چگونه در زندگی تغییر ایجاد کنیم؟
فکر میکنید چطور میتوانیم رفتار و زندگی مان را تغییر دهیم یا یک عادت بد را ترک کنیم؟...
اگر میخواهید مشکلاتتان را حل کنید، باید برای تغییر عادتها و روشهای فکر کردن، برخورد فعال داشته باشید. برای مثال، شما ممکن است بخواهید وزنتان را کاهش دهید و یا یک شغل بهتر پیدا کنید و یا یک کار مشکلی را به انجام برسانید و یا درصدد تغییر روابط تان با سایر افراد باشید.
این مشکلات سخت و زیاد هستند. برای موفقیت در اجرای آنها میتوانید از این روش کمک بگیرید که آنها را به هدفهای کوچکتر تقسیم کنید. از اولین موردی که پیش میاید شروع کنید. بعد از آن، هدفهای جدید را مورد توجه قرار دهید. شما نمیتوانید لیست کاملی از همه هدفهایی که در حال تغییر هستند، تهیه کنید.
هر هدفی باید به روشنی تعریف شود. برای مثال اگر شما بخواهید وزنتان را کاهش دهید، ممکن است از اینجا شروع کنید که تصمیم بگیرید در این رابطه تمرین هایی را دنبالکنید.اما باید برای انجام این کار، برنامه شما به روشنی تعریف شده باشد.
بهتر است مشخص کنید که قصد دارید 30 دقیقه در روز پیادهروی کنید. شاید عاقلانهتر باشد که از خودتان انتظار بهترین برخورد در هر موردی را نداشته باشید. برای مثال شما میتوانید تصمیم بگیرید که به جای 30 دقیقه در روز، در 3 روز هفته، حداقل 30 دقیقه پیادهروی داشته باشید. در این برنامه، امکان موفقیت بیشتری برای شما هست چون ممکن است هر روز نتوانید این کار را دنبال کنید.
اگر شما بخواهید به یک شانس و فرصت بزرگ دسترسی پیدا کنید، این عقیده خوبی است که آن را به یک سری هدفهای کوچک تقسیم کنید که قدم به قدم به هدف نهاییتان نزدیک شوید. برای مثال، اگر خانه شما کثیف و بهمریخته است و شما از انرژی لازم برخوردار نیستید که همه جای آن را فورا تمیز کنید، شما میتوانید تصمیم بگیرید 30 دقیقه در روز به این کار بپردازید یا هر روز شنبه، یک اتاق را تمیز کنیدو سرانجام پس از چند هفته شما میتوانید یک خانه تمیز و زیبا داشته باشید.
این تغییرات کوچک در روشهای زندگی، آن هم در زمانی طولانی تر اغلب خیلی آسانتر از ایجاد تغییرات بزرگ فوری است.
برای مثال ممکن است تغییر کامل عادتهای غذایی کار سختی به نظر برسد. اما اگر شما گام اول را بردارید، پس از چند گام، متوجه خواهید شد که خیلی بیش از آنچه در ابتدا فکر میکردید امکان آن هست به این تغییرات دست یابید.
تصویر ذهنی روشنی از سلامت جسمی و روانی مطلوب داشته باشید. زمانی که فشارهای عصبی مانند خشم، تنفر و کینه افزایش پیدا میکند، فعالیتها ی فیزیکی مانند پیاده روی با سرعت، دوچرخه سواری، نرمش عضلانی و سایر فعالیتهای ورزشی میتواند از شدت این فشارها بکاهد
1- درباره مشکلات جزئی زندگی نگرانی مستمر نداشته باشید.
تصویر ذهنی روشنی از سلامت جسمی و روانی مطلوب داشته باشید. زمانی که فشارهای عصبی مانند خشم، تنفر و کینه افزایش پیدا میکند، فعالیتها ی فیزیکی مانند پیاده روی با سرعت، دوچرخه سواری، نرمش عضلانی و سایر فعالیتهای ورزشی میتواند از شدت این فشارها بکاهد.
2- ذهنتان را از نگرانیها و بیقراریها پاک کنید.
درباره مسائل لذت بخش فکر کنید و به خاطر برخورداری از نعمت سلامتی، شاکرباشید.
3- زندگی کوتاه است ! آن را در آغوش بگیرید ! از آن لذت ببرید و به آن احترام بگذارید! لبخند بزنید و با صدای بلند بخندید.
خندیدن نه تنها فشار عصبی و تشویش را کاهش میدهد، بلکه به طول عمر نیز میافزاید. زمانی که احساس فشار و اضطراب میکنید، یک فیلم خنده دار ببینید، یک کتاب خوب بخوانید و با بعضی از دوستان شوخ طبع خود تماس بگیرید.
4- نگرش مثبت داشته باشید.
نگرش مثبت سطح آسیب پذیری فرد را در برابر تصادف و بیماریهای ناشی از فشار عصبی مانند نارساییهای قلبی را کاهش میدهد.
5- تغییرات هر چند کوچکی را در زندگی خود ایجاد کنید.
درمیان فعالیتهای روزان ، یک فنجان چای بنوشید و یک دوش 30 دقیقهای بگیرید. بهتر است یک سرگرمی برای لذت بردن پیدا کنید.
6- خواب شبانه خوبی داشته باشید.
