سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
روان شناسی، اعصاب و غدد
 
 
رأی [درست] جز هنگام خشم پنهاننمی ماند . [امام حسن علیه السلام] 
»» حرف‏هایی درباره آرامش بخشیِ هنر

حرف‏هایی درباره آرامش بخشیِ هنر
1. درآمد
همه به دنبال آرامش‏اند و آن را در چیزی می‏جویند: دانش، قدرت، فقر، ثروت، دین‏داری و ایمان، لاابالی‏گری و بی‏ایمانی، خوش‏باشی، زهد، تنهایی و سکوت، غوغا و حضور، مرگ و... هر کس به فراخور تلاش، توان، امکانات اجتماعی و فهم خود، بهره‏ای از آرامش می‏برد. یکی با به دست آوردن ثروت، به نوعی از «خاطر جمعیِ» مادّی می‏رسد و از این که می‏بیند در وضع طبیعی زیست(یعنی رفاه مادّی) قراردارد، خود را آرام می‏یابد. دیگری با پناه بردن به ایمان و با سرسپاری به احساسی که خاستگاه آن، وجودی ماورایی است، خود را در متن آرامش و فراغتی معنوی می‏یابد. آرامش، در هر یک از این وجوه، معنا و منزلتی مخصوص به خود دارد. کسی که آرامش و قرار روح خود را در بی‏ایمانی و بی‏قیدی و رهایی از آداب پذیرفته شده از سوی دین‏داران می‏داند، آرامش خود را، واقعاً، در این بی‏ایمانی می‏بیند، اگرچه از نگاه ناظر بیرونی چنین نباشد. دست کم این که او چنین می‏پندارد که این بی‏قیدی‏ها در حال حاضر به او آرامش می‏بخشد.
می‏بینیم که «آرامش» گستره معنایی وسیعی دارد. شاید به تعداد آدم‏ها بتوان برای آرامش، معناهای بی‏شمار، سراغ گرفت. ما، در این نوشته نمی‏خواهیم مفهوم علمی آرامش را تبیین کنیم. همچنین نمی‏خواهیم هنر را تعریف کنیم. این دو، در واقع، کاری نشدنی است؛ چرا که اوّلی یک وضعیّت دل‏خواه روحی و روانی است و درست به همین دلیل به اندازه مفهوم انسان، پیچیدگی دارد، و دومی نیز محصول تعالی روحانی است که به‏گونه‏ای ناپیدا و ژرف با ظاهری به نام «فُرم» آمیخته است. این نوشته در پی بیان این نکته است که هنر هم به اندازه عوامل دیگر و حتّی بسیار بیشتر از آنها، البته با روش و در مقیاسی دیگر، آرامش بخش است. اتّفاقاً کسانی که با هنر، به معنای راستین آن - چنان که خواهیم گفت -، دلگرم و سرگرم‏اند و قرار روحانی خود را در هنر جست‏وجو می‏کنند، در واقع، آرامش را در «خود» می‏جویند و به قول شاعر معاصر ما، سهراب سپهری، در خود، خیمه زده‏اند و خود، سایه‏بان آرامش خودند.(1) در این نوشته از عدم امکان تعریف هنر آغاز می‏کنیم و توضیح می‏دهیم که منظور ما از آرامش چیست و چه نیست. آن‏گاه به این نکته می‏پردازیم که هنر، چگونه آرامش می‏بخشد.
2. هنر، معروفِ تعریفْ‏ناپذیر
هنر نیز، مانند تمام مفاهیم معنوی دیگر، تن به تعریف نمی‏دهد. تعریف‏هایی که این‏جا و آن‏جا خوانده‏ایم و شنیده‏ایم، هر یک، یا به کارکردهای هنر نظر داشته‏اند و یا، در ترکیب‏هایی مانند جامعه‏شناسی هنر و فلسفه هنر، نسبت میان یکی از شاخه‏های دانش را با هنر می‏سنجیده‏اند. هنر نیز مانند مفاهیمی چون عشق، خدا، زیبایی، عدالت، فضیلت، سعادت و دین، حوزه معنایی پیچیده و گسترده‏ای دارد. امّا یک ویژگی در هنر هست که - خواه آن را جزء تعریف هنر به حساب بیاوریم یا نیاوریم - در تمام تعریف‏های پیشنهاد شده می‏توان آن را سراغ گرفت: هنر، در معنای اصیل خود، با درونی‏ترین و روحانی‏ترین لایه‏های روان آدمی ارتباط دارد؛ یعنی هنر در هر قالبی بنشیند(کلمه، رنگ، صدا، حرکت‏و...) و هر عضو مادّی از اعضای بدن را به توجّه فرا بخواند، تأثیر هنری خود را - از این لحاظ که تأثیری هنری است - بر همان لایه‏های درونی می‏نهد. این که می‏گویند هنر با احساسات و عواطف بشر سر و کار دارد نیز به همین معنا است. ما اگرچه ساز و آواز را در موسیقی، رنگ و ترکیب‏بندی و فضا را در نقّاشی و هنر استفاده از زبان را در شعر با ابزارهای مادّی و مشهود می‏شنویم و می‏بینیم، امّا بازتاب ماورایی این چیزها در جهان جان ماست. از این جهت، هنر پدیده‏ای روحانی است و ما چگونه می‏توانیم قواعد روحانی حاکم بر جهان روح خود را چنان تعریف و گزارش کنیم که شنونده با شنیدن آن به همان آگاهی برسد که ما رسیده‏ایم؟
