خُرافات، باورهای عامیانه و بهداشت روان
خُرافه، واژهای عربی است و ریشه آن «خرف» به معنای «چیدن میوه» یا «پیری و فرتوتی» است. نام پاییز هم در عربی «خریف» است که شاید از همین ریشهها باشد. «خُرافه» مصدر این فعل است و اصطلاحاً بر «حکایت ساختگی و خندهآور» یا «عقیده فاسد و رأی باطل» اطلاق میشود.
پس به طور کلّی میتوانیم خرافات را عبارت بدانیم از باورهای باطل و بیاساس که فاقد مبنای عقلی و علمی باشند. امّا ذکر این نکته ضروری است که خرافه نسبت به درجه فهم و بصیرت بشر، معنا مییابد و میتواند وجود داشته باشد. چه بسیاری از مسائل که به نظر ما خُرافه میرسند، امّا در دورههای قبل به دلیل محدود بودن علم بشر، معقول و مقبول بودهاند. مثلاً این عقیده که شکستن آینه شگون ندارد ، به نظر ما عقیدهای بیاساس، بچهگانه و خرافاتی به نظر میآید ؛ امّا باید اشاره کرد که در روزگار قدیم، مردم، تصوّر میکردند شکل و سایه و عکس انسان، قرین یا جزو روح انسان است و با شکسته شدن آینه نقش انسان، باطل میشود و در واقع، روح او صدمه میبیند. با این مقدمه، نمیتوان بدشگون بودنِ شکستن آینه را در روزگار گذشته، خُرافه نامید ؛ بلکه این عقیده منطقی بوده است. منتها قرینه دانستن عکس با روح، نادرست بوده است. اما در این عصر که نور علم، چنین تاریکیهایی را زدوده است، اگر هنوز هم کسانی پیدا شوند که در شکستن آینه همان باور بدشگونی را داشته باشند، میتوان آنان را خُرافی یا خرافاتی نامید.
خرافات، وقتی خرافات است که عقاید علمی در دوره زمانی و محیط جامعه موردنظر، بسط یافته باشد و حدّاقل، برگزیدگان و اندیشهمندان آن جامعه، باطل بودن آن «باور» را بدانند، وگرنه در صورتی که جامعه به تَبَع یک دسته مقدّمات (که ظاهر معقول دارند) بِدان باور رسیده باشد، نمیتوان آن را خُرافات نامید. همچنان که هر باوری را که مبانی و دلایل آن برای ما ناشناخته است، نمیتوان خُرافه نامید.
با این تعریف، میتوان چنین گفت که عقیده قدما و مردمان قرون وسطا به تأثیر حرکت ستارهها بر کارهای زندگی روزانه و طالع و بخت مردم، به موجب علم نجوم رایج آن زمان و به حکم عقاید قدیمیای که هر ستاره را ربُّ النوعی میدانستند و اراده و میل و خشم و حسد را به آنها نسبت میدادند، کاملاً صحیح بوده و جنبه خرافی نداشته است ؛ اگرچه اساس علمی این باور، غلط بوده است.
باورهای خرافی، گاه از سرزمینی به سرزمینهای دیگر، راه یافته است. مردمان یونان قدیم به انجمنی مرکّب از خدایان دوازدهگانه معتقد بودند و به این باور بودند سیزدهمین فرد که وارد شد، یکی از آنان را کشت و این مجلس را به هم زد و از همان روز، عدد «سیزده» منحوس و بدشگون گشت.
این عقاید با نفوذ عجیبی در تمام جهانِ متمدّنِ آن زمان، انتشار یافت و مردم به این عقیده گرویدند و از عدد سیزده میترسیدند.
امروزه میدانیم که هر عدد، از واحدی به وجود آمده و بنابراین، به عنوان نمونه، سیزده با چهارده، تفاوتی ندارد ؛ امّا در دنیای متمدّن امروز هم برخی از افراد از ذکر عدد «سیزده» خودداری میکنند و این عدد را نحس میدانند و چون به آمد و نیامد داشتن این عدد باور دارند، پلاک «13» را هم «1+12» مینویسند.
خرافات و زندگی بشر
بیشتر خرافات با زندگی بشر، مناسبتی نزدیک دارند. اصل مسلّم، این است که انسان از قدیمترین زمان، برای رفاه و آسایش خود و خویشاوندانش میکوشید و طالب مصون ماندن خود و آنان بود تا با استفاده از قوای خود و چنین باورهایی، از حوادث غیر طبیعی و طبیعی و نیروهای مافوق طبیعت، مصون بمانَد و چون دانش انسان اندک بود، به طلسم و مهره و وِرد و امثال اینها پناه میبُرد.