یک خواب عمیق آرامبخش باعث رفع خستگی سلسله اعصاب و " خنک شدن " مغز میشود. از این طریق جلوی بیماریهای ناشی از فشار عصبی را میگیرید.
7- از خودتان زیاد انتقاد نکنید.
هیچ کدام از ما انسانها کامل نیستیم، به جای توجه به کمبود ها، به ویژگیهای مثبت شخصیت خود توجه کنید.آنها را پیدا کنید و پرورش دهید.
8- اهداف جدید و واقع بینانهای انتخاب کنید.
برای نمونه شما میتوانید نقاشی کردن، ظریف کاری روی چوب، سفال سازی و ... را در برنامه زندگی خود قرار دهید. همه ما برای بیدار شدن از خواب و آغاز فعالیت روزانه، نیاز به دلایل مثبت و انگیزههای لذت بخشی داریم، لذا مشاهده لیست اهداف روزانه، در دسترسی آسان به آن اهداف به ما کمک میکند.
9- از تمرینهای مختلف آرام سازی استفاده کنید.
آرام سازی در کسب انرژی جسمی و روانی به ما کمک میکند. برا ی این کار با دقت و به آرامی عضلات و ماهیچههای بدن خود را سفت و سپس آنها را شل کنید.
مفهوم شادی
به راستی چه کسی را شاد میدانید؟ آیا شادی یعنی دستافشانی و پایکوبی و دست انداختن دیگران و شوخی و مزهپرانی؟ یا شادی به معنای نشاط و سرزندگی است و آمادگی برای تلاش و پیشرفت؟
بسیاری را دیدهاید که بر روی سن تئاتر و پرده سینما و صحنه زندگی، شاد و خوش و سرحال مینمایند و چون به ژرفای روحشان بروی، با خود نیز مشکل دارند و فقط با لبان خویش میخندند و از درون، نشاط ندارند. اشتباه نشود! من منکر لبخند و چهره گشاده و روی باز و خوش نیستم، بلکه اینها را تنها یکی از نمودها و نشانههای شادی میدانم که به گونه همیشگی و ضروری هم نشان دهنده شادی نیستند. شادی واقعی، درون را فراخ میدارد و سپس طلیعه آن بر لبْ پدیدار میشود. شادی درونی، انرژیهای متراکم در لایههای زیرین روح را بیرون میکشد و آنها را به شکل انرژی جنبشی و در حرکت و خروش و تلاش و کوشش، آزاد میکند. به فرموده امیر مؤمنان: «سُرور، روح را گشاده میدارد و نشاط را از درون به سطح میآورد و غم، عکس این کار را میکند».
انسان شاد، بر واقعیتهای تلخ زندگی چشم نمیبندد و آنها را انکار نمیکند و به هنگام رویارویی با سختیها و مشکلات، به بیخیالی فرو نمیرود. او خواستار فرار و بیخبری و پناه بردن به وسایلی برای لحظهای فراموشی نیست، بلکه او این سختیها را فرصت ارائه قابلیت میبیند و مشکلات را نیروی مقاوم، تا طبق اصل فیزیک، بتواند کار ایجاد کند. اصطکاک را به خاطر آورید. بسیاری از آن ناراحتاند؛ اما تا نباشد، راه رفتن و دویدن و حرکت ماشین، تحقق نمیپذیرد و دلیل آن هم درماندن همه، روی یخ و برف است.
انسان مورد نظر اسلام، انسان نشاط و حرکت و خسته نشدن است و از دل سیاهی غم، ستاره لبخند را برون آوردن. انسان شاد، خوشخیال نیست ؛ اما خوشگمان است. او بیهوده نمیخندد؛ اما امیدوارانه لبخند میزند. او دچار توهّم و خیال نیست؛ اما مثبتاندیش است و سرانجام، او فقط به خود و شادی خود نمیاندیشد، به شاد کردن دیگران هم میپردازد.
شادی و شاد کردن
انسان مسلمان، هستی را هدفمند میبیند، خدا را ناظر و مدیر و مدبّر میداند و نیز او را دوستدار خود، و این همه زمینه بیم نداشتن از آینده و خو گرفتن با دنیا و دوست شدن با طبیعت را برای او فراهم میآورد، اگر ما بدانیم که همه کارهای خدا برای سودرساندن به ما و همه هستی در جهت خیر و کمال ماست.
از چه غمگین میشویم؟! اگرچه لحظههایی، ظاهر برخی چیزها تلخ و گزنده است و همچون نیش، به زخم قلب فرو میرود، اما با آگاهی از پاکیِ بر آمده از هر سختی و مصیبت تحمل آن و با اندک درنگ، میتوانیم آن را جامی شیرین بیابیم: شراب شادی، چهره ما را دوباره گلگون کند و سرخی شور را بر زردی غم و بیم، چیره کند.