هنر، به فراخور آگاهی و احوال روحانی مخاطب و نیز به فراخور بهره هنرمند از اصالت، بازتاب‏های گوناگون دارد: گاه مخاطب را به حیرت وامی‏دارد و گاه به تفکّر؛ گاه در او شور می‏آفریند و برمی‏انگیزاند و گاه او را با خاموشی و سکوتی معنادار همراه می‏کند؛ گاه او را به هیجان می‏آورد و بی‏تاب می‏کند و گاه آرامشی دل‏پذیر به او می‏بخشد. اگر هنرمند و مخاطب، قابل باشند و هریک کار خود را خوب بدانند، آن‏گاه تمام این احساس‏های متناقض برآمده از هنر، تعالی‏بخش و عزیز خواهند بود. امّا شگفت نیست که بگوییم - دست‏کم بر اساس یک برداشت ذوقی - زیباترین بازتاب «هنر»، همان «آرامش» است.
در چند سطر گذشته درباره امکان یا عدم امکان تعریف هنر، مطالبی گفتیم. شاید این چند سطر نتوانسته باشد معلوم کند که هنر، چگونه چیزی است؛ امّا خوش‏بختانه همه ما دریافتی اجمالی از هنر - دست‏کم از راه روبه‏رو شدن با یکی از نمودهای آن -، داریم و از این جهت، دشواریِ کار کسی که می‏خواهد درباره هنر و آرامشْ سخن بگوید، کم‏تر است. در هر حال، هنر، به قول شاعر معاصر، مهدی اخوانِ ثالث، همان «معروف تعریف‏ناپذیر» است و به همین دلیل، کار چنان کسی شاید اصلاً دشوار نباشد. البتّه اخوانِ ثالث درباره شعر، چنین سخنی می‏گوید؛ ولی ماهیّت سخن او به هنر نیز قابل تعمیم است. از همین‏جا معلوم می‏شود که ما، در این نوشته مرز دقیقی را میان هنر و ادبیات، معلوم نکرده‏ایم و در واقع، با کمی تسامح، ادبیات را نیز در نظر داشته‏ایم.
3. از آرامش تا آرامش
شاید با شنیدن یا خواندن ترکیب «هنر و آرامش» مفهوم روان‏شناسانه آرامش به ذهنتان بیاید و میان این دو چنین نسبتی را برقرار کنید. شاید تصوّر کنید وقتی درباره هنر و آرامش، سخن می‏گوییم، منظورمان همان چیزی است که روان‏شناسان و روانکاوان از آن با نام «هنر درمانی» یاد می‏کنند. این تصوّر می‏تواند درست باشد و در واقع، یکی از شگردهای روان‏شناسان همین است. امّا منظور ما از «آرامش»، مفهوم روان‏شناسانه آن نیست. حتّی شاید بهتر است، وقتی نسبت میان آرامش و هنر را برمی‏رسیم، کاری به جنبه روان‏شناسانه آرامش نداشته باشیم؛ چرا که شأن هنر، بالاتر از این است که آن را فقط واسطه‏ای برای رسیدن بیماران روانی به سلامت روحی به حساب بیاوریم. تصوّر کنید که فردی به بیماری افسردگی یا فشارهای روانی دیگر مبتلا است، و یا فردی را تصوّر کنید که به نقص فیزیکی - روحی گرفتار است. او می‏تواند به روان‏پزشک و روانکاو مراجعه کند و بیماری‏اش مثلاً با «موسیقی درمانی» درمان شود و یا در آستانه درمان قرار بگیرد. چنین چیزی ممکن است و اتّفاق هم افتاده است؛ امّا سخن بر سر این است که در این حالت، ما هنر را فقط واسطه و سببی فیزیکی می‏دانیم که ما را به اهداف درمانی (و فقط اهداف درمانی) می‏رساند. در واقع، در این‏جا هنر، «وسیله» است، نه چیزی که به خودیِ خود - چه گره از کار فروبسته بیماران بگشاید یا نگشاید - دارای ارزش باشد. معلوم است که هنر، آن‏قدر کارگشا هست که به کارِ روان‏شناسان هم بیاید؛ امّا چنین آرامشی گویی فقط در کلینیک‏های روانی به دست می‏آید. و بزرگ‏ترین رسالت هنر در این حالت، «کاهش احساس درد» است، نه «بیان معانی ژرف».