آیا خرافات، عصریاند؟
نکته در خور توجه، آن است که آیا خرافات به واسطه ظهور علوم، رو به تضعیف میروند و یا اینکه هر عصر، خُرافه جدیدی را با خود میآورد؟
تجربه بشر، نشان داده است که به واسطه پیشرفت زمان، خرافات نیز لباس کهن از تن به درمیآورند و با لباس و نام دیگر، ظهور پیدا میکنند. باورها، همواره جزء لاینفکّ فرهنگ عامّهاند و قلمرو فرهنگ عامّه، بسیار گسترده است. ذهنیات هر فرد، از: باورها، پندارها، اندیشهها، سخنان و ادبیّات عامّه انباشته است. هر عصر و نسلی، خرافات خاصّ خودش را میپرورد ؛ امّا در کل میتوان اذعان داشت که به هر اندازه که «علم گرایی» و «استدلال» و «تعقّل» و «لزوم تجربه» در جامعهای بیشتر حاکم باشد، دامنه خرافات در آن جامعه محدودتر و شیوع و پذیرش آن نیز کمتر است. در چنین جوامعی، خرافات را بیشتر با کارکردِ طنز، سرگرمی، ادبیات داستانی و گزارش تاریخ، میتوان یافت.
به عنوان نمونه، «هفت سین» در سفره نوروز، روزگاری جنبه آیینی (نشانی از هفت فرشته و هفت عنصر حیات و...) و مبنای علمی - دینی داشت. پس از اسلام آوردنِ ایرانیان و رونق علوم در این سرزمین، اندک اندک، جنبه آیینی خود را از دست داد و به خُرافه نزدیک شد. در روزگار معاصر، همین باور عامیانه، کارکرد فرهنگی - نمادین (آگاهی بخش، سرگرمی، جشنوارگی، پیوند با هویّت تاریخی) یافته است.
نمونه دیگر، سنّت «سیزده به در» است که روزی «آیین» و روز دیگر، «خُرافه» بوده است و امروزه، تنها کارکرد فرهنگی - نمادین (بهرهگیری از طبیعت، آشنایی با جلوههای آفرینش در آغاز بهار، سفر کردن از مسکن مألوف، و...) دارد.
با این همه، در روزگار غلبه دانش و فنّاوری، همچنان شیّادانی هستند که منافع مادّیشان در ترویج خرافههای خاصّی است و هیچ جای جهان از وجودشان خالی نیست، مثل آنها که «شاخ اسب تک شاخ» و «آب چشمه جاودانگی» و «دندان مار زنگی» و... را به خواستاران جوانیِ بیپایان و سلامت از همه آفات، قالب میکنند.
خرافات و بهداشت روان
آنچه امروز با اصول علمی، «خُرافه» محسوب گردد، هرگز نباید «علم» پنداشته شود و یا کسی از آن، مثل یک اصل علمی بهره بگیرد و به آن، استناد کند. پس به عنوان نمونه، استدلال به «بد قدم» بودن کسی که در روز مرگ نزدیکانش به دنیا آمده است، مردود و بر خلاف علم و عقل و عقاید دینی ماست. طبیعی است که اعتقاد داشتن به چنین خُرافهای، آرامش روانی و اعتماد به نفس شخص بیگناهی را به شدّت، دچار آسیب میکند. ترویج «بدقدمی» و «بد شُگونی» افراد به استناد چنین باورهایی، فضای خانواده و جامعه را نا اَمن میکند و البته مجازات اُخروی نیز دارد.
در عین حال، برخی باورهای عامیانه، کارکرد غیر علمی خود را از دست دادهاند و در روزگار ما، در دست و زبان و اندیشه اهل دانش، به عناصر فرهنگی مثبتی با کارکرد متفاوت از گذشته، تبدیل شدهاند (مثل: خانه تکانی نوروز، هفت سین، سیزده به در، فال نیک زدن، و...). مبارزه با این دسته از باورهای عامیانه - که بهرههای آنها بر کسی پوشیده نیست و در بهداشت روانی شهروندان جامعه نقش مثبتی دارند - ، کار درستی به نظر نمیرسد.
به عنوان نمونه میتوان اشاره کرد که: هرچه قدر «فال بد زدن»، سنّت ناصواب و باور زیانباری است و به بهداشت روانی جامعه لطمه میزند، در برابر، «فال نیک زدن»، سنّت سودمند و تشویقگر و امیدبخشی است و به «اعتماد به نفس» افراد جامعه، کمک میکند.
منابع
1. پژوهش و بررسی فرهنگ عامه ایران، حسینعلی بیهقی، مشهد: آستان قدس رضوی، 1365.
2. یادداشتها و اندیشهها، عبدالحسین زرینکوب، تهران: انتشارات طهوری، 1351.
3 . فرهنگ خرافات و تعبیر خواب، فلیپ وارنینگ، ترجمه: احمد حجاران، 1371.
4 . بازگشت به باورهای سدههای میانه، واب گاکند، ترجمه: اسد عظیمزاده.
5 . جامعهشناسی اوهام و خرافات، یوسف فضایی، چیستا، شماره شش و هفت، 77 - 1376.
6 . مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد، و شماره یک، مقاله ردپایی در کوره راه خرافات، محمدمهدی ناصح.
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.