کسی منکر این نیست که در نخستین لحظههای زلزله و بمباران و تصادف و سرقت، نمیتوانیم لبخند بزنیم، اما میتوانیم در ساعاتی بعد، غم فروخورده را از رگهای تاک درون، بالا کشیم و با شهد صبر و تحمّل، آن را شیرینترین نوشیدنی روح کنیم. در این لحظهها اندیشیدن به دیگران هم ثمربخش است. غم دیگران زدودن و محبّت خویش را نثار کردن، از دو سو، شادی را افزایش میدهد: اوّل، مجموع شادی گروه و جامعه را افزایش میدهد و به سبب ارتباط دوسویه و تعامل فرد و اجتماع، بخشی از آن، به من باز میگردد؛ دوم، به دلیل ساختار روح انسانی، شادکردن دیگران، موجب افزایش مستقیم شادی شخص شاد کننده میشود. هم تجربیات انسانی بر این مطلب گواهی میدهند و هم پیشتر از آن، روایات رسیده از امامان معصوم)ع(. شما لذّت خوردن فلان غذا را چند سال در کام خود دارید و همین را با شادیِ دادن یک سیب به کودک همسایه مقایسه کنید و یا هل دادن ماشین فرسوده یک غریبه و به خاطر سپردن لبخند تشکرآمیز او را از پشت پنجره باران خوردهاش.
امام صادق)ع( میفرماید: «هر مؤمنی که گره از کار مؤمنی دیگر بگشاید و او را از سختی بیرون کشد، خداوند نیز کار او را در دنیا و آخرت آسان میکند. و او با دلی خوش و خرّم، محشور میشود و اگر این شادیبخشی را به کودکی یتیم نثار کرده باشد، شادیاش، راهنمای بیرونبرنده از تنگناهای محشر و رهنمون کننده بهسوی خانه ویژهاش در بهشت، یعنی سرای سرور و خانه شادی میشود».(24) و سعدی چه زیبا این نکته را به شعر کشیده است:
یکی خارِ پای یتیمی بکند
به خواب اندرش دید صدر خُجند
همی گفت و در روضهها میچمید
کز آن خار، بر من چه گلها دمید!
آری، الگوی دین برای یک انسان شاد، انسانی است با روی گشاده، غم خویش فرو خورده و به شاد کردن دیگران پرداخته و به سان ستاره، درون پُر از سوز و برون به شادی و چشمک. چنین کسی تنها به شادی خود اهمّیت نمیدهد؛ چون میداند که شادی عمومی، شادی او را هم به ارمغان میآورد و میفهمد که «دستافشانی» در کنار «دست گدایی» و «پایکوبی» در نزدیکی «پای در بند»، حقیقی و همیشگی نیست ؛ بلکه دست دیگران را گرفتن و برای بهروزی خود و دیگران پا بفشردن، و بند از دیگران باز نمودن، شادمانی روحی را تحفه این راه هموار میکند.
شادیهای مانا و شادیهای خیالی
به من اعتراض کنید و بگویید: بسیاری را دیدهایم که تنها به خود میاندیشند و از همه مواهب واقعی و خیالی سود میجویند و میخورند و میپوشند و خوشی میکنند و حتی بر دیگران هم بند مینهند و به حیله و حُقّه، مال یتیمان را میخورند. و من میپرسم: آیا اینان انسان ماندهاند و یا تغییر ماهیت دادهاند؟ آیا سعدی این بیغمان از محنت دیگر آدمیان را انسان نامیده است و آیا ما با مراجعه به خود نمیتوانیم به این نکته برسیم که گوشهای از وجود ما، با دیگران ارتباط دارد و به آنها پیوسته است؟
و باز میپرسم، آیا این شادیها میپاید و میماند؟ چگونه میتواند مقام و موقعیت و مال از دست رفتنی و موّقت و ناپایا، شادی همیشگی و جاودان به ارمغان آورد؟ چگونه چیزی که خود، همیشه و محکم و استوار نیست، وابسته و دلبسته آن، همیشه بپاید؟ تنها غفلت ما از نگریستن به آغاز و پایان و اندکی دورتر، فرجام و نهایت این خوشیهای ظاهری است که سبب به اشتباهافتادن ما میشود و چند صباحی ریخت و پاش و ولخرجی و خوشی ایام کوتاه و محدود جوانی را شادمانی روحی میدانیم.
امام علی)ع( به ابن عباس همین پیام را میدهد که: «مباد به جز آنچه در نهایت به تو میرسد، شادی کنی!» و مباد که ما آخر و نهایت کار را در همین دنیا جستجو کنیم!
اِبراز شادی
احادیث متعددی ما را به ابراز شادی و پوشاندن غم، توصیه کرده است و مؤمن را گشادهرو و خندان، و منافق و کافر را اخمو و ترشروی دانستهاند. پیشوایان ما سرور مؤمن را در چهرهاش و غم او را در دلش میخواستهاند و گشادهرویی را خوی نیکان، گونهای پذیرایی از مهمان، خیر رساندن به دیگران، از میان برنده کینه دشمنان و رشته جذب کننده دوستان میدانستهاند.
گاه امامان ما (ع) از اصحاب خود سراغ میگرفتند و از وجود خنده و شوخی در میان آنان میپرسیدند و اگر شاد نبودند، توصیه به مزاح و شوخی میکردند و آن را از لوازم خوشخویی میدانستند و به رفتار پیامبر(ص) استشهاد میکردند. آنان خود از طریق لبخند و مزاح، این شادی را ابراز میکردند و تنها حدّی برای آن در نظر میگرفتند. یک حدّ در اندازه شوخی بود که افراط در آن را گونهای سبکسری و موجب از میان رفتن هیبت و وقار انسان میدانستند و حدّ دیگر در محتوای آن. پیشوایان ما خواستار آن بودند که ما شوخی کنیم، اما با شوخی خود به کسی آزار نرسانیم؛ به خنده و گفتگوی فرحانگیز بپردازیم، اما کسی را نترسانیم و همچنین دروغ و مسخره کردن دیگران در میان نباشد. رعایت این حدود، خود به خود شوخی را تقلیل میدهد اما آن را از بین نمیبرد.