آرامشی که در این حالت به دست می‏آید برخاسته از فعّالیّتی پزشکی است، نه هنری، و روان‏شناس و روانکاو، مطابق «حرفه» خود عمل می‏کنند که اتّفاقاً ممکن است در آن به مقصود نرسند و موفّق نباشند. چنین آرامشی را انواع قرص‏ها و کپسول‏ها نیز می‏توانند فراهم کنند. درست است که رسیدن به همین مرز از آرامش هم کارِ کارستانِ هنر است؛ امّا خوب است فکر کنیم که آیا آرامش روانی مادر به هنگام تولّد نوزاد، کمک به کسانی که از عوارض سکته مغزی رنج می‏برند، تقویت ذهن و زبان بچّه مدرسه‏ای‏های تنبل، کمک به زوج‏هایی که گرفتاری‏های ریز و درشت زناشویی دارند و... همان چیزهایی هستند که ما مثلاً از موسیقی و نقّاشی و ادبیات داستانی انتظار داریم؟ موسیقی، این‏هاست یا چیزی است که باید نغمه‏های ازلی عالم قدس را - که از خاطر ما رفته است- به‏گوش هوش ما برساند؟
تمام این توضیحات برای این بود که بگوییم وقتی درباره هنر و آرامشْ سخن می‏گوییم، بهتر است با نگاهداشت جانب «هنر»، معنایی از «آرامش» را لحاظ کنیم که به دلیل هماهنگی آن با ذات شریف هنر، عمیق‏تر، معنوی‏تر و تعالی‏بخش‏تر از معنای صرفاً روان‏شناسانه آن باشد.
تا این‏جا، به اختصار، معلوم شد که منظور ما از آرامش، وقتی با هنر مقابل می‏شود، چه چیزی نیست. حال باید توضیح دهیم که معنای هنریِ آرامش چیست و هنر، چگونه آرامش می‏بخشد؛ امّا پیش از آن، لازم است توضیح دهیم که چه کسی قرار است با هنر به آرامش برسد.
4. چه کسی با هنر به آرامش می‏رسد؟
ویژگی «آرامش‏بخشی» هنر، یک پیش‏بینی و پیش‏داوری نیست؛ بلکه نتیجه طبیعی آن است. امّا باید توجّه داشت که جلوه هنر در هر چشمی نمی‏نشیند و هنر، با آگاه و ناآگاه به یکسان رفتار نمی‏کند؛ سهل است که حتّی ناآگاهان، هنگام روبه‏رو شدن با یکی از مظاهر هنر(که اهل آگاهی هنگام مواجهه با آن به سرخوشی می‏رسند)، گویی اصلاً چیزی ندیده‏اند و نشنیده‏اند. پس این نکته مهم است که بدانیم چه کسی می‏خواهد با قافله هنر در سرزمین آرامش، بار بیفکنَد. چنین کسی باید این ویژگی‏ها را داشته باشد:
الف. از اصول فنّی هنرها آگاهی نسبی داشته باشد. در غیر این صورت، محصول مواجهه او با آفریده هنری، نفهمیدن، بد فهمیدن و یا فهم سطحی و ظاهری است. اگر کسی از رنگ، ترکیب‏بندی، ریتم و... آگاهی نداشته باشد، چگونه می‏تواند از تماشای یک تابلوی نقّاشی لذّت ببرد؟ بدون این آگاهی‏ها، مفهوم والای «زیبایی» تا حدّ «خوشگلی» سقوط می‏کند. این ویژگی معلوم می‏کند که در فهم هر اثر ادبی و هنری، توجّه به آنچه آن را «فُرم» می‏دانند، بسیار مهمّ است. به نظر تمام فرم‏گرایان، جست‏وجو در اثر هنری، چه برای هنرمند و چه مخاطب و چه منتقد، در فُرمْ اتّفاق می‏افتد، نه در محتوا. محتوا همیشه وجود دارد و هر هنرمند آن را با فُرم برگزیده خود بیان می‏کند.
ب. جست‏وجوگر است و آرامش خود را در یافتن حقیقت، اگرچه به اندازه فهم خود، می‏بیند. جست‏وجوگر بودن یعنی اسیر عادات، ظواهر، شعارها، کلیشه‏ها و روزمرّه‏گی‏ها نبودن.
ج. او هنر را، به خودی خود، ارزشمند و محترم می‏داند. آن‏را «ابزار» سرگرمی، گذران وقت و تفاخر نمی‏داند. چنین کسی فقط جمعه‏ها به سینما، آن هم سینمای سرخیابان، نمی‏رود. تابلوی نقّاشی را فقط برای خوشگلی اتاق خوابش بر دیوار نمی‏آویزد. او از شعر آسمانی حافظ، چیزی می‏فهمد و با آن می‏گرید و می‏خندد، نه این که فقط در مجالس فال، دست به دیوان خواجه ببرد. چنین کسی فقط قصّه‏های عشقی سوزناک نمی‏خواند؛ او به دنبال «قصّه زندگی» است. او با شنیدن نوای تار، احساس می‏کند که دست ازلی و زخمه‏زن موعود بر تار و پود جان او پنجه می‏کشد و از آن صدایی برمی‏آورد که گوش هوش او با آن آشنا است. او در موسیقی آغاز می‏شود. او هرگز نمی‏تواند با شنیدن صدای ناهموار آوازه‏خوان‏هایی که از خواندن، فقط ادا و اطوار بلدند، لذّت ببرد و به آرامش برسد.
