون اگر انسان برای هر کاری آگاهی نسبی داشته باشد، مسلّطتر میتواند آن کار را انجام دهد. کسانی که به دنبال کسب شادیاند، بیش از دیگران، فرصت دستیابی به آن را پیدا میکنند.
پاسخ اکثر مردم به سؤالِ پیش گفته، «داشتن ثروت، شهرت و قدرت» است و از این میان، تأکید بر شادی افزاییِ «امکانات و ثروت»، بیش از عوامل دیگر است. با این همه، به تجربه ثابت شده است که ثروت به تنهایی شادی نمیآورد. جوانههای شادی را باید در قلب و ذهن و نگاه انسان، جستجو کرد.
فواید شادی
شادابی، حالتی درونی است که بر اندیشهها و رفتار آدمی تأثیر میگذارد و زندگی را از خُمود و ایستایی باز میدارد و سبب تجدید قوا برای ادامه حرکت تکاملی میشود. در پرتو شادی است که انسان میتواند به خودسازی بپردازد و در اجتماع، نقش سازندهای ایفا کند و از حالت منفعل به حالت فعّال درآید. در فواید شادی میتوان به امید بخشیدن به آدمهای غمگین و خسته و تهیدست و یا تسکین دردها و کاستن از رنجهای جامعه خویش اشاره کرد. آری! با شادی، زندگی انسان، معنا مییابد و ناکامی و ناامیدی و ترس و نگرانی بیاثر میشود.
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.