شوخی، روغن روان کننده چرخ زندگی است و همچون آن، صلابتی لازم دارد و اندکی روانگر. نمیتوان این دو را جا به جا کرد. اگر بیشترینه چرخ از مایع روان ساخته گردد و اندکی صلابت و جدّیت، برپا نمیایستد و به حرکت نمیافتد. زندگی بر مدار جدّیت و کوشش میچرخد و گاه به اندازه لازم، تنفسها و شوخیهایی میطلبد و اینها هم برای گرفتن انرژی بیشتر و حرکت سریعتر و روانتر، و هم از این رو، آن جا که خود مانعی میشود، دیگر فلسفه وجودی خود را از دست میدهد. ما از شادی و شوخی، ارتباط بهتر با خود و اجتماع را انتظار داریم و آن جا که شوخیِ ما آزاررسان و یا ترسناک و همراه دروغ و حقّه است، این انتظار، برآورده میشود؟
آیا کسی که با ارسال ویروس رایانهای، همه زحمات چند ماهه دوستش را دستخوش اختلال میکند، میتواند ادعای دوستی و شوخی کند؟ آیا از کسی که در مجلسی دوستانه، دستش انداختهایم و با ریشخند کردن او، دیگران را خنداندهایم، میتوان انتظار تلافی و انتقامگیری نداشت؟!
شخصی میگوید: با پیامبر اکرم(ص) در مسجد نشسته بودیم. فردی وارد شد و فراموش کرد که کفشهایش را همراه خود ببرد. مردی آمد و آنها را برداشت و پنهان کرد. صاحب کفش به دنبال آنها گشت و کسی راهنماییاش نکرد و در پایان، همان مرد، کفشهایش را نشان داد و در پاسخ پیامبر(ص) گفت: «از سر شوخی چنین کردم» و پیامبر(ص) چند مرتبه فرمود: «پس با هراس و ترس مؤمن چه میکنی؟!».
گفتنی است ما شادیهای دسته جمعی را رد نمیکنیم. عروسیها و جشنهای همگانی همه از نظر اسلام مقبولاند و باید هم با شادی همراه باشند، اما شادی خردمندانه و نه بیرون برنده از راه درست زندگی.
ابراز شادی به شکل کف زدن، سرود خواندن، هلهله و مسابقه، همه آزاد است و حتی برخی از آنها در حضور معصوم(ع) هم صورت گرفته است ؛ اما هیچ یک، همراه آزار رساندن به دیگران، راه بر دیگران بستن، دیگران را از خواب پراندن و شیشه شکستن و هرزهدرایی و بیادبی و تجاوز به حقوق دیگران نبوده است.
اسلام، دین خرد و فطرت است و تنها شوخی و شادیای را اجازه میدهد و توصیه میکند که سازگار با فطرت و یاور زندگی باشد و نه غفلتزا و باری بر دیگر بارها.
اسلام میگوید: شاد باشید از درون و ابراز شادی کنید در برون، و دیگران را شاد کنید و تنها به خود نپردازید تا به شادی حقیقی دست یابید و برای ابراز شادی و شاد کردن دیگران، راهها و ابزارهایی کارآ، بیخطر و بیآزار بجویید.
کلید شادی جوانان
اگر بین 13 تا 24 سال داشته باشید، چه چیزی باعث شادی شما خواهد شد؟
نتایج یک نظرسنجی جدید نشان میدهدکه برخلاف تصور معمول ،درا ین گروه ،روابط خانوادگی مهمترین عامل شادی است.
به گزارش آسوشیتدپرس در یک نظرسنجی با بیشتر از 100 سوال از بیش از 1200 نفر فرد 13 تا 24 سال در مورد ماهیت شادی ، "گذراندن وقت با خانواده" در راس پاسخها قرار گرفت.
در رده ی دوم میان پاسخها ، گذراندن وقت با دوستان و پس از آن ، گذراندن وقت با یک فرد مهم دیگر بود. تقریبا سه چهارم افراد جوان گفتند که رابطهشان با والدینشان باعث شادی آنها میشود.
تعداد زیادی از جوانان به خصوص جوانان طبقه متوسط و زنان ، بیش از مردان احساس استرس میکردند.
شاید فکر کنید که پول ارتباط مستقیمی با شادی دارد. در این نظرسنجی به پول به عنوان یک عامل مجزا برای شادی اشاره نشده بود، هر چند افراد با بیشترین درآمد خانوادگی عموما زندگی شادتری داشتند.
با این حال داشتن والدین تحصیلکرده نسبت به درآمد ، عامل پیشبینیکننده قویتری برای شادی بود.
نزدیک به نیمی از پاسخدهندگان گفتند که مذهب و مسائل معنوی برایشان بسیار اهمیت دارد.