اگر فرد با اصول فنّی هنر آشنا نباشد، تأثیرپذیری او سطحی، بازاری و مبتذل خواهد بود. در این صورت است که «کشف» به «یافتن»، «لذّت» اصیل به «خوش آمدن»، «عرفان» به «عاطفه» و «زیبایی»، چنان که گفتیم، به «خوشگلی» تنزّل می‏یابد. حتّی ممکن است فرد خیال کند چیزی را دریافته است، امّا در واقع، راهی به دهی نبرده است و به قول حافظ از «خنده می» در «طمع خام» افتاده است.(2)
ممکن است بگویید که بالاخره این نمودها هم جلوه‏هایی از هنر است واین که «به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک»؛ امّا این سخن، واقعیّت را تغییر نمی‏دهد؛ یعنی تأثیرپذیری ما از هنر در هر مرتبه‏ای باشد، حقیقت اصیل هنری، در هر حال، یکی بیش نیست. از این گذشته، تأثیرپذیری فردی که جست‏وجوگرانه به تماشای هنر می‏آید، نسبت محکم‏تری با واقعیّت دارد. کسی که واقعاً می‏خواهد هنر را موضوع تعالی روح و اندیشه خود کند، باید بداند که این جلوه‏های هنر، فقط در نظر او زیبا و بزرگ جلوه کرده‏اند. ممکن است یک آفریده هنری یا ادبی، ظاهری زیبنده داشته باشد، امّا تهی از هنر؛ به قول حافظ، قبای اطلس نیز می‏تواند عاری از هنر باشد، و این قلندران حقیقت‏اند که این ظاهر فریبا را به نیم جو نمی‏خرند:
قلندرانِ حقیقت به نیم جو نخرند
قبای اطلس آن کس که از هنر، عاری است‏
5. هنر چگونه آرامش می‏بخشد؟
1 - 5. هر اثر هنری راستین، رازی در خود نهفته دارد
اگر فرض کنیم که هنرمند و مخاطب، هر دو، ویژگی‏های هنرمند و مخاطب راستین را داشته باشند، آن‏گاه آفریده هنری هم موضوع جست‏وجو و تأمّل روحانی مخاطب، و هم موضوع اندیشه هنرمندانه هنرمند خواهد بود. چنین آفریده‏ای کاری بازاری نیست و برقرار کردن ارتباط با آن از حدّ توان و حوصله مخاطبان ظاهر بین بیرون است؛ مثلاً بیننده‏ای که به تماشای تابلوهای اغراق‏آمیز گل و بلبل، گربه و تُنگ ماهی و یا تابلوی دختر جوان کوزه بر دوش عادت کرده است، هرگز نمی‏تواند از تماشای تابلوی «گرانیکا» اثر «پابلو پیکاسو» لذّت ببرد و اصولاً آن را نقّاشی بی سر و تهی می‏داند.(3)
چرا تنها مخاطب اصیل و آگاه می‏تواند به فهم معنای اثر هنری راستین، راه ببرد؟ زیرا در پسِ چنین آثاری، رازی و حقیقتی نهفته است و مخاطب آگاه با استفاده از اندیشه و آگاهی‏های پیشین، به جهان آن اثر هنری گام می‏نهد، از آن «راز»، پرده برمی‏دارد و آن «حقیقت» را «کشف» می‏کند. این رازگشایی و کشف، فرایندی معنوی و روحی است که بی‏اهمّیّت‏تر از خلق چنان اثری نیست. پس از این فرایند معنوی است که مخاطب، حالتی از سرخوشی و خاطرجمعی را در خود می‏یابد و به آرامش می‏رسد. «حقیقت» در مفهوم فلسفی، تاریخی، عرفانی و یا دست‏کم در مفهوم کاملاً ذوقی آن، چنان والا و شکوهمند است که انسان با احساس دست‏یابی به آن در حالتی قرار می‏گیرد که اگر آن را «آرامش» بنامیم، حدّاقل به گوشه‏ای از آن مفهوم اشاره کرده‏ایم.
امروزه رسانه‏های همگانی به جای آن که به ما مجال اندیشیدن بدهند، مسائل کاملاً پیچیده را به‏گونه‏ای سطحی و ظاهری پیش چشم ما می‏نهند. در چنین جهانی آدم‏ها به شدّت شبیه هم می‏شوند و سلیقه‏ها و علایق هماهنگ می‏یابند. امّا هنر به ما می‏گوید که جهان و انسان، پیچیده‏تر از آن است که ما فکر می‏کنیم؛ چرا که با «حقیقت» نسبتی تامّ و تمام دارد و هنر، همیشه در جست‏وجوی حقیقت است؛ جست‏وجویی که پایان ندارد؛ چرا که تحوّل حقیقت، پایان ندارد. با این وجود، معلوم است که اگر کسی از یک آفریده هنری، که مبلّغ حقیقت شگرف وجود است، به فهم آن معنای پیچیده راه ببرد، چه احساس خوبی خواهد داشت، و راستی پرده‏برداری از جمال جمیل حقیقت، جز آرامش، چه نتیجه‏ای دارد؟