جالب اینکه اغلب این جوانان معتقد بودند که ازدواج باعث شادی آنها میشود و میخواستند روزی ازدواج کنند. اغلب آنها میخواستند روزی بچه داشته باشند.
بالاخره هنگامی که از این جوانان نام قهرمانانشان را پرسیدند، حدود نیمی از آنها از یک یا هر دوی والدینشان نام بردند. و مادرها اندکی جلوتر از پدرها قرار داشتند.
راهی به شادی
شادی چیست؟
روانشناس برجسته، دیوید مایرز، نویسنده کتاب «به دنبال شادکامی؛ چه کسی شاد است و چرا؟»، شادی را چنین تعریف میکند: حس خوشی؛ احساس اینکه زندگی، در کل به خوبی و خوشی ادامه مییابد
صرف نظر از اینکه هر فرد در چه مرحلهای از زندگی قرار داشته باشد، تداوم حالت شادکامی و نشاط، احتمالاً اهمیت عمدهای برای او دارد. به نظر میرسد که فلاسفه قدیم و مفسران جدید، هیچ کدام قادر به ارائه تعریف دقیق و روشنی از شادکامی و نشاط نبودهاند. در سالهای اخیر، علم روانشناسی تعریف تردیدآمیزی از نشاط کرده است که سرآغازی است برای اینکه بدانیم چگونه میتوان آن را افزایش داد.
ادوارد دینر به این نتیجه رسیده است که شادکامی و نشاط، ترکیبی است از: وجود عاطفه مثبت یا خوشایند، نبودن عاطفه منفی یا ناخوشایند، زندگی بسیار رضایتمندانه و ادراک خُشنود کننده فرد از زندگی شادکامی و نشاط، حالتی است که در آن، شخص، تمایل به تغییر مثبت دارد و به تعبیر دیگر، نشاط یعنی سرزندگی و آمادگی برای پیشرفت.
روان انسان در مقابل عوامل بیرونی و درونی، واکنشهای مختلفی را از خود نشان میدهد که به آنها «هیجان» میگویند. یکی از جنبههای هیجان - که گاه مثبتاند و گاه منفی - ، «شادی» است که با واژههایی چون: سرور، نشاط و خوشحالی، هم معناست. تعریفهای پراکندهای از این هیجان شده است و در آنها «شادی» به: مجموع دردها، ترکیبی از عاطفه مثبت بالا و عاطفه منفی پایین، احساس مثبتی که ناشی از حسّ ارضا و پیروزی است، و ... معنا شده است.
به طور خلاصه میتوان گفت: هر انسانی مطابق جهانبینی و اندیشه خویش، اگر به چیزهای مورد علاقهاش برسد، در خود، حالتی احساس میکند که «شادی» نام دارد. به بیان دیگر، شادی، نبود نگرانی و اندوه در قلب و ذهن انسان است.
عوامل مؤثّر بر شادی
مطالعات و پژوهشهای روانشناسان در سالهای اخیر، نشان میدهد که اگر مردم، عوامل شادی بخش نسبتاً پایدار (مانند همسر یا دوستانی مهربان و حمایت کننده، شغلی سالم و سازنده، برنامه تفریحی لذت بخش و منظم) را با شادیهای کوچک و گذرا (نظیر گرفتن نمره خوب یا تشویق کاری، رفتن به گردش یا مسافرتی کوتاه مدت) بیامیزند، به بالاترین درجه شادی نایل میشوند.
مدتهاست که ثابت شده خوشبختی به پول و امکانات زیاد، موقعیت اجتماعی بالا، زن یا مرد بودن، برخورداری از چهرهای زیبا و... بستگی ندارد؛ چرا که اگر نگوییم بسیاری از دارندگان عوامل یاد شده، دارای گرفتاریها و رنجهای بیشتری از مردم عادی هستند، میتوان گفت که از نظر شادی پایدار درونی، امتیازی بر دیگران ندارند. پس شادکامی به چه خصوصیات و عواملی مربوط است؟
پژوهشهای تجربی، بر: صفات معینی از شخصیت، شغل متناسب با مهارتها، پیوندهای صمیمانه دوستی، و ایمان مذهبی تأکید میکنند. در میان صفات و خصلتهای شخصیت، اعتماد به نفس بالا، خوشبینی، برونگرایی و احساس و باورِ کنترل داشتن بر خود، اهمیت بیشتری دارند.
الف ـ عوامل اصلی
خانم الیزابت هارلوک، روانشناس معاصر، سه «میم» را عوامل اصلی شادی میداند: 1. محبوبیت، 2. مقبولیت، 3. موفقیت.
محبوبیت، یعنی دیگران را دوست داشته باشیم و دوستمان داشته باشند.
مقبولیت، یعنی مورد پذیرش دیگران بودن و انجام دادن تعهد و مسئولیتی مشخّص.
موفقیّت، یعنی موفّق بودن در کارها، بخصوص در کار و وظیفه اصلی و داشتن انگیزه برای موفقیّت.
ب ـ دیگر عوامل
در زیر به مهمترین عوامل مؤثر بر شادی اشاره میکنیم:
1. ثروت: برخی از مطالعات به روشنی نشان دادهاند که افراد ثروتمند، شادتر از مردم فقیر هستند، اگرچه این مطالعات نشان میدهند که داشتن ثروت نسبی (متوسط)، نسبت به ثروت زیاد، در ایجاد شادکامی، ارحجیّت دارد.
2. مذهب: پژوهشهای روانشناسان غربی نشان میدهد که افراد معتقد به خدا و جهان آخرت و تعالیم کتاب مقدّس، شادتر و برای زندگی، پرانگیزهترند. همچنین افرادی که به طور مرتب به کلیسا میروند، شادتر از کسانی هستند که به کلیسا نمیروند.
3. سن: مطالعات قدیمیتر نشان میدهند که افراد جوان، شادتر هستند؛ امّا مطالعات اخیر، تفاوتی در اینکه مسنترها شادترند یا جوانترها، نشان نمیدهند. شاید این مسئله ناشی از این باشد که جوانترها هم شادیها و هم ناشادیهای شدید خود را گزارش میدهند؛ امّا مسنترها تنها به بیان شادکامیهای خود میپردازند.
4. جنس: اثر جنس بر روی شادکامی واضحتر است. زن و مرد در بهرهمندی از شادکامی متفاوت نیستند. با این حال، ابراز سرخوشیِ آنها متفاوت است. زنان جوان، شادتر از مردان جوان هستند؛ امّا عکس آن درباره زنان و مردان مسنتر صادق است؛ یعنی زنان مسن، ناشادتر از مردان مسن هستند.
5. نژاد: در سیاه پوستان، شادی و شادکامی پایینتر از سفیدپوستان است. به دلیل تبعیض نژادی، شادکامی دو گروه از سیاهپوستان و سفیدپوستان، با هم نابرابر است: سیاهان تحصیل کرده و سفیدپوستانِ ثروتمند.
6. کار: شاید بیشتر از عوامل دیگر میتوان پیشبینی کرد که بیکاری، ناشادی میآورد. اگر ما در طبقه شغلی خویش، هیچ کاری برای انجام دادن نداشته باشیم و بیکار باشیم، احساس رنج میکنیم و این مسئله منجر به کاهش شدید شادکامی در ما میشود.
7. خانواده: برخی پژوهشها نشان میدهند که افرادی که ازدوج کردهاند، نسبت به افراد مجرّد، از شادابی بیشتری برخوردارند. همچنین کسانی که در خانواده از آرامش و حمایت برخوردارند، شادترند.
8. فعالیتها و پیوندهای اجتماعی: تحقیقات، حاکی از آن است که افراد «فعّال» اجتماعی، در مقایسه با افراد «نسبتاً فعّال»، گرایش بیشتری به شادی دارند و حضور در اجتماع، بر سطح شادی افراد، نقش مثبت و مؤثّری دارد.
9. رویدادهای زندگی: مطالعات قدیمی روانشناسی، نشان میدهد که اتفاقات زندگی، به آنچه که مردمْ خودشان آن را مطلوب توصیف میکنند (به عبارت دیگر، با اعتماد به نفسشان) ارتباط بسیاری دارد. کسانی که خودشان را دوست دارند، شادتر هستند.
10. شخصیت: کسانی که روانْرنجور هستند، از کنار آمدن بازندگی روزانه در رنجاند و بنا بر این، عجیب نیست که احساس شادمانی نکنند.
11. نگرش مثبت: ارتباط بین شادکامی و نگرش خوشبینانه نسبت به زندگی، نقش مهمّی در طرّاحی برنامههایی دارد که برای افزایش شادکامی ارائه میشود.
12. هوش: جالب است که افراد باهوش، معمولاً به دلیل داشتن خصوصیّات شخصیتی دیگری که آنها را در موقعیّتهای اجتماعی به فعالیت وا میدارد، شاد هستند، نه به خاطر هوششان. به عنوان مثال، افراد باهوش، مخصوصاً در محیطهایی مانند دانشگاه، که داشتن هوش بالا ارزشمند است، شادند.
13. سلامت جسمانی: داشتن سلامت، ارتباط پیچیدهای با شادی دارد. سلامت میتواند شرط لازم (امّا نه کافی) برای شادی باشد. افراد سالم، اغلب شاد هستند؛ گرچه آن را گاهگاهی از طریق عوامل شادیزا به دست میآورند؛ امّا افراد ناسالم )بیمار( به دلیل عوامل متعدد، ناشادتر هستند. همچنین سوء تغذیه یا برنامه نامناسب غذایی یا بدخوابی و یا نداشتن تحرّک جسمی لازم میتواند به افسردگی فرد و از میان رفتن نشاط او کمک کند.
شادیآفرینی در خویش
برای افزایش شادی در افراد میتوان راههایی را پیشنهاد کرد:
1. ایمان: مهمترین عامل مسرّتانگیز، ایمان به خداست (ر.ک: سوره انعام، آیه 81 و 82). نداشتن نگرانی و اضطراب و رسیدن به اطمینان قلبی، اساس هر نوع شادی است و این میسّر نیست، مگر با ایمان به قدرت مطلقی که سرچشمه همه نیکیهاست (پیش از این نیز به تحقیقاتی درباره نقش مذهب، اشاره کردیم).