ما، در رازگشایی از آفریده هنری، از حجاب فُرم، فراتر می‏رویم و به جهان ذهن خلّاق هنرمند وارد می‏شویم. پس از این اگر محتوای بیان شده توسّط او با احساس یا باور ما هماهنگ باشد، حسّی از آرامش به ما دست می‏دهد. چنین حسّی وقتی با بیان هنری همراه شود، تأثیری متفاوت دارد. برای هنرمند نیز مایه خوش‏بختی است که مخاطبان هنرش چنان با فرم و محتوای اثر او ارتباط برقرار کنند که با احساس اوّلیّه او هنگام آفرینش هنری هماهنگ شوند. این احساس یگانگی، در واقع، نوعی کشف است که به آرامش می‏انجامد.
ما از چه چیزِ هنر، رازگشایی می‏کنیم؟ پیش از این گفتیم که جست‏وجوی ما برای کشف آن حقیقتی که هنر بیانش می‏کند، در فرم (چگونگی بیان هنری) اتّفاق می‏افتد، نه در مضمون. تابلوی نقّاشی‏ای را تصوّر کنید که مفهومی را به شکل رئال(با همان مختصّاتی که در جهان بیرون هست) تصویر کرده است. شما برای فهم این تابلو - اگر به آثار هنری رئال علاقه‏مند باشید - به تلاش چندانی احتیاج ندارید؛ چرا که مثلاً عناصری مانند رنگ و ترکیب‏بندی در آن دقیقاً به‏همان گونه‏اند که در جهان خارج هستند. چنین تابلویی، رازی ندارد تا با تأمّل ما گشوده شود؛ زیرا شیوه بیان هنری (فُرم) آن، چنان سامان نیافته است که رازآمیز به نظر آید. امّا یک تابلوی آبستره (یا هر نوع اثر هنریِ انتزاعی) را تصوّر کنید: در این اثر، «شکل بیان» به‏گونه‏ای است که ما برای راه بردن به معنای نهفته در آن باید فرم آن را تحلیل کنیم. آسانْ‏یاب نبودن محتوای چنین اثری به این دلیل است که هنرمند، آفریده خود را با نشانه‏هایی همراه کرده است که صریح نیستند و گویی با رازی آمیخته‏اند.
2 - 5. آرام بخشی هنر، محصول خروج ما از دنیای واقعی است
گفتیم که رسالت هنر، جست‏وجو و بیان حقیقت است. حقیقت، همان چیزی است که از نظر هنرمند «باید باشد». اگر قرار باشد که هنرمند فقط واقعیّت را، یعنی چیزی را که «هست»، بیان کند، میان بیان هنری و گزارش ساده چیزها چه تفاوتی خواهد بود؟ خلاقیّت هنرمند در خیال‏پردازی اوست، نه پیروی محض از وقایع. هنرمند، در واقع، معنایی را «می‏سازد». هنرمند، مثلاً رمان‏نویس، داستان را «نقل» نمی‏کند، حتّی آن‏را «شرح» نمی‏دهد؛ بلکه آن را «می‏اندیشد». این مفهوم ساخته شده یا اندیشیده شده، به شرط مهارت هنرمند در خیال‏پردازی و نیز برخورداری او از اندیشه، با معادل واقعی و بیرونی آن تفاوت دارد و برتر از آن است. ما با روبه‏رو شدن با چنین اثر هنری‏ای از دنیای واقعی خود، که قواعد منطقی زندگی روزمرّه برآن حاکم است، خارج می‏شویم و به جهان جدیدی که هنرمند آن را با نیروی تفکّر و خیال خود «ساخته است» قدم می‏گذاریم. ورود به این دنیای خیالی، ما را با لذّت و آرامش همراه می‏کند؛ چرا که ما در آن جا با احساس‏هایی همنشین هستیم که «باید» باشیم؛ همان احساس‏هایی که آرزوی تحقّق آنها را داریم و آنها را رؤیای خود می‏دانیم.
گاهی آرامشی که ما پس از قرار گرفتن در این دنیای جدید به دست می‏آوریم، به این دلیل است که خیالات اندیشیده شده توسّط هنرمند را با احساس‏ها و ضمیر خود هماهنگ می‏بینیم. در این حالت، هنرمند با بیان عواطف ما سبب رهایی از فشار آن عواطف می‏شود؛ زیرا بیان غم‏ها و عواطف، فشار آن را از بین می‏برد. هنگام روبه‏رو شدن با یک آفریده هنری اصیل، عواطف ما در یک نقطه متمرکز می‏شود و ما به آرامش می‏رسیم.
آنچه هنرمند راستین می‏گوید از خیالات و اندیشه‏های ما برتر است. اگر هنرمند اندیشه‏های ما را با بیشترین شباهت با آنچه واقعاً در ضمیر ما می‏گذرد، بیان کند، این طرز بیان در ما لذّت و فراغت به‏وجود می‏آورد. این لذّت، لذّتی نیست که ما آن را از میان لذّت‏های دیگر برگزیده باشیم، بلکه لذّتی بالاتر است که اندیشه منشأ آن است؛ لذّتی زیبایی شناسانه.
6. حساب هنرمند از مخاطبْ جداست
اگر هنر، باعث آرامش می‏شود، چرا هنرمندان، خود، موجوداتی بی‏تاب و ناآرامند؟ اگر ما فقط از راه ارتباط با هنر آنان به آرامش می‏رسیم، چرا هنرمندان، که در متن آفرینش هنری قرار داشته‏اند، گاه، بسیار دور از آرامش‏اند؟ یک پاسخ این است که اتفاقاً به همین دلیل که آنان در متن آفرینش هنری قرار دارند. اگر فرض کنیم هنرمند و هنر مورد نظر ما اصیل و راستین باشد، آن‏گاه می‏توانیم بگوییم آن حقیقتی که هنرمند درپی جست‏وجو و کشف آن است، چنان ماورایی است که هنرمند خود را هنگام مواجهه با آن از یاد می‏برد و بی‏تاب می‏شود و به قول سهراب سپهری: «از هجوم حقیقت به خاک می‏افتد». این حقیقت، چنان که گفتیم، همیشه در حال تحوّل است و این دگرگونی پیوسته، احوال روحی هنرمند را نیز هر لحظه به شکلی درمی‏آورد. ما بعد از آفرینش هنری به میدان می‏آییم و فقط محصول کار هنرمند را تماشا می‏کنیم. در این حالت، دیگر تب و تاب‏های کشف، فرو نشسته است و هنرمند، آن جهان پرغوغا را پشت‏سر گذاشته است. در چنین وضعیّتی ما گویی بر خاکستر احساس‏های هنرمند می‏ایستیم و تنها تصویری از روح آتشین او را تماشا می‏کنیم؛ جلوه‏ای که اینک بر بوم نقّاشی نقش بسته است، به هیأت تندیسی درآمده است، بر روی کاغذ و در قالب کلمات نشسته است و یا در جلوه صدا و آواز از گلویی برمی‏آید و یا از سازی برمی‏خیزد.
و چنین است که هنرمندان بزرگ، که از احساس‏ها و تفکّر ژرفْ بهره‏های فراوان برده‏اند، با پای طلب از بیابان ظلمت جهان خاکی می‏گذرند و آن‏گاه که از خارزار رنجناک مکاشفه، سرخوشانه، به باغ حقیقت گام می‏نهند، ما را به نور فرا می‏خوانند، به قرار یافتن در سرزمین آرامش‏های معنوی و به زیستن در سحرگاه روشن زندگی.
پی نوشت ها:
 1 . سپهری می‏گوید: «برخود خیمه زنیم / سایه‏بان آرامشِ ما، ماییم». سطری است از شعر «سایه‏بان آرامشِ ما،ماییم
2 . حافظ در نقد احوال آن گروه از سالکان مبتدی که جلوه‏های ظاهری شهود را نشانه دریافت معانی غیبی می‏دانند، می‏گوید:
عکس روی تو چو در آینه جام افتاد
عارف از خنده می در طمع خام افتاد
3 . ابداع «کوبیسم» یکی از بزرگ‏ترین دستاوردهای پیکاسو است. نقطه اوج این سبک شخصی، پرده دیواری عظیمی به نام «گرانیکا» بود که در سال 1937 برای غرفه اسپانیا در نمایشگاه بین‏المللی پاریس و به نشانه اعتراض به بمباران شهر گرانیکا در جنگ داخلی اسپانیا نقّاشی کرد. پیکاسو در این نمایش تمثیلی اوضاع میهنش، که نیروهای دشمن در یک پیروزی لحظه‏ای به آن دست یافته بودند، تمام امکانات تجربه کوبیستی‏اش را به کار گرفت. رنگ‏های تند (سیاه‏ها، سفیدها و خاکستری‏ها) و تصرّف‏های غیر منتظره و خشونت‏آمیز خطّی، هولناکی این حادثه را به بیننده انتقال می‏دهد. پیکاسو در این تابلو، با نشان دادن پیکره جنگ‏جویان مرده، اسب رو به مرگ و گاوی که ماغ می‏کشد، نمادهایی جالب و عام را برای نشان دادن اوضاع میهنش آفرید. به گفته خودش، در این جا ددمنش و تیرگی یک عصر را مجسّم کرده است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » امیر حسین ( شنبه 89/11/23 :: ساعت 4:14 عصر )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