2 . رضایت و تحمّل: امام صادق(ع)فرموده است: «نشاط و شادی، در پرتو راضی بودن به رضای خدا و یقین به دست میآید و اندوه و غم در شک و ناخُشنودی از مقدّرات الهی حاصل میشود»
3 . پرهیز از گناه و نادیده گرفتن حقوق دیگران: پرهیز از گناه، در بیشتر مواقع، پرهیز از لذاید مادّی سطحی است؛ امّا برای انسان شادیآور است؛ زیرا روح انسان به گونهای است که گاهی از «پرهیز» و «ریاضت معقول»، سرخوش میشود. نادیده گرفتن حقوق دیگران نیز به طور قطع، موجب ناآرامی وجدان آدمی خواهد شد و سرنوشت معنوی او را به مخاطره میاندازد.
4 . مبارزه با نگرانیها: اگر انسان بتواند نگرانیها و اندوهها را از خود دور کند، شاد است. کسانی که دچار دلهره و نگرانی باشند، از هیچ یک از امکانات زندگی، لذّتی نمیبرند.
5 . تبسم و خنده: گرمی تبسّم و خنده کینهها را از بین میبرد و روابط انسانی را تعادل میبخشد. وقتی که ما میخندیم، همه چیز به نفع جسم و روح ما پیش میرود. حتی وقتی که انسان غمگین است، بهترین کار، این است که در برخورد با دیگران، خود را شاد نشان دهد و تبسّم نماید.
6 . شوخی: طبعیت انسان، شوخی را میپسندد و با آن شاد میشود؛ زیرا مزاح، برای مدتی تصویرهای پیاپی غمناک را قطع میکند و عناصر شادی بخش را در لایههای روانِ آدمی فرو میبرد.
7 . بوی خوش: بوی خوش، نشاط میآورد. در روابط انسانها با یکدیگر نیز بوی خوش، عامل فرحانگیز مهمّی است و متقابلاً بوی بد، ناامید کننده و باعث افسردگی است.
8 . لباسهای روشن و تنوّع رنگها در محیط زندگی: رنگ روشن، شادیآفرین است و در شریعت، توجه زیادی به پوشیدن لباسهای روشن شده است. پیامبر(ص9 فرمود: «جامه سفید بپوشید که نیکوترین رنگهاست».همچنین پیشوایان ما از رنگهای متنوّع )زرد، قرمز، سفید، سبز، نارنجی، مشکی و...( در لباس و کفش و ابزارهای زندگی، استفاده میکردهاند.
9 . خودآرایی و محیطآرایی: آراستگی ظاهری انسان، عامل مهمّی در محبوبیت وی و جذب افراد به کردارهای پسندیده است.
10 . تحرّک جسمی و فکری روزانه: شادی ممکن است به وسیله تغییر نگرشها و یا شرایط اجتماعی دچار دگرگونی شود. عادت به یک برنامه ورزشی و مطالعاتی (مطالعه علمی همراه با تفکّر و تحلیل) و گفتگوی روزانه، با هدفِ داشتن آمادگی جسمی و متعادل نگه داشتن دستگاهها و اندامهای بدن و نیز فعّال نگه داشتن ذهن، میتواند بسیار سودمند باشد.
11 . مثبت نگریستن: ایجاد نگرش مثبت در خویش از طریق: خودسازی آگاهانه، تقویت امید به آینده و به لطف خداوند، یکی از رازهای شاد زیستن است. روانشناسان معتقدند که خوشبینی - که یک ویژگی شخصیتی به حساب میآید - میتواند شادی را افزایش دهد.
12 . داشتن الگوهای خوب و متعالی: به نظر میرسد که مطالعه گفتههای پیشوایان و الگوگیری از زندگی آنان و دیگر انسانهای خوشبخت و موفق، بر شادابی میافزاید.
13 . رویکرد به ادبیات و هنر: ادبیات و هنر، علاوه بر تسکین دهنده بودن، به شکوفایی استعدادهای انسان و نیز افزایش مقبولیت وی کمک میکنند. به هر حال، نقش شعر خوب، موسیقی خوب، فیلم خوب و... در شادی بخشی، غیرقابل انکار است.
14 . بهرهگیری متعادل از خُوشیهای زندگی: امام کاظم(ع) فرمود: «شبانهروزتان را به چهار قسمت تقسیم کنید: بخشی را به کار و تلاش اختصاص دهید؛ قسمتی را به عبادت خداوند بگذرانید، بخشی را در کسب دانش و بخش چهارم را در خوشیهای حلال و پسندیده صرف کنید و از چهارمی برای سه تای دیگر، کمک بگیرید».
15 . سیر و سفر و تفریح: امام صادق(ع) فرمود: «سفر کنید تا سالم باشید».از حضرت علی (ع) نیز روایت شده است که: «چنانکه بدنْ خسته میشود، روح نیز خسته و دلتنگ میگردد و هر دو به تفریح و استراحت نیاز دارند».
16 . حضور در جمع افراد شاد: حضور در جمع انسانهای شاد، موقعیتهایی را برای شاد بودن، فراهم میآورد. مجالس شادی، چنانچه خردمندانه و اخلاقی برگزار شوند، بهترین وسیله برای تجربه کردن روشهای به شادی رسیدن و نیز شاد ساختن دیگران است.