هدیه مناسب برای آقایان
هوش هیجانی
هوش هیجانی
افسردگی چیست؟
الگوی خوب کیست؟
خشم و کنترل آن
[عناوین آرشیوشده]


هدیه مناسب برای آقایان .
 

>> بازدید امروز: 54
>> بازدید دیروز: 37
>> مجموع بازدیدها: 174293
» درباره من «

روان شناسی، اعصاب و غدد

.::مرجع کد آهنگ::.

.::دریافت کد موزیک::.



» پیوندهای روزانه «

بازیهای هیجانی و مهیج [4]
[آرشیو(1)]

» آرشیو مطالب «
بهمن 89
اردیبهشت 90

» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «
لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی)
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
منبر مکتوب
قیدار شهر جد پیامبراسلام
نرم افزارهای، مالی، اداری حسابداری، انبارداری
طب سنتی@
قزل باغچه
****شهرستان بجنورد****
مشاور
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
.: شهر عشق :.
کارشناس مدیریت دولتی
منطقه آزاد
روانشناسی زنان و مردان
خاطرات و دل نوشته های دو عاشق
عاشقتم
قافیه باران
سایت حقوقی قانون ایران + www.LawIran.ir
نرم افزارمکانیک،الکترونیک، شیمی، معماری، عمران، نقشه کشی
کلبه تنهایی
عمو همه چی دان
گروه اینترنتی جرقه داتکو
انجمن محرمانه
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
رویابین
منتظران مهدی(عج)
اسرائیل کودک کش، اسرائیل بچه کش، اسرائیل آدم کش، اسرائیل تروریست
عاشورای سرخ،انتظارسبز
Hunter
ازتومی نویسم
و خدایی که در این نزدیکیست
عدالت جویان نسل بیدار
صل الله علی الباکین علی الحسین
شایگان♥®♥
آهنگهای بروز دنیا
برای خودم
* امام مبین *
دکتر علی حاجی ستوده
چه توا.............
مینویسم بنام خواهرم آیــــــــات
داستان های زیبا وخواندنی
بهترین ها برای شما
سایه
فیلم، کارتون، سریال ایرانی، خارجی، موسیقی پاپ، کلاسیک
من هیچم
روان شناسی
آرایشی، بهداشتی
گالری دستبند، انگشتر، گردنبند، سرویس، گوشواره
نرم افزارهای مالی، اداری حسابداری و انبارداری
نرم افزارهای سیستم عامل، طراحی گرافیک، برنامه نویسی
گالری بازیها و سرگرمیهای حادثه ای و فکری
سیستم عامل، طراحی گرافیک و برنامه نویسی
گالری نرم افزارهای مکانیک، برق، الکترونیک، شیمی، معماری، عمران
بهترین نرم افزارهای آموزشی زبان برای ایرانیان
سریال و فیلم، کارتون های ایرانی خارجی و بازیهای هیجانی، تی شرت
سریال ها، فیلم ها، کارتون های اورجینال ایرانی و خارجی
کیتهای الکترونیکی، لوازم منزل، خودرو، موبایل، الکترونیکی
بهترین نرم افزارهای آموزشی برای ایرانیان
بهترین ها برای ایرانیان
بهترین نرم افزارهای موبایل سامسونگ، سونی اریکسون، موتورلا، نوکیا
سی دی آموزش زبان های انگلیسی، آلمانی، فرانسوی، عربی، اسپانیایی
گالری نرم افزار آموزشی درسی، دانشگاهی، کامپیوتر، فنی مهندسی،کودک
سی دی های آموزشی درسی، دانشگاهی، کامپیوتر، فنی
بهترین لوازم منزل،خودرو،کامپیوتر، موبایل و کیتهای الکترونیکی
بزرگترین مرکز زیور آلات دستبند، انگشتر، گردنبند، سرویس، گوشواره
نرم افزارهای، مالی، اداری حسابداری برای ایرانیان
بهترین کتب، مهندسی، روانشناسی، مدیریت، اقتصاد، لغت
نرم افزارهای کاربردی مکانیک، برق، الکترونیک، شیمی
لوازم آرایشی، لاغری، بهداشتی، عطر، ادکلن
نرم افزار آموزش زبان های انگلیسی
والپیپر ویندوزxp، عکسهای رویایی و زیبا از طبیعت
کتب مهندسی، روانشناسی، مدیریت، اقتصاد، لغتنامه
خرت و پرت منزل،خودرو،کامپیوتر، موبایل و کیتهای الکترونیکی
بهترین های نرم افزار آموزشی درسی، دانشگاهی، کامپیوتر، فنی مهندسی
سیستم عامل ونرم افزارهای طراحی گرافیک
بهترین نرم افزارهای آموزشی برای ایرانیان
کتب الکترونیک، مجلات روانشناسی، مدیریت، اقتصاد، فنی، مهندسی،
سوپر لینک خشگل دختر
خرت و پرت منزل،خودرو،کامپیوتر، موبایل و کیتهای الکترونیکی
فروش کتب الکترونیکی و نرم افزار آموزش زبان و سیستم ع
فیلم و سریال و کارتون های ایرانی و خارجی در رنگین کمان
سیسیلی صداقت
فروشگاه نرم افزارهای کاربردی رشته های گوناگون
نرم افزارهای تخصصی وآموزشی موبایل
لوازم الکترونیکی و تزیینی
بهترین دستبند، انگشتر، گردنبند، مدال، سرویس، گوشواربرای ایرانیان
لوازم آرایشی، لاغری، بهداشتی، عطر، ادکلن
بازی و سرگرمی های حادثه ای، اتومبیلرانی، فکری، ورزشی
نرم افزارهای سیستم عامل، طراحی گرافیک و برنامه نویسی
بهترین نرم افزار زبان های خارجی انگلیسی آلمانی فرانسوی عربی
گالری بهترین نرم افزار، کاربردی مکانیک، برق، الکترونیک، شیمی
بهترین نرم افزارهای بازی سرگرمی،حادثه ای، اتومبیلرانی،فکری
محصولات آرایشی و بهداشتی و کرم و آدکلن
فروشگاه نرم افزارهای نوکیاو موتورلا و سونی اریکسون و سامسونگ
لوازم بهداشتی آرایشی،عطر ، آدکلن ، لوازم لاغری و کرم
نرم افزارهای، مالی، اداری حسابداری، انبارداری
فروش کتب، مهندسی، روانشناسی، مدیریت، اقتصاد، لغتنامه، شعر،داستان
دستبند، انگشتر، گردنبند، مدال، سرویس، گوشواره، زیورآلات
نرم افزار کاربردی مکانیک، برق، الکترونیک، شیمی، معماری، عم
نرم افزار زبان های خارجی انگلیسی آلمانی فرانسوی عربی اسپانیایی
نرم افزار آموزشی درسی، دانشگاهی، کامپیوتر، فنی مهندسی،کودک
فروش نرم افزارهای گرافیکی و برنامه نویسی، س
فروشگاه نرم افزا سرگرمی و بازی و زیورآلات و ...
هدفی داری نداری؟ گذشته ها

» صفحات اختصاصی «

» لوگوی لینک دوستان «













» طراح قالب «