17 . تغذیه مناسب: پژوهشها نشان دادهاند که صبحانه مناسب و حاوی مختصری موادّ قندی، سهم بسزایی در شادی روزانه دارد. همچنین برخی پروتئینهای موجود در گوشت و سبوس غلّات و همچنین گروه ویتامینهای «ب»، نقش مؤثری در شادیبخشی و پیشگیری از افسردگی دارند (درست به عکس غذاهای حاوی کافئین، مثل چای و قهوه). نقش سبزیجات و میوهها (بویژه سیب و پرتقال و زیتون) و شیر تازه در افزایش نشاط، غیرقابل انکار است.
18 . خواب کافی: مهم نیست که چهقدر میخوابیم. مهم، این است که از بیداریمان خوب استفاده کنیم. پس لازم است که خوابمان منظّم باشد و زیادی نخوابیم (که تنبلی و بیمسئولیتی میآورد) و کم نخوابیم (که موجب اختلال در فعالیتهای بیداری میشود).
19 . امید به آینده: امام حسن(ع) فرموده است: «برای دنیا چنان تلاش کن که گویا همیشه زندهای، و برای آخرت، چنان مهیّا شود که گویا فردا به سویش پرمیکشی». ناامیدی، گناهی بزرگ است و از کسانی سَر میزند که با خداوند، بیگانهاند و نشاط «توکّل» در آنها نیست.
شادی بخشی به دیگران
سرّ طربناکی دائمی عارفان را در این دانستهاند که آنها هر روز و هر ساعت، در پی ارتقای علمی و اخلاقی خویش و جامعه خویشاند. امروز و دیروزشان یکی نیست. و از آنجا که تعلقات کمتری در دنیا دارند، سبکبارترند و گرفتاریهایشان کمتر است. دیگر انسانها را دوست میدارند و به یاری آنها میشتابند. روابط ساده و صمیمانهای با دیگران دارند و... خلاصه چنان روح فعال و پرشتابی دارند که غم در آن نمیپاید.
پس باید پذیرفت که شادی پایدار، آسان به دست نمیآید و شادمانگی، نتیجه یک تلاش واقعی و آگاهانه و در نتیجه، قابل انتقال به دیگران است. بدین ترتیب، باید باور داشت که شاد بودن، هنر است و شاد ساختن، هنری بزرگتر؛ هنری که آموختنش وظیفه انسانی و اسلامیِ ماست.
اهتمام به رفع مشکلات و رنجهای دیگران، گوش شنوا داشتن و سنگ صبور دیگران شدن، صبوری در برابر ناملایمات و عدم انتقال اندوه یا خشم خویش به دیگران، شوخ طبعی، خوشرویی و خوش سخنی را میتوان سادهترین راههای شادی بخشی دانست.
آراستن و پیراستن محیط کار و زندگی و نظم بخشیدن به آن، خودآرایی، خوشبو ساختن خویش و محیط خویش، ایجاد گروههای فکری و ورزشی، به راه انداختن سفرهای علمی و تفریحی، حلّ مشکلات فکری دیگران، و... نیز راههای ساده دیگری برای شاد ساختن دیگراناند.
آیا باید منتظر «شادی» بود؟
اساساً خلقت هستی و انسان به گونهای است که شادیهایی برای آدمی فراهم میآورد: بهار طربانگیز، طلوع خورشید، صبح پرلطافت، آبشارهای زیبا، گلهای رنگارنگ، ازدواج و پیوند دو انسان و بسیاری دیگر از پدیدههای جهان، برای انسان، شادیآور و مسرّتخیز است.
برخی در پاسخ به سؤال «عوامل شادی آفرین کداماند؟»، میگویند: نباید عوامل شادی آفرین را مشخص کرد؛ چون اگر به شادی بیندیشی، در واقع، شادی را از بین بردهای.
این سخن، درست نیست؛ چون اگر انسان برای هر کاری آگاهی نسبی داشته باشد، مسلّطتر میتواند آن کار را انجام دهد. کسانی که به دنبال کسب شادیاند، بیش از دیگران، فرصت دستیابی به آن را پیدا میکنند.
پاسخ اکثر مردم به سؤالِ پیش گفته، «داشتن ثروت، شهرت و قدرت» است و از این میان، تأکید بر شادی افزاییِ «امکانات و ثروت»، بیش از عوامل دیگر است. با این همه، به تجربه ثابت شده است که ثروت به تنهایی شادی نمیآورد. جوانههای شادی را باید در قلب و ذهن و نگاه انسان، جستجو کرد.
فواید شادی
شادابی، حالتی درونی است که بر اندیشهها و رفتار آدمی تأثیر میگذارد و زندگی را از خُمود و ایستایی باز میدارد و سبب تجدید قوا برای ادامه حرکت تکاملی میشود. در پرتو شادی است که انسان میتواند به خودسازی بپردازد و در اجتماع، نقش سازندهای ایفا کند و از حالت منفعل به حالت فعّال درآید. در فواید شادی میتوان به امید بخشیدن به آدمهای غمگین و خسته و تهیدست و یا تسکین دردها و کاستن از رنجهای جامعه خویش اشاره کرد. آری! با شادی، زندگی انسان، معنا مییابد و ناکامی و ناامیدی و ترس و نگرانی بیاثر میشود.
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.